Wednesday, Jan 9, 2019

صفحه نخست » سپیده قلیان از «شکنجه» و «مستندسازی» خود و اسماعیل بخشی گفت

sepideh_010919.jpgصدای آمریکا - سپیده قلیان فعال مدنی که در حاشیه اعتراضات کارگران هفت تپه بازداشت شده بود، در صفحه توئیتر خود جزئیاتی از شکنجه «اسماعیل بخشی» را منتشر و اعلام کرد که حاضر است به شکنجه خود و اسماعیل بخشی در دادگاهی «عادلانه» شهادت دهد.

این فعال مدنی در یک رشته توئیت گفته است که «روز آخر بازجو می‌گفت اگر بیرون بروی و دهانت را باز کنی همین ادعاها و اعترافات اجباری تو و اسماعیل بخشی را را در اخبار بیست و سی هم پخش خواهیم کرد و پودرتان خواهیم کرد.»

پیش از این نیز فرزانه زیلابی وکیل اسماعیل بخشی گفته بود که موکلش به پخش «مستندسازی‌ها» در صدا و سیما تهدید شده است.

اسماعیل بخشی چند روز پیش با اعلام اینکه در دوران بازداشت خود مورد ضرب و شتم و شکنجه قرار گرفته است، وزیر اطلاعات را به مناظره فراخوانده بود. از آن هنگام، مقام‌هایی چون رئیس قوه قضائیه و رئیس جمهوری دستور رسیدگی به موضوع را دادند اما طولی نکشید که آن‌ها این شکنجه‌ها را تکذیب کردند.

نوشته کامل سپیده قلیان:

«دوشنبه که برای چندمین بار به ستاد خبری وزارت اطلاعات احضار شده بودم دو نفر که خود را مامور "بررسی" معرفی می‌کردند، ابتدا از من در مورد آنچه در سی روز بازداشت اتفاق افتاد سوال کردند و پس از توضیحاتم با گفتن اینکه بحث‌های ‎اسماعیل بخشی و من در مورد شکنجه توهم است ‏به بررسی‌شان پایان دادند. پس تصمیم گرفتم توضیحاتم را دیگر نه به ماموران، که رو به مردم شرح دهم.

‏گفتن از شکنجه، فقط توضیح یک درد شخصی نیست بلکه بازگو کردن خشونت سیستماتیکی است که نهادهای امنیتی درقبال زندانیان به خرج می‌دهند و انکار یا تقلیل آن به اشتباه یک بازجو توجیهی خنده‌آور و البته دردی مضاعف است.

‏یادآوری سی روز رفتار وحشیانه و ضدبشری هنوز هم می‌تواند چشم‌هایم را خیس کند و تنم را بلرزاند. حین دستگیری، اسماعیل بخشی سعی میکرد مرا از زیر ضرب و شتم ماموران بیرون بکشد اما خودش را چنان به باد کتک گرفتند که بیهوش شد.

مطالب بیشتر در سایت صدای آمریکا

‏شکنجه‌ اسماعیل بخشی از زمان بازداشت در فرماندهی حفاظت اطلاعات، تا پلیس امنیت (که فریاد می‌زد من یک کارگرم دنده‌هایم را شکستی) و زمان انتقالمان از شوش به بازداشتگاه اطلاعات اهواز چنان شدید بود، که من ده روز نخست بازداشتم تصور میکردم برادرم مرده است.

‏ده روز نه می‌توانستم غذا بخورم، نه می‌دانستم شب است یا روز؟ فریاد می‌کشیدم، تا اینکه از بی‌قراری‌ها و فریادهایم عاصی شدند و نزدیک اتاق بازجویی‌اش بردند و صدای زخمی‌اش را شنیدم. برادرم اسماعیل زنده بود.

روزهای اول، چه حین دستگیری و چه در بازداشتگاه با ضرب و شتم همراه بود. سایه‌ کابل بالای سرم بود تا اعتراف بنویسم. به همین دلیل بود که بی‌آنکه حرفی از شکنجه با خانواده‌ام زده باشم متوجه غیرطبیعی بودن وضعیت‌ام شدند.

‏و ای کاش و صد ای کاش شکنجه به همان ضرب و شتم خلاصه می‌شد. وارد کردن اتهامات جنسی، در جایی که قطعاً حتی اگر فریاد می‌زدم صدایم به جایی نمی‌رسید، دردناک‌ترین قسمت ماجرا بود.

‏روز آخر بازجو می‌گفت اگر بیرون بروی و دهانت را باز کنی همین ادعاها و اعترافات اجباری تو و ‎اسماعیل بخشی را را در اخبار بیست و سی هم پخش خواهیم کرد. و پودرتان خواهیم کرد. بله خداوندگاران قدرت اگر من نمی‌دانستم که شما می‌توانید ما را پودر کنید که روی این صندلی نشسته نبودم.

‏من حتی در مورد رنگ مو و مدل لباس‌هایم بازجویی و تحقیر شدم، بازجویی با شکم گرسنه از صبح تا چند ساعت پس از خاموشی، آیا شکنجه نیست؟

‏بازداشت پایان یافت اما شکنجه‌ها نه. شخصی که خود را نماینده‌ وزارت اطلاعات شوش معرفی کرده، در میان پنج هزار کارگر نسبت‌های غیراخلاقی به من داده و این اتهام‌ها به گوش خانواده‌‌ام هم رسیده.

‏تصور کنید در یک شهر کوچک، و در فرهنگی سنتی، صرفاً به میانجی آن ادعاها، در این روزهای به اصطلاح آزادی چه بر من گذشته و می‌گذرد...

‏من در مرحله‌ دستگیری شاهد ضرب و شتم وحشیانه‌ اسماعیل بخشی بودم و در روزهای بازجویی شاهد تحقیر او. به شکلی که چند بار او را مجبور کردند در مقابل دیگران به خودش هتاکی کند. حاضرم چه در مورد خودم و چه در مورد برادرم ‎اسماعیل بخشی، در دادگاهی عادلانه برای این شکنجه‌ها شهادت بدهم.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy