همه میدانیم که «سیزده به در» یکی از چند روز نیایش سالانهی ایرانیان در دوران باستان برای آمدن باران و بارور شدن گیاهان بود که به دلایلی ناروشن تبدیل به یک روز مشخص در آخرین روز نوروز شد. در آن روزهای نیایش، که بیشتر در بهار و تابستان برگزار میشد، نیاکان ما، زن و مرد و پیر و جوان، به دشت و صحرا میرفتند و با رقص و آواز و شادمانی از خدایان میخواستند که باران ببارانند و سال تازه را برای آنها پربرکت کنند. نیایش نیاکان ما هم همیشه همراه با شادمانی و رقص و آواز بود. چرا که آن وقتها هنوز سرزمین ما را مهاجمین نومسلمان اشغال نکرده بودند که «گریه را ثواب بدانند».
آن روزگاران هنوز ریشه و دلیل رویدادهای طبیعی شناخته شده نبود و مردمان بی بهره از دانشهای امروزی ما، در گوشه و کنار جهان هر رعد و برق و باران و سیل و زلزله را دلیلی بر مهر یا خشم خدا یا خدایانمی دانستند. (اما نه همچون حاکمان اسلامی امروز که زلزله را به بی حجابی ربط دهند و سیل را به اهانت به امام).
ایرانیان روزگار باستان نیز، همچون دیگر مردمان جهان آن روزگار، خدایان و فرشتگانی داشتند و در زمانهای نیاز به آنها متوسل میشدند. مثلا ما خدایی داشتیم به نام «آناهیتا»؛ ایزد بانویی که همهی آبهای جهان از آن او بود. یا فرشتهای داشتیم به نام «تیشتر» که کارش نگهبانی از باران بود و هر سال به هنگام بهار با «اپوشه»، دیو خشکسالی، میجنگید و اگر پیروز میشد مخازن باران را بروی دشت و صحرا و جنگلهای ما میگشود!
همچون بسیاری از جشنهای جهانی، این که چه وقتی و چرا یکی از این روزهای نیایشی جای همهی روزها را گرفت و «سیزده به در» خوانده شد چندان روشن نیست اما در منابع باستانی و دورانهای دیگر تاریخی اشاره هایی به سیزدهمین روز فروردین و رفتن مردمان به دشت و صحرا شده است. در عین حال، مردمان کشورهای دیگری هم هستند که شبیه چنین روزی را برای رفتن به صحرا و دشت در روزهای آغازین بهاری دارند. ما از آنها گرفتهایم یا آنها از ما؟ فرقی نمیکند؛ هر چه هست سنت زیبایی ست: با هم بودن، شاد بودن، و در دشت و صحرا رقصیدن و آواز خواندن را هر انسان طبیعی و سالمی دوست دارد.
اما دو نکته در این مراسم وجود دارند که هیچ ربطی به ما و فرهنگ ما نداشته و از جایی دیگر وارد سیزده به در شدهاند. یکی بدشگون بودن عدد سیزده است که در هیچ کتابی بعنوان بخشی از باورهای ایرانیان ذکر نشده، و دیگری دروغ یا شوخی سیزده ست که در این مورد کاملا روشن است که از اواسط قرن بیستم وارد سیزده به در ما شده و همانی است که غربیها به آن «دروغ اول آوریل» میگویند. دلیل آشکار هم آنکه ما، تا قبل از آن که اسلام به میمنت و مبارکی وارد سرزمین ما شود، دروغ را زشت ترین و بدترین گناه میدانستیم. شوخی هم نداشتیم! بعدها کم کم به مردم بی خبر و نادان یاد دادند که راه بروند و دروغ مصلحت آمیز بگویند. مرتب هم تاکید میکردند که این دروغ نه تنها هیچ عیب و ایرادی ندارد، بلکه «گاهی وقتها لازم هم هست».
اما توجه کنیم که دروغ اول آوریل غربیها با دروغهای مصلحت آمیز مسلمانان فرق دارد. برای غربیها این کار جنبهی شوخی یا غافگیری شاد در یک روز خاص را دارد و در همان روز دروغ بودنش اعلام میشود.
در این سالها ما خیلی از این دروغهای اول آوریلی را شنیدهایم، از ویرانی برجهای مشهور گرفته تا کج شدن برج ایفل، از کار افتادن ساعت بیگ بن، فروکش کردن آب اقیانوس اطلس، آمدن عدهای از سیارهای ناشناخته، پیدا شدن فیل پرنده و شیری که چون بلبل آواز میخواند و امثال اینها. تقریباً بیشتر سایتهای مهم، نشریات معروف، رسانههای دیداری و شنیداری برخی از کشورهای غربی، هر یک دروغی را برای این روز جور میکنند و آن را برای حیرت زده کردن مردمان، و در پی آن، خنداندن آنها میگویند و یا مینویسند.
تا قبل از انقلاب، دروغ اول آوریل (مبدل به دروغ سیزده به در شده) فقط در بین فرنگ رفتهها و جوان ترها جاذبهای پیدا کرده بود و شوخیهای شیرینی هم با آن میکردند؛ اما پس از مسلط شدن «جمهوری اسلامی» بر سرزمین ما، همان مقدار جاذبهاش را هم از دست داد، چرا که در این سالها مردمان ایران در شبانه روز آنقدر از زبان مسئولین دروغ شنیدهاند که از هیچ دروغی نه حیرت میکنند و نه کشف آن کسی را به خنده میاندازد.
به راستی شما فکر میکنید که چه دروغی ممکن است گفته شود که مسئولین جمهوری اسلامی از رهبرشان گرفته تا رییس جمهور و امام جمعههاشان و وزیر و وکیل و قاضیشان نگفته باشند؟
***
سیزده به در امسال نیز در راه است؛ در پی روزهای سخت و تلخی که سیل و ناکارآمدیهای جمهوری اسلامی برای مردمان ساخته است. آیا هنوز میشود سیزده امسال به دشت و صحرا رفت؟ نمیدانم. فقط این را میدانم که بهنگامی نه چندان دور شادمانی و برکت دوباره به سرزمین مان باز خواهد گشت و «سیزده به در» و همهی جشنهای دیگر فرهنگ ایرانی مان همچنان زنده و شاداب به آیندگان سپرده خواهند شد.
سیزده به در، بر شما شاد باد