Tuesday, Feb 19, 2019

صفحه نخست » از محمد امّی و بی سواد تا محمد مسلط به زبان های سریانی و یونانی! ف. م. سخن

A0332DC3-2682-411D-A96A-50463355A71C.jpegکار اسلام ایرانی، در حال بیخ پیدا کردن است! از یک طرف عمامه به سران بازمانده از قرون وسطا، و از طرف دیگر نو اندیشان فکل کراواتی، هر کدام دستی پایی جایی از اسلام بینوا را گرفته اند، و با تمام قدرت به سمت خود می کشند.

عمامه به سران نعلین پوش، که قدرت سیاسی هم در اختیارشان هست، تا جایی که می توانند، از این قدرت برای سرکوب مخالفان فکری شان استفاده می کنند و در دستگاه های تبلیغاتی شان، متوسل به حرف ها و حدیث هایی می شوند، که آدمی را -از نوع نئاندرتال گرفته تا همین نوع امروزی- سیلان و ویلان می کند (از ده انگشتِ پیامبر که تبدیل به لوله ی آب پر فشار و آبسردکن می شود تا گوسفند هایی که لب به علف نمی زنند چرا که علف ها روییده در صحرای کربلا هستند!)

نو اندیشان فکل کراواتی هم که از دست آقایان عمامه به سر در رفته اند و در انگلستان کبیر و امریکای عظیم رحل اقامت افکنده اند، دست کمی از سنتّیون مهمل گو ندارند. حُسن این ها فقط در لباس مرتب و ریش آنکادر و نقل قول های دو زبانه ای ست که می کنند، والّا درست که نگاه کنیم، این ها هم شانه به شانه ی آقایان روحانی در حال رقابت برای یاوه گویی هستند.

اگر آخوند بدبخت برای اثبات این که اگر مسلمان، فقط با یک لنگه نعلین راه برود، بی برو برگرد دیوانه می شود به کتاب حاج شیخ عباس قمی مراجعه می کند، آقایان شیک و پیک و عطر و ادوکلن زده ی نو اندیش، به کتاب مثلا «خوان کول» امریکایی به نام «محمد پیام آور صلح میان دو امپراتوری ایران و روم شرقی» ارجاع می دهند که هم مدرن و امروزی ست هم اگر کسی شکایت کرد که این مزخرفات چی است، توو سر او بکوبند و بگویند تو که این کتاب را نخوانده ای و نزد حضرت «آیت الله خوان» تلمذ نکرده ای، حرف نزن که صلاحیت بحث در باره ی اسلام مدرن و قبض و بسطی نداری!

حالا کاری نباید داشته باشیم که این جناب «کول» خودش تاریخ نگاری سرگشته است که مدتی هم در عالم بهاییت سیر و سیاحت کرده و دست آخر هم از آن جا رانده شده است!

یکی از علائق نو اندیشان دینی به این جناب، به خاطر نظرات او در باره ی هولوکاست و یهودیان است و کسی که این صفت حمیده را داشته باشد، بهایی هم بوده باشد، پیغمبر را هم بر سرش بگذارد و مثل مستشرقین قدیم برای به دست آوردن دل شرقیّون حلوا حلوا کند هیچ عیب و ایرادی ندارد و ایراد از مسلمانانی ست که مثل بلال حبشی هستند و از دین مبین، فقط لا اله الا الله را فهمیده اند و دزدی نکردن و دروغ نگفتن و پدر سوخته نبودن را، ولی به قول آقایان، سواد کافی و وافی برای فهم اسلام عزیز به روایت «خوان خان کول» ندارند!

یکی دو روز پیش در صفحه ی فیس بوک آقای «یاسر میردامادی» از نواندیشان فعال دینی، بحثی در باره ی همین آقای کول و کتاب اش در گرفته بود که یکی از برادران صدری، بر کسی که ظاهرا مطابق میل او سخن نگفته بود، حمله ور شده بود و ایشان را به نفهمیدن و ندانستن و غیره متهم کرده بود.

