- تنفر از ترامپ دلایل عمومیای نیز دارد که شامل همهی مقامات آمریکایی در هر دورهای میشود: تنفر از نظام سرمایهداری غیررانتی، اسرائیل، تمدن غربی، آزادی بیان و رسانهها و مذهب، تجارت آزاد، مسئولیت فردی، دمکراسی غیرخلقی و غیراستصوابی و تقدم شایستهسالاری بر قبیلهسالاری یا ایدئولوژیسالاری.
- امروز مشخص است که لگد زدن چپها و اسلامگرایان در نوشتهها و مواضعشان به ترامپ برای رضای خدا و خلق و دانش نیست بلکه برای سر پا نگاه داشتن دایناسورهایی از جنس روحانیت شیعه و میراثخواران استالین و لنین است که در زبان آنها تجسد و تجسم مییابد.
مجید محمدی - کیهان لندن
در سه سال گذشته مد روز بوده که افراد برای اثبات نخبه و روشنفکر و جدی و مهم بودن خود به ترامپ حمله کنند. چپها و اسلامگرایان در این میان گوی رقابت را از همه بردهاند. در موضعگیری، بیانیه یا نوشتهای از آنها نیست که لگدی به ترامپ نزده باشند. چرا این گروهها تا این حد از ترامپ متنفر هستند که حاضرند تحت لوای خامنهای با وی به جنگ بروند؟ آیا به علت سوابق استفادهی وی از خدمات کارگران جنسی است؟ آیا نوع ادبیات وی آنها را آزار میدهد؟ آیا به خاطر دروغگویی و کاسبکار بودن وی است؟ یا محدود بودن واژگان و کمسوادی و اشتباهات تایپی وی مایهی این حملات است؟ شاید هم ناشی از عدم حملهی وی به دیکتاتورهایی مثل پوتین یا عدم دفاع وی از حقوق بشر و حقوق اقلیتهاست؟ پاسخ این است که نه: خود چپها و اسلامگرایان در واژگان محدود، دروغگویی، بددهنی، «خانمبازی»، کاسبکاری (به ویژه نوع ایرانیاش)، لاس زدن با دیکتاتورها (پوتین، خامنهای، مادورو، کاستروها، و چاوز) و نقض حقوق بشر و حقوق اقلیتها از همه پیشروتر و پیشگامتر بودهاند. ترامپ در این موضوعات به گرد پای آنها هم نمیرسد. آنها اصولا اصلاح طلب و «پیشگام» شدند تا همین کارها را در چارچوبهای اتو کشیده و شیک انجام دهند.
اگر موارد فوق نیست پس چرا آنها با ترامپ تا این حد مشکل دارند؟ به هفت دلیل روشن و انکارناپذیر اشاره میکنم:
۱)چپها و اسلامگرایان از ابتدا گفتند که ترامپ جنگطلب است و او همهی آنها را سکهی یک پول کرده. ترامپ اما نشان داده که یک رئیس جمهور جمهوریخواه و محافظهکار میتواند کاملا با جنگ و مداخلهجویی مخالف باشد. اتفاقا پس از اعلام خروج نیروهای آمریکایی از سوریه این چپهای آمریکایی بودند که یکصدا با این موضوع مخالفت میکردند، همان کسانی که از پایگاههای نظامی آمریکا در بیش از ۱۰۰ کشور و بودجهی ۷۰۰ میلیارد دلاری ارتش آمریکا همیشه شکایت داشتهاند؛ صلحطلبی چپها و اسلامگرایان در دوران ترامپ به یک لطیفه تبدیل شده است.
۲)مخالفان ترامپ از ابتدا میگفتند که پشت پردهی ترامپ و تیمش خبرهایی هست که مردم نمیدانند. اما او با حفظ حساب توئیتریاش شفافترین رئیس جمهور آمریکا در بیان تصمیمها و سیاستهایش بوده است. آبزیرکاهی «سلطان اوباما» در مقایسه با ترامپ است که امروز شهرهی عام و خاص شده است. ترامپ مذاکرات خصوصی خود و همکارانش را با اردوغان آشکارا به اطلاع عموم میرساند اما ما هنوز نمیدانیم سلطان اوباما در نامههای فدایت شوماش برای خامنهای چه نوشته است؛ کل داستان تبانی ترامپ با روسیه محصول سیاستمداران و رسانههای چپگرایی است که نمیتوانند شکست خود در انتخابات ۲۰۱۶ را هضم کنند: چون از ترامپ بدون تجربهی سیاسی شکست خوردهاند بنابراین پای دولت خارجی در میان است.
۳)چپها و اسلامگرایان بیش از شش دهه است که سیاست خاورمیانهای آمریکا را به نفت ربط میدهند. اما ترامپ نشان داده که هیچ خط و ربطی با شرکتهای نفتی ندارد. جرج دبلیو بوش که امروز محبوب چپهای آمریکایی شده (تا به ترامپ نشان دهند تا چه حد از وی متنفر هستند) با راهاندازی جنگی بیحاصل در عراق قیمت نفت را به بشکهای ۱۴۰ دلار رساند تا شرکتهای نفتی در طول یک دهه صدها میلیارد دلار به جیب بزنند (از جمله خانوادهی بوش و دیک چنی و کاندولیزا رایس) اما ترامپ همه فشارش را بر رهبران سعودی گذاشته تا قیمت نفت را بالا نبرند و مردم کشورهای غربی هرگاه به پمپ بنزین میروند نفسی راحت بکشند. نفتی که با چند دلار هزینه از چاههای عربستان سعودی و ایران و لیبی با تکنولوژی غربی استخراج میشود نباید به قیمت بشکهای ۱۴۰ دلار فروخته شود تا بعد بن لادن و قاسم سلیمانی و ابوبکر بغدادی و ملاعمر و قذافی آنها را به گلوله و بسیجی و داعشی و مسجد و طلبه تبدیل کنند.
۴)چپها و اسلامگرایان اصلاحطلب و اصولگرا برای درست کردن لولو از ترامپ میگفتند که ترامپ دشمن آزادی و دمکراسی است اما در دو سال گذشته رسانههای ایالات متحده بیش از دوران اوباما (که در برابر دولت وی خفه بودند) دارند به وظایف خود عمل میکنند و حتی با گزارشهای یکطرفه، خبرسازی، و دروغگویی فراتر از حد وظایف خود میروند و نهادهای دمکراتیک در ایالات متحده قدرتمندتر از گذشته دارند به فعالیت خود میپردازند. البته ترامپ و هوادارانش نیز از همین موهبت استفاده کرده و ریاکاری و دروغگویی رسانههای چپگرا (سیانان، اماسانبیسی، و تقریبا همهی شبکههای عمومیو روزنامهها) را به اطلاع عموم میرسانند. آزادی به معنای صدای بلند یک طرف و خفه شدن طرف دیگر نیست.
۵)چپها و اسلامگرایان که امروز کاملا متحد شدهاند بیش از همه چیز دشمن آزادی بیان و مذهب و رسانهها هستند و این دشمنی را با عباراتی مثل:
الف: سیاست هویتی (اقلیتها برابرترند، اروپاییتبارها طبقهی ممتازهاند)
ب: پاکیزگی سیاسی («مواظب باشید با آزادی بیان احساسات طرف مقابل را جریحهدار نکنید»)
پ: قد و قامت ریاست جمهوری («هر که را ما نپسندیم و مردم به او رای دهند در این قد و قامت نیست: دمکراسی یعنی نامزد ما انتخاب شود»)
ت: پیشینهی استعماری (نسبت دادن هر گونه قانون و سیاست تضمین کنندهی آزادیها و حقوق فردی نامقبول خود به استعمار و امپریالیسم)
توجیه میکنند. آنها میگویند ترامپ رئیس جمهور است و رئیس جمهور فقط باید فحش بخورد و جواب ندهد. از همین رو مدام به استفادهی او از توئیتر حمله میکنند. دروغین خواندن گزارشهای دروغین رسانههای چپ در آمریکا نه تنها مخالفت با آزادی رسانهها نیست بلکه عین آزادی رسانههاست. ترامپ هیچ حقی از رسانهها را نقض نکرده اما مخالفان وی تنفر بیشتری نسبت به وی در برابر خامنهای و پوتین و کاسترو ابراز میدارند. عدم نقض حقوق رسانهها و آزادی بیان توسط ترامپ ادعاهای چپگرایان را بیمعنا و بیحاصل نشان داده است.
۶)چپها و اسلامگرایان که حدود صد سال است ادعای دفاع از حقوق محرومان و مستضعفان را داشتهاند با اقدامات ترامپ که همه به نفع این طبقه بوده حیرتزده و خلع سلاح شدهاند. محرومان بیش از چکهای دولتی به شغل نیاز دارند و آمریکا در سال ۲۰۱۸ بالاترین نرخهای اشتغال را در پنجاه سال اخیر تجربه میکند. شیفتگان چاوز و مادورو و خشنودسازان خامنهای و خمینی امروز باید در برابر شرایط خطیر ونزوئلا و ورشکستگی اقتصادی ایران پاسخگو باشند. چپهایی که گلوی خود را علیه جهانگرایی پاره میکردند (لاتبازیهای چپ بینالمللی علیه جهانگرایی در سیاتل سال ۱۹۹۹ یادتان هست؟) امروز سیاستهای ترامپ علیه آن را نژادپرستانه میخوانند.
این از غرایب روزگار است که سیاستهای رئیس جمهوری که از نگاه چپ فردی متقلب و حامی ثروتمندان (یک درصدیها) است بیش از سیاستهای اوباما یا کارتر به نفع طبقهی کارگر و افراد کمدرآمد از جمله اقلیتها بوده. چپها و اسلامگرایان طبعا از این نتیجه راضی نیستند.
۷)نمونهای از سیاستمداران چپ و اسلامگرا سراغ نداریم که به وعدههای انتخاباتیشان کاملا عمل کرده باشند یا روی آنها پافشاری کنند (نمونه: اوباما گفت گوانتانامو را میبندد و این زندان هنوز باز است) اما ترامپ در دو سال گذشته چنین کرده است. عمل به وعدههای انتخاباتی که طبعا یک ارزش اخلاقی و سیاسی است به ترامپ که میرسد به یک ضدارزش از نگاه چپها و اسلامگرایان تبدیل میشود.
البته تنفر از ترامپ دلایل عمومیای نیز دارد که شامل همهی مقامات آمریکایی در هر دورهای میشود: تنفر از نظام سرمایهداری غیررانتی، اسرائیل، تمدن غربی، آزادی بیان و رسانهها و مذهب، تجارت آزاد، مسئولیت فردی، دمکراسی غیرخلقی و غیراستصوابی و تقدم شایستهسالاری بر قبیلهسالاری یا ایدئولوژیسالاری. اینها مشترکات بارز چپ و اسلامگرایی از هر نحله و فرقهای است.
با کارنامهای که دولت ترامپ در پیش چشمان ما گذاشته امروز مشخص است که لگد زدن چپها و اسلامگرایان در نوشتهها و مواضعشان به ترامپ برای رضای خدا و خلق و دانش نیست بلکه برای سر پا نگاه داشتن دایناسورهایی از جنس روحانیت شیعه و میراثخواران استالین و لنین است که در زبان آنها تجسد و تجسم مییابد. همین چپها و اسلامگرایان اقتدارگرا، تکنوکرات و اصلاحطلب متاسفانه اکثر موقعیتهای ویراستاری و اجرایی و مهمانان رسانههای فارسیزبان و غیرفارسیزبان را اشغال کردهاند. مدیران بیبیسی فارسی و رادیو فردا و صدای آمریکا مانند دیگر رسانههای دولتی در کشورهای غربی در مجال دادن به متنفران ترامپ و کنار گذاشتن کسانی که آنها تصور میکنند با مواضع ترامپ موافق هستند در واقع تلاش میکنند اولا مشاغل دولتی خود را به هر قیمت (از جمله نادیده گرفتن اقتضائات حرفهای خود در حفظ توازن و انصاف و تقدم دادن به واقعیات در برابر حدس و گمان) حفظ کنند و ثانیا ایرانیان و غیرایرانیان را در چارچوب گفتمانی چپ و اسلامگرا که یک صد سال است آنها را در فلاکت و نکبت نگاه داشته متوقف سازند تا توجیه کافی برای مبارزه با سرمایهداری و فردیتگرایی و آزادی داشته باشند.
ایران - ژاپن: خوابیم یا بیدار؟