Wednesday, Jun 12, 2019

صفحه نخست » ده سالگی انتخابات ۸۸ و گزینه‌های رهبری اعتراضات در ایران به جای موسوی

judaki_061219.jpgیورونیوز - از انتخابات جنجال‌برانگیز سال ۸۸ که منجر به انتخاب مجدد محمود احمدی‌نژاد به ریاست جمهوری ایران شد و رویدادهای خونباری را در پی داشت، ده سال می‌گذرد. اکنون چه نگاهی می‌توان به این واقعه مهم تاریخ معاصر داشت؟

آرش جودکی، پژوهشگر فلسفه سیاسی با حضور در استودیوی یورونیوز در دفتر بروکسل، به پرسش‌های مسعود سالاری خبرنگار یورونیوز فارسی در این زمینه پاسخ داده است.

یورونیوز: نگاه امروز شما پس از ده سال به وقایع آن سال و به جریان اعتراضی موسوم به «جنبش سبز» چیست؟

آرش جودکی، پژوهشگر فلسفه سیاسی: «در این فاصله ده ساله ما یک رویداد مهم دیگری داشتیم که همان خیزش دی ماه ۹۶ است. مایلم که نگاهم به جنبش سبز را از پس این رویداد مطرح کنم چون آنچه در آن زمان گذشت هم ادامه‌ای بر جنبش سبز و هم گسستی از آن بود. در جنبش سبز مردم خواهان دگرگونی بودند، ولی نمی‌خواستند انقلاب کنند. در واقع می‌خواستند رهبری جنبش را به کسانی بسپارند که از خود سیستم آمده بودند تا بتوانند دگرگونی‌هایی در نظام جمهوری اسلامی ایجاد کنند. اما به دلیل سرخوردگی پس از جنبش سبز، تمام امیدشان به این که بتوانند با رویکردی اصلاحی جمهوری اسلامی را از درون دگرگون کنند، از بین رفت. دی ماه ۹۶ نشان داد که گفتمان سکولار، ملی‌گرا و دموکرات (که خود شامل گفتمان سوسیال‌دموکرات‌ها و لیبرال‌دموکرات‌هاست) دیگر احتیاجی به رهبری آن افراد ندارد.»

تناقض موسوی

آرش جودکی، پژوهشگر فلسفه سیاسی: «ولی آیا آنچه را در ۸۸ گذشت می‌توانیم به این سادگی فراموش کنیم؟ نه. میرحسین موسوی هنوز در حصر است و هنوز دارد هزینه وفاداری‌ خود به جنبش مردمی را می‌پردازد. به همین دلیل هم باید از او یاد کرد. گفتمان اخیری که شکل گرفته پژواکی از یکی از سخنان موسوی دارد. او در بیانیه شماره ۵ خودش که در ۳۰ خرداد ۸۸ منتشر شد گفت: "اگر نتیجه انتخابات را ملغی نکنند این نشان می‌دهد که اسلام و جمهوری با هم ناسازگارند." موسوی بعدا دیگر به این موضوع اشاره‌ای نکرد و در بیانیه‌های بعدی‌ گفت خواست ما جمهوری اسلامی است، نه یک کلمه کم، نه یک کلمه زیاد. در حقیقت به گفته خمینی برگشت. این پارادوکس خود موسوی را نشان می‌دهد. آیا موسوی هنوز هم می‌تواند جنبشی را که خواستار دگرگونی عظیم در جمهوری اسلامی است، رهبری کند؟ این پرسشی است که کسی نمی‌تواند به آن پاسخ دهد و خود موسوی هم نمی‌تواند به ما بگوید که امروز چگونه می‌اندیشد. ولی با توجه به همان عبارت "جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کم، نه یک کلمه زیاد" باید به او شک کرد.»

آیا سپاه می‌تواند گزینه باشد؟

آرش جودکی، پژوهشگر فلسفه سیاسی: «خواست دگرگونی چگونه باید دنبال شود و چه ترجمانی می‌تواند داشته باشد؟ می‌توانیم فکر کنیم که سپاه پاسداران این نقش را بر عهده بگیرد. ولی پرسش این است که سپاه چه شایستگاری [واژه پیشنهادی آرش جودکی برابر "مشروعیت"] خواهد داشت. سپاه مجبور خواهد بود دوباره به شرع و شریعت تکیه کند تا برای خودش مشروعیت بتراشد. موسوی برای این نقش چه کاری باید بکند؟ موسوی به خاطر وفاداری به انقلاب اسلامی نمی‌تواند خودش را از آن گفتمان جدا کند. او جمهوری اسلامی را می‌خواهد چون برایش جمهوری اسلامی با انقلاب اسلامی یکی است.»

