روزنامه شهروند - تهران
تابستان سال جاری حوادث ریز و درشتی بسیاری را با خود داشت؛ از آدمربایی تا خودسوزی. حادثههایی که اخبار، جزییات و حواشی آن بعضا تا مدتها مورد توجه قرار گرفت و البته برخی از آنها همچنان هم ادامه دارد. اما حوادثی بودند که با وجود حواشی بسیار و بازتابهای مختلف هنوز تکلیف آنها مشخص نیست و کسی به روشنی نمیداند که سرانجام آنها به کجا رسید.
در این بین هستند حوادثی که سرآغاز و اصل ماجرای آنها مبهم و نامشخص است. حادثههایی که در همین چند ماه اخیر برای سه دختر اتفاق افتاد و حسابی سروصدا به پا کرد و تا مدتها در صدر اخبار و توجهات قرار داشت و سوالات بیپاسخ متعددی درباره آنها مطرح است.
داستان پیوند قلب در خانه
لیدا کاوه؛ اوایل تابستان بود که خبر ناپدیدشدن لیدا کاوه در رسانهها منتشر شد. دختر سیوهشت سالهای که ظاهرا برای چاپ یک عکس روی تختهشاسی از خانه خارج شد و برای مدتی ناپدید شد. مبهمبودن حادثه و انتشار تصاویر این دختر با دوچرخه در فضای مجازی کافی بود تا موجی از اخبار و شایعات درباره این حادثه شکل بگیرد. صحبت از این بود که این دختر جوان به دلیل فعالیتهای ورزشیاش (دوچرخهسواری) ربوده شده است و حتی خبری منتشر شد که او پیشتر توسط افرادی به اسیدپاشی تهدید شده بود. با ورود سلبریتیها روند انتشار اخبار ضدونقیض و البته غیررسمی سرعت بیشتری به خود گرفت تا اینکه لیدا یک هفته بعد در حوالی شهرک غرب پیدا شد. شرایط روحی و جسمی نامناسب این دختر اما دوباره تنور شایعات را داغ کرد و اینبار صحبت از آزار و اذیت او به میان آمد. تا اینکه خواهر لیدا در گفتوگو با رسانهها مدعی شد که خواهرش در همه این مدت در اسارت مردی بوده و ربایندگان قصد خارجکردن قلب او را برای عمل پیوند داشتهاند. خواهر لیدا در یکی از گفتوگوهایش به نقل از خواهرش گفت: «سرنشینان یک پراید با تهدید او را سوار ماشین کردهاند و بعد هم او با تزریق دارو بیهوش شده بود.
او چند روز اول هوشیاری کاملی نداشته که ربایندگان به او میگویند قصد دارند قلبش را به دختر دیگری پیوند بزنند. در همان خانه آزمایشات لازم در رابطه با پیوند قلب از او گرفته شده بود؛ اما با مرگ دختری که قرار بود قلب لیدا را در بدنش قرار دهند، او را آزاد کردند.» موضوعی که البته با واکنش وزارت بهداشت همراه شد و رئیس مدیریت مرکز پیوند این وزارتخانه انتشار چنین صحبتهایی را اخبار خام و ناپخته خواند و در اینباره گفت: «این نقل قول که در حوزه حساس «پیوند عضو» مطرح شده، حرف ناپخته و خامی است که با یک نگاه اجمالی میتوان به عدم صحتش پی برد.» ولی خانواده کاوه همچنان به همین روایت از ناپدیدشدن یک هفتهای لیدا اصرار دارند و تا امروز مشخص نشده است که واقعا برای این دختر جوان چه اتفاقی افتاده است و از دستگیری متهمان این پرونده هم هیچ خبری نیست. این در حالی است که خواهر لیدا کاوه چندی پیش به «شهروند» گفته بود که پرونده آدمربایی این دختر همچنان روی میز پلیس باز است.
خودسوزی جنجالی
سحر خدایاری؛ دومین حادثه خودسوزی تلخ سحر خدایاری است. دختر جوانی که به دلیل نامعلوم در مقابل دادگاه انقلاب دست به خودسوزی زد و پس از چند روز در بیمارستان سوانح سوختگی شهید مطهری جانش را از دست داد. خبر این حادثه چند روز بعد از وقوع آن رسانهای شد. در این حادثه هم خواهر این دختر سی ساله ابتدا جزییاتی از این حادثه را روایت کرد. تلاش سحر برای ورود به استادیوم و پرونده قضاییای برای او به همین دلیل تشکیل شده، به تنهایی برای انبوهی از واکنشها کافی بود. ماجرای سحر و تمایل او برای دیدن بازی فوتبال تیم محبوبش، استقلال، بهسرعت شبکههای اجتماعی را در مینوردید و حتی کار تا جایی پیش رفت که صداوسیما هم برای تحلیل این حادثه البته از زوایه نگاه به آن ورود کرد. ابتدا صحبت از رفتاری بود که با او طی دوران چند روزه بازداشتش شده بود، البته خواهر سحر در همان گفتوگوی نخستی که با «شهروند» داشت، به سابقه بیماری و اختلالات روحی او هم اشاره کرد اما خب کمتر کسی به این بخش از گفتههای خانواده سحر توجه کرد. چند روز بعد پدر سحر هم به برخی سوالات و حاشیههای ایجادشده در خصوص این حادثه واکنش نشان داد. با این همه ماجرای سحر خدایاری با سوالات بیپاسخ زیادی به نقطه پایان رسید. این دختر جوان در قم به خاک سپرده شد. خانواده سحر هم ترجیح دادند که دیگر با رسانهها در ارتباط نباشند. پرونده قضایی هم تشکیل نشده است که حداقل بتوان تا حدودی به واقعیت ماجرا پی برد. حداقل تاکنون مشخص نیست که سحر چرا آن روز دوشنبه در خیابان شریعتی نبش معلم خودش را به آتش کشید.
ماجرای خانم «میم»
دانشجو قلابی؛ اما بعد نوبت به دانشجو قلابی رسید؛ حضور یک دختر بیستوچهارساله در دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی. دختری که بیش از یک سال در کلاسهای درس این دانشگاه حاضر میشد اما درنهایت از سوی پلیس شناسایی و دستگیر شد. انتشار خبر این حادثه نادر و عجیب هم سروصدای زیادی به پا کرد. شایعه قدیمی خرید صندلی دانشگاه آن هم در رشتههای پرطرفداری چون پزشکی و دندانپزشکی بار دیگر زنده شد. هر چند مسئولان این دانشگاه سعی کردند با توضیح جزییات ماجرا از انتشار هر چه بیشتر شایعات جلوگیری کنند. مسئولان دانشگاه مدعیاند که نام این دختر در لیست دانشجویان این دانشگاه نبوده و او فقط از غفلت مسئولان حراست و نگهبانی ورودی دانشگاه سوءاستفاده کرده است؛ البته که قبول چنین توضیحی در توجیه چنین حادثهای چندان پذیرفتی نیست. ضمن اینکه ادعاهای دختر جوان که ظاهرا وضع مالی بسیاری خوبی هم دارد، به شایعات بیش از پیش دامن زد. این دختر در اظهاراتش مدعی شده بود که با رزومه علمی معتبر از دانشگاههای شناختهشده به دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی پا گذاشته و هر گونه تردد مخفیانه در این دانشگاه را هم رد کرده است. این دختر جوان در آخرین پست اینستاگراماش نوشته: «نمیخواهم مانند سحر خدایاری قربانی شوم». اما این حادثه عجیب هم سوالات ریز و درشتی زیادی در دل خود دارد. پرسشهایی که تاکنون کسی پاسخ روشنی برای آنها نداشته است.