جناب آقای حسن اعتمادی، مجری برنامهء تلویزیونی «رمز پیروزی» در کانال یک!
در این نامهء سرگشاده اشارهام به سخنان شما در برنامهء روز جمعهء گذشتهء «رمز پیروزی» است که طی آن مطالبی را علیه من و تشکلاتی که به آن تعلق دارم مطرح کردهاید که چکیدهء آن چنین است:
۱. شما از سال ۲۰۰۱ دنبال اجرائی کردن نظریهء «همه با هم» (به معنی اتحاد همه نیروهای مختلف العقیدهء سیاسی) بودهاید و پس از برگزاری گردهمائی وسیعی از نمایندگان احزاب مختلف در استکهلم، و احیانا بعلت عدم توفیق در اجرائی کردن نظراتتان، به تشکیلات شاهزاده رضا پهلوی پیوسته و در ظل هدایت ایشان به این کار مشغول بودهاید که آن هم به نتیجهای نرسید است. سپس در سال ۲۰۱۲ «با همین نیت» در گروه کوچکی که - تنها به تصور شما و بدون وجود هیچ سند قابل اتکائی- خواستار اتحاد همه با هم بود شرکت کرده و در نوشتن «پیمان نامهء عصر نو»، تشکیل «جنبش سکولار دموکراسی ایران» و کنگرههای سالانهء آن، و سپس ایجاد «حزب سکولار دموکرات ایرانیان»، و عاقبت «مهستان این جنبش» شرکت فعال داشته و همهء مناصب مدیریتی ایت تشکلات را هم برعهده داشتهاید.
۲. در طی این دوران، بصورتی باور نکردنی، همواره تصورتان این بوده که «سکولار دموکرات ها» در پی ایجاد ائتلافی مابین «همه»ی فعالان و احزاب سیاسی هستند و، در نتیجه، وقتی پس از شش سال غفلت پی بردهاید که چنین نیست و «یک ارادهء تک نفره» تصمیم گرفته است بجای نظریهء «همه با هم» شما خواستار پی گیری نظریهء «متجانسها با هم» باشد، از این اشخاص و نهادها دل کنده و در پی استعفاء اعلام استقلال نمودهاید.
۳. اما میبینید که این «اسماعیل نوری علا» به مخالفت خود با نظریهء «همه با هم» ادامه داده و بی اعتنا به سخنان شما، در مقابل مقالهء آقای دکتر مسعود نقره کار در ستایش نظریهء «همه با هم»، موضع گیری کرده و دست به پاسخگوئی زده است.
۴. و در نتیجه، به سبک نوچههای کتاب دکتر نقره کار، در انتهای برنامه تهدید راکردهاید که «اگر به این کار ادامه دهید» مطالب دیگری را «افشا» خواهید نمود.
***
اجازه دهید که من ابتدا به همین نکتهء آخر بپردازم و توضیح دهم که شما از طریق تریبونی که آقای شهرام همایون در اختیار مهستان نهاده بود و مهستان شما را مأمور ادارهء آن کرده بود، اکنون با تصرف عدوانی آن، بجای دامن زدن به بجثهای نظری میخواهید با ایجاد ارعاب و تهدید جلوی سخن گفتن مخالفین نظر خود را بگیرید.
این نکته امر اعجاب آوری است. بر اساس روایت خودتان، شما از ۲۰۰۱ که خیلی جوان تر بودید اعتقاد داشتید که نظریهء «همه با هم» راهکار نابود سازی حکومت اسلامی است و در طی همکاری شش سالهء خود با من نیز (غافل از همهء اسناد منتشره مان) یقین داشتهاید که من هم مثل شما در همین راستا فکر میکنم. اما وقتی آغاز سال جاری، در آخرین جلسهء محمع عمومی حزب بالاخره دریافتهاید که عقاید من و اعضاء حزب با عقاید شما نمیخواند، از حزب و جنبش استعفاء داده، و نوشتهء مربوط به تعلق برنامه رمز پیروزی به مهستان را از ابتدای برنامهء حذف کرده و اعلام استقلال نمودهاید تا بتوانید مجدانه در راستای اجرائی کردن نظریهء «همه با هم» فعالیت کنید.
اما ما از آن پس برای مدتها نه تنها علیه عقاید شما عملی نکردیم و، مثلاً، از آقای شهرام همایون نخواستیم که برنامهء ما را به ما پس داده و برنامهء دیگری را برای شما در نظر بگیرند، بلکه با توجه به ضعف تفکر نظری در نزد شما، حتی سخنانتان در مورد صلابت نظریهء «همه با هم» را به جالشی جدی نگرفتیم و تنها وقتی توانستید دکتر نقره کار را تشویق کنید تا ایشان مقالهای احساسی و فاقد منطق علمی را در ستایش نظریهء «همه با هم» بنویسند وارد عرصهء تضارب آراء و نظرات شدیم. اکنون نیز نمیدانم که تهدید شما به اینکه «این کار را ادامه ندهید و الا افشاگری میکنم» ناشی از چیست؟ کسی که نظریهای را درست میداند هر چالشی را فرصتی برای تقویت فکر خود تلقی میکند و هرگز نمیکوشد که صدای مخالف را با ارعاب و تهدید خاموش کند. این روش تنها نشانهء عمق فلج نظری است که با فرصت طلبی در آمیخته باشد؛ امری که نمود اعلایش را قبلاً (دور از جان شما) در تمهید «بگم بگم» آقای احمد نژاد مشاهده کردهایم.
در مورد تهدیدتان این را هم گفته باشم که اگر شما نکتهای را در مورد خیانت و جنایت و بدکاریها و وابستگیهای من (و احتمالاً یارانم) میدانید و تا کنون از افشای آن خودداری کردهاید باید بدانید که در سپهر سیاسی اپوزیسیون، اگر دست به افشاگری نزنید، ادامهء سکوت شما تنها میتواند گویای این نکته باشد که خودتان هم در هر خیانت و جنایتی از جانب من و ما که در تصور دارید شریک هستید و با سکوت اختیاریتان اعتبار خود را مخدوش ساختهاید. اما اگر آنچه را که میدانید «افشا» کنید همگان خواهند دانست که چه در چنته دارید و ارزش آن چیست و احیاناً اگر مطلب دندان گیر و با ارزشی را ارائه دهید (اگرچه سکوت طولانی شما تا اکنون جواب پرسش و تردیدها نخواهد بود) اما بهر حال نشان میدهد که شما به مصفا کردن فضای اپوزیسیون کمک کرده و شحص یا اشخاص خیانت کار و وابسته و فاسد را به جامعه معرفی نموده و از قدرت تخریب آنها کاستهاید.
لذا شما را به شرفتان (که لابد خیلی به آن مینازید) قسم میدهم که دامن همت به کمر بسته و این «شمشیر دموکلیوس» را از غلاف پر تهدیدش بیرون کشیده و با آن گردن هر خائن و فاسد و نادرستی را بزنید. چرا که اگر چنین نکنید مخاطبانتان شما را شخصی بزدل، خالی بند، و بی اخلاق خواهند شناخت.
ضمناً شما در برنامهء اخیر خود آشکار کردهاید که همواره با حفظ گرایشِ (تا کنون ظاهر نشده)ی خود به نظریهء «همه با هم» و، لابد بخاطر تحقق این ایده، در شش سال گذشته فداکارانه هر سمتی را به شما داده شده پذیرفته و از دبیر روابط عمومی جنبش «سکولار دموکرات ها» (و نه همهء اپوزیسیون) گرفته تا رئیس کمیتهء برگزاری کنگرههای «سکولار دموکرات ها» (و نه همهء اپوزیسیون)، و ناظم جلسات کنگرهء «سکولار دموکرات ها» (و نه همهء اپوزیسیون)، و بالاخره رئیس شورای مدیریت مهستان جنبش «سکولار دموکرات ها» (و نه همهء اپوزیسیون) بودهاید و، در عین حال، اگرچه در دل (چرا که نیاتتان را با کسی در میان نگذاشته اید) با ایجاد حزب سکولار دموکرات ایرانیان نیز مخالف بودهاید اما، علیرغم میل باطنیتان، در سال اول عمر این حزب، دبیرکل آن، در سال دوم رئیس شورای مرکزی آن، و در سال سوم مشاور عالی حزب (با داشتن حق وتو برای احالهء تصمیمات شورای مرکزی حزب به مجمع عمومی فوق العاده) بودهاید. من واقعاً از اینکه اینگونه در چنین مدت بلندی شما را واداشتهام تا مظلومانه همهء رنج تحمل این مناصب حزبی را بر عهده بگیرید شرمندهام و صمیمانه از شما عذر تقصیر میخواهم.
در پایان این نکته را هم گفته باشم که پیشنهاد شما به مجمع عمومی حزب (که نوار تصویری و صوتی آن موجود است) مبنی بر لزوم مذاکره با آقای بنی صدر و خانم رجوی، و مخالفت اکثریت اعضاء حزب با این پیشنهاد که موجب استعفای شما شد، هرگز ربطی به آنچه که اکنون شما در رابطه با بیانیهء ۱۴ نفر انجام میدهید و میخواهید مطالبی از هم گسسته را با چسب اسکاچ بهم پیوند دهید نداشته است.
کنگرهء ششم سکولار دموکراتها در شهریور ماه سال پیش با دوستی و شادمانی به پایان رسید و من در آن کنگره ار همکاریهای شما در راستای ایجاد یک نیروی سکولار دموکرات تشکر کردم، بی آنکه بدانم شما، چهار ماه بعد، پس از رد پیشنهادتان در مجمع عمومی، در تاریخ شنبه ۱۹ ژانویه ۲۰۱۹ (۲۹ دی ماه ۱۳۹۷) از حزب و سپس از مهستان استعفا میدهید.
نکته در آن است که تاریخ کناره گیری شما از دوستانتان مصادف است با حدود شش ماه مانده به انتشار اولین بیانیهء ۱۴ نفر در ایران. بنا براین نه نظریهء همه با هم شما و نه استعفاتان از تشکلات سکولار دموکراتها ربطی به این بیانیهء هنوز به دنیا نیامده نداشته و، از نظر من، شما با انتشار بیانیه ۱۴ نفر - که همزمان بود با حضیض بساط برنامهء تلویزیونیتان - با فرصت طلبی تمام کوشیدید باز طریق رونق دادن به دکان خود آن تبدیل به موتور محرکهء جمع آوری امضای پشتیبانی از اقدام این ۱۴ نفر کنید و اکنون هم نام برنامهء «رمز پیروزی» را به «برنامهء تلویزیونی حمایت از بیانیهء ۱۴ نفر» تبدیل کرده و مدعی شدهاید که وجود این بیانیه و امضای حمایتی ۹۰۰ تن فعال سیاسی نشان از صحت و کارائی نظریهء «همه با هم» دارد و جنبش و مهستان و حزب ما، با قرار دادن نظریهء «متجانسها با هم» در مقابل نظریهء شما در کار خود شکست خوردهاند.
بعبارت دیگر شما با شعبده بازی حیرت آوری طرح نظریهء همه با هم در حزب و استعفای خود از تشکیلات را، پس از گذشت شش ماه سرگردانی، به بیانیههای ۱۴ نفره و امضاهای ۹۰۰ نفره متصل کرده و هر بار که میخواهید در مورد یکی از این موضوعها سخن بگوئید دوغ و دوشاب را بهم در میآمیزید و از وجود آقای دکتر نقره کار هم، که قرار است فقدان قدرت نظریه پردازی شما را جبران کند، استفاده میکنید، در حالیکه حرکت شجاعانهء دهها ۱۴ نفر در اعتراض به جمهوری اسلامی هیچ ربطی به نظریهء همه با هم شما ندارد و حتی - بگذارید پیش بینی کنم که - اگر در میان نظرات سیاسی مختلف آن ۱۴ نفر گرایش همه با همی در کار باشد میتوان یقین داشت که وقتی این شجاعان از چنگال جمهوری اسلامی نجات پیدا کنند اجزاء این ائتلافهای مقطعی از هم خواهند گسست و نشان خواهند داد که یک پادشاهی خواه و یک مجاهد مزمن اگر زیر ده بیانیهء ۱۴ نفره را هم مشترکاً امضاء کنند عاقبت علیه یکدیگر اقدام خواهند کرد.
حسن آقا! من آنچه شرط بلاغ است را با تو میگویم...