Sunday, Mar 3, 2019

صفحه نخست » مقایسه ی اجمالی میان رضا شاه بی سواد با خمینی با سواد!؛ ف. م. سخن

9162CBCB-8DA8-440C-B4B1-38502C366355.jpegنمی دانم چرا همینجوری بی دلیل، به این فکر افتادم که یک مقایسه ای میان رضا شاه بی سواد با خمینی با سواد بکنم! نمی دونم کِی بود و کجا بود که شنیدم خمینی سوادش خیلی زیاد بوده است. قدیم ها هم خوانده بودم که حضرت محمد و رضا شاه پهلوی بی سواد بوده اند. حالا چرا اسم حضرت محمد یه دفعه به ذهن ام آمد نمی دانم. شاید به خاطر این که یک بابایی در خارجه، کتابی نوشته است به نام «محمد پیامبر صلح» یا یه همچی چیزی که در آن گفته حضرت محمد نه تنها بیسواد نبوده بلکه چند تا زبان هم بلد بوده!

چه عالی! حتی اگر می گفت حضرت محمد نه تنها زبان دان، بلکه زبان شناس هم بوده ما تعجب نمی کردیم چون وقتی یک خارجی چیز خوبی در مورد ما ها می گوید، الزاما درست می گوید و وقتی چیز بدی می گوید، الزاما غلط می گوید و اصولا غلط می کند که می گوید.

اصلا ولش کن. بحث ما رضا شاه بی سواد بود و خمینی با سواد!

ما قبلا فک می کردیم که بزرگان ما، سواد را بر اساس فایده اش به جامعه و فرهنگ ارزش گذاری می کنند نه این که طرف تصدیق شیش ابتدایی و دیپلم و لیسانس دارد یا ندارد. ولی این روزها، بعضی از «بزرگان» داشتن دیپلم و اینها را ملاک سواد دانسته اند که خب، لابد کار خوبی کرده اند.

حالا این «لابد» را که می گویم، واسه ی این است که یک کم که به عقب بر می گردم می بینم که مثلا ملک الشعرای بهار، بیچاره اصلا مدرسه نرفته بوده و مدرسه ای نبوده که بخواهد به او دیپلم بدهد ولی خب، ایشان کسی بوده که با وجود نداشتن دیپلم، زیر مدرک دکترای دانشجوها را امضا می کرده است.

یا همین علی اکبرخان دهخدا که به اندازه ی ملک هم سواد نداشته، و همین جوری یه دفتر و یک مداد برداشته رفته بالای کوه از روی «لاروس کوچک» فرانسوی ها لغت ثبت کرده و معنی کرده، و شوخی شوخی لغت نامه ی دهخدا را تدوین کرده، و زمانی که کار و بارش گرفته و واسه خودش دفتر دستکی در تجریش به راه انداخته و کارمند استخدام کرده، موقع استخدام «دکتر» محمد معین، که اولین دکتر در ادبیات ما بود، بنده ی خدا را چپ و راست اش کرده و امتحان اش کرده، که این دکتر جوان، با وجود «دکتر» بودن و مدرک دکترا داشتن، سواد هم داشته باشد! به قولی مدرک یک چیز است، سواد چیزِ دیگر! و دکتر معین سر افراز از امتحان دهخدای بی سواد بیرون آمد، و شد شاگردِ زیر دست او!

بعله. قدیما اینجوریا بود! نه این که یارو «دکتر»ِ با سواد باشد، و دکترایش، مثه بعضی دکترها در دوره و زمانه ی ما صنار ارزش نداشته باشد، یا این که مثلا درس شیمی خوانده باشد، ولی در زمینه فلسفه و عرفان به ما درس بدهد! :)

اصن چی می گفتم که حرف به اینجا کشید؟!... آهان! مقایسه ی رضا شاه با خمینی...

خمینی با سواد بود، رضا شاه بی سواد بود! خمینی آیت الله العظمی بود، رضا شاه سرتیپ قزاق بود!

اول کمی از سواد خمینی بگویم دل ام باز شود! ایشان در یکی از کتاب های ارزنده اش که دنیایی را تکان داد، و انسان های بی شماری را فرهیخته ساخت نوشته است:
«اگر مخرج غائط را با آب بشويند، بايد چيزی از غائط در آن نماند، ولی باقی ماندن رنگ و بوی آن مانعی ندارد. و اگر در دفعه اول طوری شسته شود كه ذره ای از غائط در آن نماند، دوباره شستن لازم نيست.»

این چیزی که اینجا نوشته آمد، شوخی نیست و به اندازه ی نسبیت اینشتین ارزش دارد. شاید نفهمیدید چی گفت که دارید می خندید! فرمود:
اگر «کارِ بزرگ» [به قول خارجی ها «بیگ جاب» (لطفا با بیگ بنگ اشتباه نشود هر چند گهگاه بیگ جاب، با بیگ بنگ هم همراه می شود)]، باری اگر کارِ بزرگی کردید و بعد خودتان را با آب شستید، باید چیزی از «پی پی»تان (قابل توجه دانشمندان علم لنگیستیک: در آلمان «پی پی» معادل جیش در پارسی است، ولی در اینجا منظور باقی مانده ی اغذیه در شکم آدمی ست!) باری چیزی از پی پی تان در «مخرج» تان (که همان سوراخ خروجی ست) باقی نماند ولی اگر رنگ و بویش ماند، مانعی ندارد! (واقعا تفسیر این مساله بسیار دشوار است و لازمه اش داشتن تخصص در علومِ بو شناسی و رنگ شناسی می باشد که ما چون بیسواد هستیم، وارد عمق موضوع نمی شویم و این جریان را «نمی کاویم»).

حالا نگاه کنید که رضا شاهِ خاک بر سرِ بی سواد، به جای کسب این همه معلومات مفید، در ایران آن زمان چه کار ها کرد...

او چون بی سواد بود و وقت اش را نه به مدرسه رفتن بلکه به بطالت می گذراند، گفت حوصله ام سر رفته چیکار کنم چیکار نکنم، رفت یک خط آهن کشید، از جنوب ایران تا شمال آن! واقعا چه کار باطلی!

بعد آدم که سواد نداشته باشد، خب دنبال تقویت آن هم نمی رود، گفت وقت ام رو چه جوری بگذرونم، رفت جاده چالوس را ساخت و اون تونل تنگ و باریک کندوان را درست کرد که اگه سواد داشت، تونل را فقط واسه ی عبور یک طرفه نمی ساخت بلکه چند باند ه می ساخت.

بعد این مردک نظامی بی سواد، آمد دانشگاه تهران را ساخت! نه که خودش شیش کلاس سواد نداشت، بیچاره ی عقده ای، دانشگاه را ساخت تا تحصیل و تدریس در آن جا باعث افتخار آدم شود.

باور کنید وقتی از این مردک بی سواد و کارهایش می گویم حال ام خراب می شود. شما سواد بی نظیر امام خمینی را که نگاه می کنید، اصلا شکوفا می شوید و حیف نیست ما وقت مان را با یاد کرد از رضا شاه بی سواد تلف کنیم؟

در مطلب بعدی، مقایسه ای میان شاه بی سواد بی دیپلم جنایتکار، و امام خمینی نازنین با سواد ارحم الراحمین انجام خواهم داد....



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy