هر گاه که آقای عبدالکریم سروش «تنی به آب سیاست میزند»؛ نابلدی خود را با شنا در این دریای دشوار آشکار میکند!
🔹شنا در دریای سیاست، عرصهی دقت و نکتهسنجی است. کسی که مولاناشناس متبحری است، لزوماً تحلیلگر سیاسی متبحری هم نیست. جناب سروش همان قدر که در عرصهی کلام و فلسفه ماهر است، با سیاست (خصوصاً با سیاست عملگرایانه و پویای روز) بیگانه است.
🔹برای همین غالباً که ایشان «موضع سیاسی» میگیرد، مانند آن «شاعر نحوی» میشود که در میانهی دریای طوفانی گیر افتاد و شنا کردن هم بلد نبود! و کشتیبان به او...
➖«گفت: کل عمرت ای نحوی فناست!
چون که کشتی، غرق در گردابهاست!»
🔹سخنان جناب سروش در مراسم چهلمین سالگرد انقلاب در کالیفرنیا چهار نکته دارد.
♦️اول: «سلیقهی سیاسی»!
هر کسی میتواند هر سلیقهای داشته باشد و بیانش کند. گفتهاند: (من صددرصد خمینی را انتخاب میکنم!... یا خمینی بینظیر بود و...) اینها نظرات و سلایق شخصی اوست و همه در بیان نظر آزادند.
♦️دوم: «ادعاهای تاریخی»!
ایشان دربارهی «سواد برتر آقای خمینی» نسبت به تمام شاهان قدیم و جدید و ایرانی و اروپایی «ادعاهای عجیب و شاذّی» کرده و هیچ مستندات و بیّنهای هم برای ادعاهایش نمیدهد.
🔹جناب سروش بهتر میداند «اثبات ادعا، بر عهدهی گوینده است: البیّنةُ علی المدعی»! اوست که باید مدعیات عجیب تاریخی خود را با سند اثبات کند؛ وگرنه اینها «ادعاهایی شعارگونه» بیشتر نیستند.
🔹تمام ادعاهای این چنینی او؛ «بدون سند» بیان شدهاند. چه در «بزرگنمایی آقای خمینی» و چه در «تحقیر شاه و دیگران»، ادعاهای او بیارزشند. بهتر است بیاموزیم «ادعاهای بیاساس و بیمدرک» را نادیده بگذاریم و بگذریم. خواه آنها را «پیامبری» گفته باشد؛ و یا همچون منِ «دیوانهای»!
♦️سوم: «اتهامات اخلاقی»!
جناب سروش؛ خود زخم خوردهی بهتان و افتراست! حیرتآور است که چگونه اتهامات زشت و «شبه کیهانی» (زنبارگی!) را بر علیه شاه به کار برده است؟
🔹اهانتهای سخنران، فقط شأن خود او را پایین آورد. سخن گفتنی که آمیخته با افترا و اهانت و بدزبانی باشد، و فقط یک طرف را «خاک» بنامد و دیگری را «از عالم پاک!»؛ اعتبار سخنرانش را نابود میکند.
ذهنم دائم از من میپرسد: «این انتحار سیاسی دکتر سروش چه توجیهی داشت؟» و پاسخی نمییابد.
♦️چهارم: «داوریها و قضاوتها»!
داوری جناب سروش از افراد هم سراسر تهی از استدلال و منطق هستند و بیشتر طعم «شیدایی به امام!» و «حقد و کینه به شاه» دارد!
🔹وقتی هیچکس نوری بر زندگی خصوصی آقای خمینی نتابیده، چرا باید نسبت «بیسوادی، وابستگی، ترس و...» فقط نصیب شاه شود؟
میگوید: «شاه از تاریخ و فرهنگ کهن ایران و از دین مردم اطلاعی نداشت» آیا امام؛ تاریخ و فرهنگ کهن ایران را میشناخت؟ مطابق کدام سند داوری میکند؟ اینگونه سخن گفتن که از یک منبری هم بر میآمد. «سروش» چرا؟!
🔹داوری او دربارهی «گذشتگان»، که یکی را بی مستندی بر برج عاج مینشاند و دیگران را باز هم بی مدرکی به زعم خود «بیحیثیت» میکند، حتی از خطیبان نمازجمعه هم انتظار نمیرود! قضاوتهایی سطحی که نه بار «دانستنی و تاریخی» داشتند و نه باعث تفکر میشوند.
این همه «تهیدستی» برای یک سخنران ماهر مانند سروش، معمای عجیبی است که دلیلش را خواهم گفت.
🔹ما از جناب سروش در حوزههای مولاناشناسی و حافظپژوهی بسیار آموختهایم و به او مرهونیم.
این بار اما با این سخنان عجیب از او آموختیم هرگز در دریای ناآشنا تن به آب نزنیم، گرچه علامهی زمان باشیم! وگرنه ای بسا مثل آن «نحوی»، آخرین دریانوردی نافرجام ما باشد.
🔹آموختیم حتی اگر «علامهی زمان» باشیم، جهان و «خویش» را به فنا خواهیم داد؛ اگر از سر واکنش هیجانی و یا عصبیت سخن بگوییم و کلام خود را از منطق و دلیل خالی و از عصبیت سرشار کنیم!
🔹مولانا در داستان «نحوی و کشتیبان»، گویی خطاب به جناب سروش میگوید:
➖«گر تو علامهی زمانی در جهان؛
نک فنای این جهان بین؛ وین زمان!»
🔹از سطح سخنان او آموختیم که جمهوری اسلامی در چهل سالگی خود، چنان «عقیم و سترون» است که حتی متکلم ماهری چون دکتر سروش نیز برای جشن مراسم سالگردش، حرفی برای گفتن نمییابد و ناگزیر است از تکرار بتسازی خیالی از «امام!» و تحقیر گذشتگان (از هخامنشیان تا پهلوی!) و گفتن سخنانی شعارگونه که توهین به شعور شنوندگانش است! اینها علائم روشنی از «سترونی آن انقلاب» هستند!
🔹شنا در دریای متلاطم سیاست؛ دقت بالایی از نوع «محو» میطلبد، و نه شعار و ثناگویی از نوع «نحو»!
➖«محو» میباید نه «نحو» اینجا؛ بدان!
گر تو محوی، بیخطر در آب ران!
➖«مردِ نحوی» را از آن در دوختیم؛
تا شما را نحوِ «محو» آموختیم!
بابکداد ۹۷/۱۲/۱۴
➖پینوشت:
▪️محو: «فرو رفتن و توجه و تمرکز بسیار»!
▪️نحو: زبان شناسی. علم کلام.
🔹تلگرام:
🔹اینستاگرام:
🔹فیسبوک:
📩تماس:
مطلب قبلی...
یاوهگوئی عبدالکریم سروش در باره خمینی، جلال ایجادی
یاوهگوئی عبدالکریم سروش در باره خمینی، جلال ایجادی