بیتفاوتی ایرانیان کانادا به سیاستگذاریهای دولتی نسبت به ایران
سیدمصطفی رضیئی - ایندیپندنت فارسی
«من مخالفم با این حس، اما یک حس عدم اعتماد به نفسی توی جامعه ما هست که میگوید ما نمیتوانیم تاثیرگذار باشیم».
این را امیر میگوید، یک مهندس که علاقهمند به فعالیتهای سیاسی در شهر ونکوور، در غرب کاناداست. این روزها در کانادا، اوج فعالیتهای سیاسی است و کمتر از سه هفته تا انتخابات پارلمان آن کشور باقی مانده است، انتخاباتی که دولت فدرال را هم برای چهار سال آینده انتخاب خواهد کرد اما برخلاف انتخاباتهای اخیر در بریتانیا یا آمریکا، یک سوژه در این انتخابات همچنان در آن غایب است: ایران و عدم رابطه کانادا با این کشور.
در انتخابات امسال هم در شهرهای بزرگ مثل تورنتو و ونکوور، و مونترآل نامزدهای ایرانیتبار از احزاب چپ و راست به صحنه انتخابات آمدهاند، اما آنها حرفی از این نمیزنند که سپتامبر، همزمان با شروع رسمی کمپینهای انتخاباتی، هفت سال تمام از زمانی که دولت محافظهکار استیفن هارپر، به رابطه سیاسی کانادا با ایران خاتمه داد گذشته است. همزمان سفارتهای دو کشور تعطیل شد و حالا، نه فقط رابطهای رسمی بین دو کشور برقرار نیست، بلکه دادگاههای کانادا دست بر اموال جمهوری اسلامی در ایران گذاشتهاند و آنها را - هرچند محدود به چند ملک - به فروش گذاشتند تا غرامت حملات تروریستی گروههای وابسته به ایران در خاورمیانه را پرداخت کنند.
مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی
امیر میگوید: «جامعه ایرانی بایستی حضور اجتماعی خیلی بیشتری داشته باشد. این جامعه کمتر دیده میشود و با حضور بیشتر در ساختار احزاب و جایی که سیاستگذاریها نوشته میشود، میتواند تاثیرگذار باشد، ولی ما قناعت کردیم به اینکه دو تا نماینده ایرانی (در پارلمان فدرال) داریم و بس. آن دو نماینده هم چون عقبه سیاسی را ندارند که آدم بسیج کنند و به ساختار تصمیمگیری و سیاستگذاری بیاورند، الان تاثیر خاصی ندارند. در این انتخابات هم نماینده بیشتری به پارلمان بفرستی باز نمیتوانند بر سیاستگذاریها تاثیری بگذارند.»
جامعهای که صدای خودش را نمیشنود
فریده میگوید جمهوری اسلامی ایران، «وجهه ناشایستی در جهان و کانادا» پیدا کرده و «فکر میکنم ایرانیان کانادا تا حدود زیادی خودشان را وابسته به دولت ایران نمیدانند. یعنی جمهوری اسلامی ایران را از خودشان نمیدانند و بنابراین نمیخواهند وارد این مقوله بشوند».
او از مسایل ایران میگوید که به گوش جامعه ساکن کانادا هم میرسد: شکنجه، زندان، قتل، گرانی، اختلاس، دزدی و...، اما آنچه بهنظر فریده تاثیرگذار شده است، این است که این جامعه صدای خودش را نمیشنود و یکصدا عمل نمیکند: «متاسفانه واقعا حرف هیچکدام از گروههای ایرانی کانادا با هم یکی نیست. هرکدام ساز خودشان را میزنند. واقعا هیچ گروهی نمیتواند با دیگر گروهها بنشیند و بهراحتی، منطقی و با صلح و صفا حرفشان را بزنند و به توافقی برسند».
این عدم توافق در انتخابات کانادا خودش را نشان میدهد. انتخاباتی که کمپینهایش امسال تنها شش هفته طول میکشند، اما آنچه در این کمپینها مقابل چشمان رایدهندگان قرار میگیرد، ماهها قبل و در جلسات داخلی احزاب، برایشان گفتوگو شده، تصمیمگیری شده و نظر اعضاء پرسیده شده است؛ اعضایی که بخش کوچکی از آنها ایرانیتبارند، یا علاقهای به این نشان میدهند تا موضوع رابطه با ایران را مطرح کنند.
بااین وجود، آیا جامعه ایرانیتبار کانادا اصلا خواهان رابطهای با دولت جمهوری اسلامی است یا نظر دولت فدرال برای عدم رابطه را قبول دارد؟ علی میگوید، این جامعه میخواهد کارهای اداریاش راحتتر انجام شود، اما تا وقتی کانادا دنبالهرو آمریکاست، تفاوتی نخواهیم دید.
کانادایی که دنبالهرو آمریکاست
«فکر میکنم برای سیاست کلی کانادا، موضوعیت ندارد تا رابطه با ایران را به مباحث انتخاباتی بیاورند، چون فارغ از هر حزبی که سر کار بیاید، آنها دنبالهرو امریکا و اتحادیه اروپا خواهند بود و جهتگیری سیاسیشان عموما همراهی با نظر آنهاست و خود کانادا در این میانه نقش تعیینکنندهای ندارد و نمیخواهد هم چنین نقشی را داشته باشد و ما ایرانیتبارها هم، خب، اکثریتمان موافق برقراری رابطه کانادا و ایران هستیم، اما این آنقدرها هم مطالبه جدی ما از کاندید مورد علاقهمان نیست، چون بر پایه تجربه دولت جاستین ترودو، میدانیم که تا آمریکا رابطهاش با ایران درست نشود، قرار نیست اتفاق جدیدی رخ دهد».
پنج سال پیش، جاستین ترودو، رهبر دولت لیبرال در گذر انتخابات فدرال، از برقراری رابطه با ایران صحبت کرد، اما قولی در این زمینه نداد. امسال، او حرفی از ایران نمیزند، و رهبران دیگر احزاب هم، چه در برنامههای انتخاباتی و چه در گفتههای خود، تاکنون نظری در مورد ایران و رابطه با ایران ندادهاند.
در شبکههای اجتماعی، کاربران مکرر نوشتهاند که قطع رابطه کانادا با ایران بهخاطر قتل زهرا کاظمی است؛ قتلی که گفته میشود توسط سعید مرتضوی و در زمان بازجویی صورت گرفته است. در واقعیت اما قوانین مختلف کانادا ایران را حامی مادی و معنوی حملات و گروههای تروریستیای دانستهاند که نتیجهاش، قطع رابطه دو کشور شده است.
در فضای بیناللملی و در سالهای اخیر، چهره ایران بهواسطه خروج آمریکا از توافق هستهای با ایران (برجام) متفاوت شده است. تحریمها برگشتهاند و احتمال جنگ کشورهای غربی علیه ایران هم هرازچندگاهی مطرح میشود؛ جنگی که بر پایه تجربه جنگ آمریکا با عراق و افغانستان، میتواند ارتش کانادا را هم همراه خود داشته باشد.
طاها میگوید، پنج سال پیش «انتخابات در فضای توافق هستهای (برجام) بود، جامعه ایرانی هم در حالوهوای دیگری بود و رسیدن به آن توافق، مطالبه ایرانیان خارج از کشور شده بود. در حالی که الان فضا خیلی متفاوت شده و یک ناامیدی هم از وضعیت خارجی و هم از وضعیت داخلی وجود دارد که یک مقدار زیادیاش هم محصول فضای رسانهای است، هرچند جامعه ایرانی همچنان خیلی فعالتر میتوانست عمل کند و خب، باید اعتراف کنم که سیاستمدارهای کانادایی که واقعا اخلاقی به ماجرا نگاه میکنند هم در اقلیتند و اکثریت آنان صرفا توجهشان جلب رایدهندگانشان است».