حسن فحص - ایندیپندنت فارسی
تردیدی نیست که حسن روحانی، رئیس جمهور ایران در اظهار تمایل برای دیدار با همتای آمریکائیش دونالد ترامپ، مصمم و جدی بود. روحانی آماده بود تا به خاطر گشایش اقتصادی کشورش، تبعات احتمالیای را که این دیدار در داخل برای آینده سیاسی وی در پی داشت بپذیرد.
روحانی میداند اکثر شهروندانی که از مشکلات اقتصادی رنج میبرند، به کشمکشهای سیاسی میان او و نیروهای محافظهکار رژیم، توجهی ندارند و نمیخواهند ایران به خاطر مسائلیکه امنیت و وحدت جغرافیایی و سیاسی کشورشان را به طور مستقیم تهدید نمیکند، با نیروهای منطقهای و بین المللی وارد جنگ شود.
اعلام آمادگی روحانی برای دیدار با ترامپ، ناشی از یک تصمیم عاطفی و ناگهانی نبود، بلکه این اقدام پس از یک سلسله تلاشهای دیپلماتیک صورت گرفت که فرانسه نیز نقش پر رنگی در آن داشت. روحانی برای اینکه خود را از اتهام احتمالی خیانت در برابر منافع ملی، دور نگه دارد، تمامی احتیاطات لازم را رعایت کرده بود، از این جهت عقب نشینی وی از دیدار با ترامپ را نمی توان اقدام غافلگیرانه ای به شمار آورد.
تصمیمی که روحانی برای دیدار با ترامپ گرفته بود، اگر مورد اجرا قرار میگرفت، ممکن بود ایران را وارد مرحله تازهای از تاریخ نزاع با آمریکا میکرد و دروازه را برای مذاکرات مستقیم میگشود. روحانی نمیخواست که دیدار تنها تشریفاتی و برای عکس گیری باشد، بلکه میخواست با مطرح کردن شروط خود وارد مذاکره شده و همه ای پروندههای متعلق به توافق هستهای و بازگشت آمریکا به آن و مسأله تروریسم و رفع تحریمها را حل و فصل کند.
مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی
به رغم اینکه روحانی، جریان هایی داخلیای که او را متهم به شتابزدگی برای دیدار با ترامپ کرده بودند، پاسخ داده بود، اما در یک گام صریحتر تأکید کرد که تصمیم گیری در مسائل مهم و استراتژیک، تنها از صلاحیتهای رهبری نظام است. روحانی با این اظهارات، شانههای خود را از بار مسئولیت خالی کرده و به طور ضمنی وانمود کرد که تصمیم دیدار با ترامپ، یک اقدام شخصی نبوده بلکه پس از رایزنی با رهبر جمهوری اسلامی و با تمام جهتهای دخیل، گرفته شده است. به ویژه این که جواد ظریف، فشرده مذاکرات خود با ایمانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه و جان ایف لودریان، وزیر امور خارجه آن کشور را به سمع رهبر رسانده بود.
تردیدی نیست که رئیس جمهور ایران، اشتیاق زیادی نداشت، تا این گام استراتژیک را به تنهایی و بدون توافق رهبر نظام بر دارد و تبعات منفی آن را به تنهایی متحمل شود؛ او از تجربه امضای برجام در ۱۴ ژوئیه ۲۰۱۵ آموخته بود که با وجود مشوره دایمی با رهبر، باز هم عقابهای نظام، وی را به ضایع کردن حق هستهای ایران در مقابل وعدههای جذاب و توخالی اقتصادی و سیاسی، متهم کرده بودند.
پس از اینکه روحانی دیدار با ترامپ را رد کرد، آمریکا، میانجیگری فرانسه را نادیده گرفته، بسته ای دیگری از تحریمها را بر تهران وضع کرد که صادرات نفت ایران و سازوکار پیشنهادی اروپا برای تعامل اقتصادی و تجاری با ایران را نشانه گرفت. اقداماتی که منجر به افزایش تنش ها شد و روحانی را نسبت به پیامد های ناگوار تحریم ها بر حکومت ایران نگران ساخت.
اکنون به نظر میرسد که روحانی در مقابل دو گزینه دشوار قرار گرفته است که شیرین ترین آن، تلخ تر از زهر است. در گزینه نخست روحانی بایستی نافرمانی خود را در برابر فشارهای داخلی که سد راه حل بحران ایران و آمریکا و ورود به مرحله تازهای از استقرار و ثبات، میشود، اعلام کند و بدون رایزنی با رهبر، تصمیمهای استراتژیک را به تنهایی بگیرد و رهبری را در برابر کار انجام شده قرار دهد. اما گزینه دوم این است که روحانی تسلیم دیدگاه محافظه کاران شود و بگذارد، در مدت باقی مانده ای که در مقام ریاست جمهوری قرار دارد، موضع گیریهای سرنوشتساز و راهبردی را دیگران بگیرند، به ویژه در مورد آنچه تعلق به امور اقتصادی و هستهای می گیرد.
پیچیده شدن بحران میان واشنگتن و تهران، پس از منتفی شدن دیدار روحانی با ترامپ، شاید روحانی را وادار کند تا در آینده هر گامی را که برای حل این معضل و کاهش تنش و بر طرف کردن مشکل اقتصادی، بر میدارد، موافقت آشکار و مستقیم رهبری را به دست آورد. با استفاده از این شیوه، روحانی می تواند از یک طرف زبان مخالفان و منتقدان را ببندد و از جانب دیگر مسئولیت را به گردن رهبری انداخته و از قربانی شدن خود و جواد ظریف جلو گیری کند.