من که گهگاه بحث های علما را در فیس بوک دنبال می کنم دیدم عجب اوضاع قمر در عقربی ست و مصائب ما در موضوع اسلام، فقط به آقایان ملاها محدود نمی شود و در این سو نیز بد تر از ملاها را داریم که خواهان بریده شدن نفس مخالفان خود هستند.

یک لحظه در جلوی چشم من، بلال حبشی ظاهر شد، که خیلی جذب اسلام حضرت محمد شده بود و او را کسی می دید مثل خودش و خبر نداشت که اگر در قرن بیست و یکم در میان ایرانیان می زیست، او را چنان از اسلام آوردن خود بیزار می کردند که احتمالا به کلیسای مسیحیان پناهنده می شد و به جای اذان گفتن، طناب ناقوس می کشید و ناقوس به صدا در می آورد!

نکته دیگری که در بحث مزبور جلب نظر می کرد این بود که جناب «خوان خان» اظهار داشته است که محمد، به زبان های سریانی و یونانی تسلط داشته است! :)

مرحوم پدر ما، بعضی وقت ها در دوران کودکی، داستان های دینی برای ما تعریف می کرد و وقتی داستان حضرت ابراهیم به نقطه ای می رسید که دشمنان دین، ایشان را به وسط آتش پرتاب می کردند و آتش ناگهان گلستان می شد، ما چشمان مان از حیرت گشاد می شد و آقای پدر را به دوباره گفتن این قسمت هیجان انگیز از قصه دعوت می کردیم.

یکی دیگر از قصه های عجیب غریب که برای مان تعریف می کردند، موضوع بی سوادی حضرت محمد بود که جبرییل به او گفت بخوان! او گفت بلد نیستم بخوانم! ولی او خواند و طوری هم خواند که خوانش اش ۱۴۰۰ سال دوام آورد!

ما هم که بچه بودیم و زیاد به روابط علت و معلولی آشنا نبودیم، از مرحوم پدر نپرسیدیم که جبرییل چی چی را به محمد گفت بخوان؟! مگر او با خود کتاب آورده بود؟! اگر کتاب آورده بود، چرا آن را همان جا نزد محمد نگذاشت تا این همه مصیبت سرِ موضوع قرآن اصل و اصیل به وجود نیاید و محمد هم ناچار به پس دادن امتحان «قرائت عربی ۱» نشود!

خلاصه در مدرسه و موقع درس تعلیمات دینی هم به ما گفتند که اصلا «بی سوادی» محمد، معجزه ی اوست و اگر موسی عصا را مار کرد و عیسی مرده را زنده کرد، محمد هم توانست بدون داشتن سواد، قرآن بخواند!

حالا جناب «کول» از آن سوی امریکا بر پا خاسته می گوید که محمد بی سواد نبوده، و به زبان های سریانی و یونانی هم مسلط بوده چرا که وقتی تجارت می کرده و به این سو و آن سو سفر می کرده، زبان هم یاد می گرفته است!

والله ما به چشم خودمان کلی تاجر و بازرگان دیده ایم که نه تنها تمام عمر به جاهای مختلف دنیا رفته اند بلکه کلا در خارج اقامت گزیده اند ولی متاسفانه زبان جایی که سی چهل سال در آن زیسته اند را یاد نگرفته اند چه برسد به زبان های دیگر کشورها!

به هر حال آقایان نو اندیش دینی، با افتخار بسیار به این کشف بزرگ نائل آمده اند که محمد بی سواد نبوده، بلکه منظور از کلمه ی امّی، «قومی ست که اهل کتاب نبوده اند»! :)

امان از دست مسلمانان چه سنتی و چه مدرن، که وقتی پایش بیفتد در چرخاندن و پیچاندن و دور زدن و حرف خود را عوض کردن، استاد استادان اند و ذره ای کم نمی آورند!

بر اساس تئوری قبض و بسط و غیره، باید هم این طور باشد و باید توانست با یک پیچ و تاب ملیح فکری و زبانی، همه چیز را مطابق دانش روز تفسیر کرد!



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy