بدین ترتیب نسبت دادن حملات اخیر جمهوری اسلامی به نفتکشها و تاسیسات آرامکو به خروج ترامپ از برجام یا تحریمها ناشی از بی اطلاعی و جهل نسبت به سیاستهای جمهوری اسلامی است. سیاست خارجی جمهوری اسلامی واکنشی و واقعگرایانه و مبتنی بر منافع و امنیت ملی نیست؛ بلکه مبتنی است بر اسلامگرایی شیعه که میخواهد حکومت دینی را در سراسر دنیا ایجاد کند. ولی فقیه رهبر مسلمانان جهان و بعد رهبر جهان است و جمهوری اسلامی دارد این زمینه را فراهم میکند. این بسط رهبری با تبلیغ و نشر و پخش انجام نمیشود و سلاح شیمیایی و هستهای و میکربی برای چالش قدرتهای بزرگ میخواهد.
جمهوری اسلامی بهرغم دشمنی ایالات متحده به حیات خود ادامه داده است
دروغی فراتز از این وجود ندارد. ایالات متحده در دوران کارتر اشتباهات عظیمی مرتکب شد که هنوز هم ادامه دارد: این که حکومت روحانیون را یک حکومت عادی تصور میکرد. این اشتباه که ناشی از عدم درک برنامه اسلامگرایان و قدرت آنها برای تاسیس یک نظام اقتدارگرا، تمامیت خواه و ضد غربی بود ادامه داشته است. جمهوری اسلامی نسخهی شیعی داعش و طالبان بود اما نگاه دمکراتها این نبود. دولتهای متوالی ایالات متحده از کارتر تا کلینتون و اوباما امید داشتند که با مذاکره و تن در دادن به برخی خواستهای جمهوری اسلامی (مثل اعتراف خام دلانه به نقش ایالات متحده در رویدادهای سال ۳۲) و کاهش تنش رژیم را به جامعهی بینالمللی فرا خوانند در حالی رژیم هیچگاه چنین برنامهای نداشته بلکه بر وجه مقابل آن اصرار داشته است. علی خامنهای بعد از چهل سال و در دوارن تحریمهای شدید آمریکاست که به صراحت میگوید رژیم ایران هرگز یک رژیم عادی نخواهد شد. هنوز سران دول غربی این نکته را نگرفتهاند.
ایالات متحده و دول اروپایی همیشه در جهت عادی سازی رژیمی حرکت کردهاند که خود به سمت دیگری حرکت میکرده است. اسم این را نمیگذارند تلاش برای براندازی بلکه تلاش برای ادامه حیات رژیمی که میخواهد نظم موجود جهانی را با همه مشکلاتش به هم بزند. فقطه به عناوین راهبردهای سیاست ایالات متحده در برابر جمهوری اسلامی در دو دهه اخیر نگاه کنید: مهار (در دوره بوش)، مذاکره (در دوره اوباما) و فشار حداکثری (ترامپ). هیچ یک از این راهبردها نمیگویند که ایالات متحده در پی براندازی جمهوری اسلامی بوده است. ادعای براندازی فقط به کار جمهوری اسلامی برای بسط تنفر و اعمال خشونت در میان شهروندان ایرانی و جذب عناصر ضد آمریکایی در منطقه و دنیا میآید. دول ایالات متحده رژیم جمهوری اسلامی را شر، تروریستی، فاسد و مداخله جو نامیدهاند اما موضع رسمی هیچ دولتی براندازی رژیم نبوده است.
فشار ایالات متحده به رژیم آن را قدرتمندتر میسازد
این افسانه در دوران ترامپ از سوی دو گروه ترویج میشود: لابی جمهوری اسلامی و چپ آمریکایی متنفر از ترامپ. چپ آمریکایی آن چنان از کشورش متنفر است و به تهدیدات امنیتی جمهوری اسلامی نسبت به کشورش بی توجه است که حاضر است برای جمهوری اسلامی به طور مجانی تبلیغ سیاسی کند.
اگر به تاریخ چهل ساله روابط ایالات متحده و جمهوری اسلامی نگاه کنیم در هیچ دورهای مانند ترامپ فشار اقتصادی بر جمهوری اسلامی اعمال نشده است. سیاست دولتهای آمریکا مماشات با روحانیون شیعه (از کارتر تا بوش) و خشنود سازی (اوباما) بوده تا آنها بر سر عقل بیایند و نیامدهاند. انفعال ایالات متحده در دوران گروگانگیری در دهه ۸۰ و پیشبرد برنامهی هستهای در دههی اول قرن بیست و یکم و بعد حملات نظامی جمهوری اسلامی به نفتکشها و تاسیسات نفتی در منطقه مثال زدنی است. آنچه به جمهوری اسلامی شجاعت بخشیده بی عملی در برابر آن بوده و نه فشار به آن.
تحریمها حتما رژیم را تضعیف خواهند کرد و کسانی که این را نمیبینند باید چشمان خود را باز کنند. رژیمی که سالانه ۱۵۰ میلیادر دلار درآمد نفتی دارد با رژیمی که ۱۰ میلیارد دلار درآمد دارد یک گونه رفتار از خود بروز نمیدهد. تحریمها در کوتاه مدت ممکن است تغییری در رفتار رژیم ایجاد نکنند (رژیم دارد از ذخایر خود استفاده میکند) اما در میان مدت و دراز مدت حتما رفتار آن را تغییر خواهند داد چون برنامههای موشکی، هستهای و مداخلههای منطقهای و تروریسم رژیم با نماز جماعت و ذکر گفتن پیش نمیروند و متکی بر دلارها و یوروهای نفت و گاز است؛ رژیمی که پول نداشته باشد کمتر آتش خواهد سوزاند.
ایالات متحده خوی سلطه جویی دارد
از این سخن بی پایهتر نمیتوان در تحلیل روابط کشورها به میان آورد. هیچ کشوری دارای خوی و ذات در روابط خارجی خود نیست. کشورها دارای ارزشها و هنجارهای ویژهای به طور اعم هستند که هر دولتی میتواند در سایهها و روشنهای آن حرکت کند. در میان قدرتهای بزرگ در چند صد سال اخیر هیچ قدرتی به اندازهی ایالات متحده از سلطه جویی گریزان نبوده است. ورود ایالات متحده به جنگهای اول و دوم جهانی با اصرار اروپا و بعد از چند سال تاخیر انجام شد. در نهایت با حمله ژاپن به پرل هاربر بود که ایالات متحده وارد جنگ با این کشور شد. در جنگهای دیگر مثل کره و ویتنام نیز دول آن دو کشور متحد آمریکا بودند و آمریکا وقتی در جنگ علیه دشمن همپیمان خود وارد میشد جانب همپیمانی را رعایت میکرد.
در هیچ دروهای از تاریخ ۲۴۰ ساله آمریکا این کشور، کشور دیگری را برای ماندن و سلطهجویی دائمی اشغال نکرده است و بعد از حمله (چه برای مقابله با شر کمونیسم و فاشیسم و چه برای ایجاد ثبات) دغدغه سیاستمداران این بوده که چگونه از آن منطقه بیرون بیایند. اوباما نیروهای آمریکایی را از عراق بیرون کشید و امروز ترامپ در حال بیرون کشیدن نیروها از سوریه است. نظام اداره آمریکا دمکراتیک است و مردم عادی جنگ دائمی یا اشغال دیگر کشورها را نمیخواهند.