محمد خاتمی: هم در ساختار و هم در رویکرد اشکال هست... دیگر خیلی سخت است که به مردم بگوییم بیایید رای بدهید. آیا فکر میکنید در دور آینده انتخابات به حرف من و شما مردم پای صندوقها خواهند آمد؟ بعید میدانم مگر اینکه در یکسال آینده تحولی رخ دهد.
در الجزایر مردم ناراضی به میدانداری جوانان و شبکه های اجتماعی چندین روز به صورت گسترده به اعتراض خیابانی پرداختند. این اعتراضات با چند ده کشته نیز همراه شد. تعطیلی دانشگاه ها برای برگشتن دانشجویان به خانه های شان جواب نداد. هزار قاضی دادگستری در بیانیهای گفتند که بر انتخاباتی که بوتفلیقه در آن شرکت کند نظارت نخواهند کرد. جمعیت علمای الجزایر نیز با بوتفلیقه از در مخالفت در آمد. بخشهایی از اتحادیههای کارگری و کارفرمایی نزدیک به دولت هم در هراس از آبروریزی به همبستگی با معترضان روی آوردند. بخشی از پلیس هم روز جمعه با معترضان همراهی کرد. در بخش حمل و نقل هم اعتصاب موفقی صورت گرفت. دو تیم فوتبالی که رقیب دیرینه هم هستند نیز اعلام کردند که در دیدار این هفته شان در کنار هم خواهند ایستاد و سرودی واحد سر خواهند داد.
و بالاخره عبدالعزیز بوتفلیقه پس از چند دهه حضور در قدرت، طی بیانیه ای انصراف خود را برای نامزدی ریاست جمهوری اعلام کرد. او در این بیانیه نوشت صدای جوانان را شنیده است و دغدغه آنها برای آینده کشور را درک میکند. وی از ورود الجزایر به دورهای حساس از تاریخ خود سخن گفت و تظاهرات مسالمتآمیز جوانان را ستود. از برکناری نخستوزیر و تغییرات در دولت و تعویق انتخابات خبر داد تا کنفرانسی ملی قانون اساسی جدیدی را تا آخر سال تدوین کند و پس از رفراندوم تأیید قانون اساسی جدید، انتخابات ریاست جمهوری برگزار شود. نکته مهم اینکه وی به یک فرد ملی و نسبتا مورد قبول عموم ماموریت داد تا کنفرانس ملی برای تدوین قانون اساسی جدید را برعهده گیرد. معاون نخستوزیر الجزایرنیز وعده یک نظام جدید را داد و گفت: وظیفه ما گفتوگو است. اولویت اصلی ما همراهکردن تمام الجزایریها با یکدیگر است. نظام جدید بر اراده مردم مبتنی خواهد بود. در اجلاسی که با حضور نمایندگان دولت و مخالفان برگزار میشود، قانون اساسی تازهای نوشته خواهد شد و اغلب حاضران در این گردهمآیی را جوانان و زنان تشکیل خواهند داد. رئیس ستاد ارتش الجزایر نیز گفت: ارتش و مردم بینش یکسانی دارند.
این وعده های اصلاحی هنوز ناراضیان را آرام و راضی نکرده و تظاهرات خیابانی ادامه دارد و به تعبیر برخی ناظران سیاسی شطرنج سختی بین مخالفان و حکومت در جریان است.
در ونزوئلا نیز نارضایتی و اعتراض خیابانی گسترده بخش مهمی از مردم به شرایط دشوار زندگی که حکومت دیکتاتوری مادورو را مسبب آن می دانند به رهبری گوایدو رئیس پارلمان آن کشور ادامه دارد. در ونزوئلا هر چند دول بزرگ خارجی تلاش داشته اند در صف بندی داخلی این کشور دخالت کنند اما برخلاف بعضی نگاه های سنتی چپ، این کشاکش بین المللی چیزی از اصالت اعتراضات گسترده خیابانی که ناشی از درد و رنج مردم ونزوئلاست کم نمی کند. حضور گسترده خیابانی مردم تا همین جا حکومت دیکتاتوری و فاسد اما سر سخت مادورو را در بن بست قرار داده و وادار به عقب نشینی و پذیرش مذاکره و دادن وعده هایی البته غیرقابل اعتماد برای آینده کرده است.
به ایران برگردیم؛ آقای خاتمی فرد مورد اعتماد اکثر اصلاح طلبان و مرد معدل و متوسط اصلاح طلبی درون حکومتی صراحتا از «اشکال هم در ساختار و هم در رویکرد»(که همگان می دانند این اشکال به وضعیت حقوقی و حقیقی قدرت و به خصوص راس هرم سیاسی بر می گردد) و عدم استقبال مردم در انتخابات آینده یاد کرده است. حال سئوال تحول خواهان از اصلاح طلبان این است با توجه به تجارب مکرر جهانی و الگوهای نسبتا موفق و پیروز متعدد در شکستن قفل دیکتاتوری و تحول آرام و مسالمت آمیز از دیکتاتوری های یکدنده و سرسخت در چهارگوشه جهان، وقت آن نرسیده است که دست از ترس و هراس از عرصه خیابان بردارند و اگر خود حاضر به تغییر یا متنوع کردن عرصه های سیاست ورزی نیستند لااقل به تایید آن بپردازند و حداقل علیه آن موضع نگیرند؟ آیا اعتراضات و اعتصابات کاملا مدنی کارگران و معلمان و ... نمونه هایی از این گسترده کردن زمین بازی علیه بن بستی که هسته اصلی قدرت مسلط بوجود آورده، نیست!؟
اگر سران و راس هرم اصلاح طلبی بنا به «علل»ی قابل تحلیل چنین نمی کنند بدنه اصلاح طلبی که فارغ البال تر و بی قید و هراس ترند، چرا چنین نمی کنند؟