پهلوی باید تکلیفش را با میراث انقلاب معلوم کند

آرش جودکی، پژوهشگر فلسفه سیاسی: «شعار دیگری که بعد از دی ماه ۹۶ یعنی در جریان تظاهرات در بیش از ۸۰ شهر ایران خیلی زیاد به گوش می‌رسید "رضا شاه، روحت شاد" بود. خیلی از سلطنت‌طلبان خیال می‌کنند که الان تمام مردم طرفدار سلطنتند اما این فکر اشتباه است. به نظر من این یک شعار رتوریک یا زبان‌آوری است. آنها در واقع خواستار چیزی هستند که با رضا شاه به وجود آمد، یعنی کوتاه کردن دست آخوندها. پس چه باید کرد؟ چه نیرویی می‌تواند این خواست دگرگونی را رهبری کند؟ سپاه پاسداران که نمی‌تواند و موسوی هم تناقض‌های خودش را دارد. نیرو و شخصیت بعدی رضا پهلوی است. به نظر من او هم مشکلی با خود انقلاب دارد. در جایی که موسوی می‌خواهد به انقلاب اسلامی وفادار باشد، رضا پهلوی به عنوان وارث تاج و تخت و پسر آخرین شاه ایران طبیعتا ضدانقلاب است. ولی او هم باید تکلیف خودش را با میراث انقلاب مشخص کند. به نظر من کاری که او باید انجام بدهد آن است که از نقطه‌ای که پدرش تمام کرد، شروع کند. محمدرضا شاه در آبان ۵۷ گفت: "من صدای انقلاب شما را شنیدم". رضا پهلوی باید از اینجا شروع کند. اگر از اینجا شروع شود، شاید بتوان انقلاب اسلامی را از صفت "اسلامی" پالوده کرد. به این ترتیب شاید بتوان انقلاب و آن گفتمانی را که مردم در پی آن هستند، یعنی آزادی و برابری را به ثمر رساند و یک رژیم سکولار را بنیان گذاشت.»

یورونیوز: میرحسین موسوی را اصولا به عنوان یک نماد و رهبر جنبش سبز معرفی می‌کنند و هنوز که هنوز است او به عنوان هدایت‌کننده و پیشگام این جنبش مطرح می‌شود. در حالی که به جز راهپیمایی معروف روز ۲۵ بهمن که به دعوت موسوی برگزار شد، در باقی موارد موسوی معمولا بعد از راهپیمایی‌های خودجوش مردمی بیاینه می‌داد. آیا او واقعا رهبر جنبش بود؟

آرش جودکی، پژوهشگر فلسفه سیاسی: «در رژیم جمهوری اسلامی سرکوب آن قدر شدید است که همبستگی برای راه انداختن یک کنش دسته‌جمعی بسیار دشوار است. ولی بی‌گمان در مقاطع خاصی، به ویژه در دوره‌های انتخاباتی، دوره‌ای وجود دارد که سرکوب شل می‌شود و مردم می‌توانند خودشان را بیان کنند. ما همیشه در موقع انتخابات این آزادی بیان را داریم و چیزهایی را می‌شنویم که هیچ وقت دیگری نمی‌شنویم. بعد از تشکیل جنبش سبز و آن تقلبی که در انتخابات صورت گرفت، مردم توانستند آن هنگامه انتخاباتی را بعد از انتخابات هم ادامه بدهند. این دوره خیلی طول کشید و آن تظاهرات خودجوش ادامه پیدا کرد. این درست است که موسوی همیشه دنباله‌رو مردم بود، به جز همان راهپیمایی معروف ۲۵ بهمن که برای اولین بار فراخوان داد. آن راهپیمایی آخرین تظاهرات بزرگی بود که در ایران شاهد بودیم و موسوی با حصر خانگی که در آن گرفتار شده، هنوز دارد هزینه آن را می‌پردازد.»

یورونیوز: چطور شد که موسوی به یک شخصیت فرهمند (کاریزماتیک) تبدیل شد؟ آیا این شخصیت او مربوط به قبل از انتخابات بود یا این که بعد از اعتراض‌ها این وجهه را پیدا کرد؟

آرش جودکی، پژوهشگر فلسفه سیاسی: «شاید بتوان گفت که فرهمندی او از نافرهمندی‌اش بود. مردم به یک بلوغ سیاسی رسیده‌اند و دیگر دنبال یک رهبر فرهمند نمی‌دوند. نمونه‌اش را وقتی که دنبال خمینی رفتند، دیدند. اکنون آگاهی دموکراتیک در ایران زیادتر از آن است که بخواهند دنبال یک رهبر فرهمند بروند. چه بسا توفیق موسوی همین بود که فرهمند نبود!»



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy