محسن بهزاد کریمی
فرض که من مامور امنیتی رژیم هستم و حقیقت داشت. چرا حزب مشروطه از سال 2012 تا امروز این موضوع را اعلام نکرده و جان و امنیت صدها عضو اپوزسیون را به خطر انداخته؟؟؟
فضای مسموم سیاسی مخصوصا در شرایط خاصی که اپوزسیون آشفته ایرانی دارد فضایی است که بسیاری از ما نه شاهد آن بلکه در آن رشد کرده و به آن بارها حتی دامن زدیم.
طرح اتهام و شک به ماهیت افراد مخصوصا به آنها که بارها رنگ عوض کرده اند موضوع تازه ای در اپوزسیون نیست اما اعلام جرم به طور رسمی در یک وبسایت مثلا خبری، هرچند دست دهم، با استناد به یک حزب برجسته اپوزسیون و تیتری پر طمطراق آنهم نسبت به فردی که بیست سال عضویت شفاف در اپوزسیون دارد موضوعی است تازه که حتی در رابطه با مامورین امنیتی نفوذی که در این سالها در میان ما پیدا شدند در این ابعاد رخ نداده بود.
موضوع اول درک دلایل و چگونگی و چرایی این اقدام از سوی یک وبسایت نو پا است. ریشه یابی این موضوع فراتر از حوصله این مطلب است و ما را به ورطه نا معلومات خواهد برد اما اینکه این اقدام حساب شده، با هماهنگی و کار تیمی و در کل توسط چند بدخواه ریز و درشت من صورت گرفته موضوع پیچیده ای نیست.
موضوع دوم عواقب قانونی این اتهام و انگ زنی و "تخریب شخصیت در سطح عمومی" است که از عواقب قانونی آن هر یک از دست اندرکاران و مصاحبه شوندگان استناد شده در این هرزنامه مطلع هستند. سوال مهمتر اینجاست چه چیز محرک و مشوق این بی پروایی و ریسک مادی و معنوی است؟ انتقام شخصی؟ گرو کشی و اجبار یا یک اجماع کوچک برای تخریب من و بی عقلی در مورد بر آورد عواقب آن؟
وبسایت دماوند که از روز اول با توجه به مقاصد پلیدش همانطور که در زیر میبینید تمام اطلاعات خود را مسدود کرده تا مانع حقوقی در طرح شکایت ایجاد کند اما شرکت اینترنتی که "هاست" و "دوومین" این وبسایت را فروخته و اجاره داده موظف خواهد بود این اطلاعات را در اختیار مقامات قضایی قرار دهد. کسی که نام و نشانش به عنوان سردبیر و صاحب وبسایت مشخص است تنها برای فرار از مسئولیت عملکرد نام خود را در به عنوان صاحب سایت ارائه نمیدهد. در لینک زیر خود شاهد پنهان کاری بیش از حد دماوند خواهید بود.
اما انگیزه این ترور شخصیت چیست؟
چندی پیش، به عنوان یک خبرنگار و فعال سیاسی (با استناد به موضوعات و مستندات که بر همه آشکار است و حدس و گمان نیست) در رابطه با سابقه گرداننده وبسایت دماوند در جبهه مشارکت هاشمی رفسنجانی، حضور ایشان در رادیو فردا، تغییر ماهیت از اصلاح طلب و مشارکتی به مشروطه خواه در توییتر سوالاتی مطرح کردم، سوابق منبع مالی ایشان سعید بشیرتاش را از طرفداری موسوی و کروبی، نزدیکی به جریانات ملی مذهبی و همچنین نشست و برخاست با مهره صادراتی رژیم رجبعلی مزروعی در تناقض با ادعای براندازی ایشان را زیر سوال بردم.
یکی از سوالات گفتگوی بالا که از سوی یزدان پناه خطاب به توکلی پرسیده شده بود:
سعید بشیکتاش و رجبعلی مزروعی بنیانگذار جبهه مشارکت و نماینده مجلس ششم
همچنین در رابطه با تحقیر شعار جاوید شاه از سوی سعید بشیرتاش و انتقاد نابجای گرداننده وبسایت دماوند ( کارمند اسبق رادیو فردا، عضو اسبق جبهه مشارکت) محمد رضا یزدان پناه (که حالا ادعای مشروطه خواهی دارد) به ویدیوی طبخ استیک شاهزاده رضا پهلوی اعلام تشکیک کرده و موضوع عدم اطمینان به موضع فعلی این افراد و تزلزل در مواضع شان را مطرح کردم. موضوعی که به مزاج این تیم خوش نیامد و به طرح توطئه بر علیه من منجر شد.
نسبت دروغ به شادروان شاپور بختیار و توهین به شعار گفتمان #جاوید_شاه
اما در دفاع از حیثیت سیاسی خود چه دارم؟
نیازی به دفاع از منظر سابقه کاری نمیبینم. بیست سال سابقه حضور و فعالیت در اپوزسیون برای من و همه کسانی که با آنها کار کرده ام خاطرات خوب بدی را در بر داشته. تندی، صراحت لهجه و تفاوت نوع برخورد و نگاه به بستر سیاسی و امور که به مذاق بسیاری در برخورد با من خوش نمی آید از شاخصه های شخصیتی است که در محافل سیاسی اگر حرفی از محسن بهزاد کریمی به میان آید خواهید شنید.
بهترین دفاع اثبات مردودی مطالب مندرج در هرزنامه است. اما چرا مطلب منتشره از سوی دماوند سراپا مردود است؟
چند تضاد موجود در متن این هرزنامه به راحتی به خواننده بی غرض ثابت خواهد کرد که اصل این هرزنامه بی اساس و در واقع پاسخ به زیر سوال بردن وبسایت دماوند، منبع مالی آن و گردانندگان و آمران آن از سوی من است.
از تیتر زردی که با مکاری تمام بر پایه چهارچوب های روانشناختی دروغ پراکنی طراحی شده که بگذریم تناقضات و تحریفهای متعدد در این متن آن را به آسانی از درجه هر اعتباری ساقط میکند.
تناقضات و دروغها و تحریفهای این هرزنامه:
-
این هرزنامه اعلام میکند که به طور رسمی حزب مشروطه برای اولین بار اخراج من را اعلام میکند. این در حالی است که اصلا نه بیانیه ای و نه نامه ای از سوی حزب مشروطه با این مضمون منتشر شده و نه به من ابلاغ شده. نه امروز بعد از هفت سال از آخرین همکاری من با این حزب و نه در هیچ یک از سنوات گذشته.
-
آخرین مسئولیت رسمی من در حزب مشروطه به طور پیوسته به سال 2007 میلادی باز میگردد و بعد از یک وقفه 5 ساله در سال 2012 در اوج شورای ملی به مدت چند هفته. بنا بر این با احتساب این موضوعات من اولا حد اقل هفت سال است که در این حزب فعال نیستم، پس کدام اخراج؟ چرا نویسندگان در تلاش برای جلوه این موضوع هستند؟ چرا میخواهند تاریخ فعالیتهای من را در این حزب به روز جلوه دهند؟ آیا هدف جز القا تفکر غلط به خواننده است؟
تاریخ آخرین فعالیت من در حزب مشروطه
سند حضور من در انتخابات شاخه لندن
-
موضوع بسیار مهم اینکه اگر این موضوع صحت دارد و فرضاً که منظورشان اخراج من در سال 2012 است و القا به روز بودن این موضوع سو تفاهمی برای خواننده است. پس چرا این حزب الان موضوع با این درجه از حساسیت را اعلام میکند؟ اگر من مامور امنیتی رژیم هستم چرا این حزب این همه سال با سکوتش جان صدها عضو اپوزسیون را به خطر انداخته؟
-
در این هرزنامه به عضویت من در شاخه بروکسل حزب مشروطه اشاره شده. چطور چنین اشتباهی ممکن است؟ چطور دبیر کلی که برای شاخه "شهر لوون بلژیک حزب مشروطه" تحت مسئولیت من در سال 2004 اعتبار نامه صادر کرده نمیداند که من رئیس کدام شاخه برای چهار دوره بوده ام؟
سوال اینجاست:
-
چرا کسی از میان باز نشر دهندگان این هرزنامه سوال نکرد بیانیه حزب مشروطه در این زمینه کجاست؟
-
چطور کارگزاران و مسئولین وبسایت دماوند جرات کردند سخنان دبیر کل اسبق و رایزن فعلی یک حزب شناخته شده را در رابطه با یک عضو شناخته شده اپوزسیون تحریف کنند؟
-
آیا مصاحبه ای اصلا با این افراد در کار بوده؟
در رابطه با سوال آخر باید بگویم بله تماسهای زیادی گرفته شده و در آخر فقط همین چند خط را آنهم با تحریف و تقلب سر هم کرده اند.
تکلیف رضا پیرزاده و شاهین نژاد مشخص است. به دلیل انتقاداتی که در شورای ملی و بعد تر در برنامههایم از این دو فرد داشته ام شاید عین آنچه در هرزنامه دماوند آمده گفته باشند، اما شخص اسماعیل نوری علاء صراحتا هر حرفی از سمت خود و جریان سیاسی خود را رد کرده و گفت: " به شخصی که تماس گرفت صراحتا گفتم من با محسن بهزاد کریمی مشکلی ندارم". بماند که پاسخ آقای نوری علاء نشانه نوع طرح سوال مصاحبه کننده و تیم توطئه وبسایت دماوند است و بیشتر دنبال اجماع مخالفان و دشمنان من بودند تا نظرخواهی.
در نوشته ای که تصویر آن را هم مشاهده میکنید آقای اسماعیل نوری علاء صراحتا موضوع اختلاف افکنی میان شاهین نژاد و دکتر نوری علاء را توسط من مردود میداند و در کمال ادب میگوید این مطلب "درست" نیست.
این یک "دروغ" دیگر از توطئه کثیف تیم تخریب دماوند است.
سند اثبات دروغ بودن ادعای شاهین نژاد
اما مهمترین بخش تحریف سخنان آقای پاشایی دبیر کل اسبق حزب مشروطه و رایزن این جریان سیاسی است. در طی تماس اعتراضی من؛ ایشان تیتر زرد دماوند را خلاف گفتههای خود دانسته و اشاره کردند که آنچه در این هرزنامه تحت عنوان اخراج مامور امنیتی آمده تحریف گفتههای ایشان است.
ایشان اشاره کردند که در طی این تماس که نوار ضبط شده آن موجود است انتقاداتی از عملکرد من داشته اند اما به هیچ وجه مرا به طور مستقیم در مظان اتهام قرار نداده، حرفی از اخراج من نزدهاند.
در پاسخ به ایشان من ادله کافی آوردم اگر این حرفها را هم زده باشند؛ چرا در مقام یک دبیر کل مرا در همان زمان اخراج نکردند و تا الان با سکوتشان اعضا اپوزسیون را به خطر انداخته اند؟
آقای پاشایی به شخص من بارها به دلیل نوع نگرشی که در برخورد با برخی اعضاء اپوزسون داشته ام خورده گرفتند و زیر سوال بردن برخی افراد را از سوی من خوش آیند و به نفع اپوزسیون ندانسته و مرا از این موضوع منع کرده بودند.
اما از آنجا که من در تمام این سالها عضو حزب نبودم اندرزهای ایشان بیشتر گوشزد و نصیحتی دوستانه بوده تا دستور حزبی که هم من و هم ایشان به خوبی به این موضوع آگاهیم.
تفاوت نظر ما در نتیجه گیری ایشان مبنی بر "هر کسی از اعضا اپوزسیون انتقاد و به معضلات اپوزسیون میپردازد مغرض است" خلاصه نمیشود.
همانطور که گفتم آقای پاشایی بارها به روش برخورد من با آن دسته که نفوذی میدانم و همچنین روش رویارویی من با آنچه به ضرر اپوزسیون و مردم میدانم انتقاد داشته و روش من را مخرب دانستهاند اما تا امروز این انتقاد از سوی ایشان به عملکرد من هیچ گاه به معنی شک و اتهام امنیتی تلقی نشده است.
بر خلاف ایشان من معتقدم بستر اپوزسیون نباید جای نرمی برای عناصر صادراتی و دوگانه سوز باشد که هم شریک دزد هستند و هم رفیق قافله و همچنین اشتباهات و سهل انگاری و کج روی دوستان نیز نباید زیر سیبیلی رد شود.
به هر رویی آنچه شرط بلاغست گفتم الباقی میماند منطق و احساس و عدل خواننده. دوست میخواند و میخندد و دشمن هم میخواند و میخندد اما تفاوت این خنده ها در ریشه دوستی و دشمنی است. اهمیت موضوع برای من نه دوست و نه دشمن است، نکته حائز اهمیت برای من روشن شدن موضوع برای ملت است تا سره را از ناسره تشخیص داده و خادم و خائن را بشناسند.
ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم
جامه کس سیه و دلق خود ازرق نکنیم
گر حسودی بدی گفت و رفیقی رنجید
گو تو خوش باش که ما گوش به احمق نکنیم
حافظ
-
یک نکته؛ برای آندسته از خوانندگان که تیتر هرزنامه دماوند جذبشان کرد باید بگویم: تیتر این مطلب را هم با همان شگرد مذبوحانه دماوند طراحی کردم، همان شگرد روزنامه های زرد تا به شما خواننده محترم نشان بدهم هر تیتر غوغا سالارانه و زردی لزوما همخوان با متن نیست.