ایندیپندنت فارسی - دونالد ترامپ از همان ابتدا تمایلی به انتصاب جان بولتن با آن سبیل شبیه به پشت لب گراز دریایی، به سمت مشاور امنیت ملی نداشت. ترامپ معتقد است موی صورت میکروب به خود میگیرد. در عوض، او مایک فلین با صورت تراشیده را در این سمت گمارد که برای ۲۴ روزی که در این مقام بود، متهم به دریافت وجوه غیرقانونی از ترکیه و روسیه شد (توضیح: ژنرال فلین به دنبال رسوایی اتهام پذیرش وجه توجیه نشده از دولت ترکیه در مقابل تلاش برای تحویل عبدلله گولن به این کشور و نیز تماسهای مخفیانه و مشکوک با دولت روسیه و دادن شهادت دروغ به پلیس فدرال، ناگزیر از کناره گیری شد). سپس، دونالد ترامپ ژنرال مک ماستر مرتب و منظم را جایگزین او کرد، اما آقای مک ماستر با گزینههای متعددش، حوصله او را سر برد.
و سرانجام، رییس جمهور ترامپ جان بولتون را از رسانه «فاکس نیوز» (آقای بولتون مرتبا به عنوان تحلیلگر سیاسی در این رسانه ظاهر میشد، اما کارمند این رسانه نبود) انتخاب کرد. آقای بولتون در مصاحبههایش در فاکس نیوز، هیچ نقطه ناآرامی از جهان را نمیدید که اوضاع آن با حملات جنگندههای آمریکایی بهبود نیابد.
بولتون شخصیت خام و بی تجربهای نبود. او یک حقوقدان زیرک فارغ التحصیل از دانشگاه «یِیل» (یک از برجستهترین دانشگاههای آمریکا) است که از زمان ریاست جمهوری رونالد ریگان سالها در محافل «محافظه کاران نو» رفت و آمد داشته است. او یک جنگجوی اسطورهای در مقابله با رقبایش شناخته میشد. نکته این جا نبود که او نسبت به کسانی که فکر میکرد نادانند خشمگین میشد؛ او تحمل هر که مانع رسیدنش به قدرت بود، را نداشت و با زیردستانش سخت خشن بود.
بولتون در مقام معاونت اداره کنترل تسلیحات در دستگاه رهبری جورج دبلیو بوش، با هرگونه اقدام برای کنترل تسلیحات، از جمله اعمال «کنوانسیون منع تسلیحات شیمیایی»، «کنوانسیون منع سلاحهای شیمیایی» و ابتکار موسوم به «نان-لوگار برای کاهش سلاحهای اتمی مخالفت میکرد. (توضیح: در سال ۱۹۹۲ آمریکا و روسیه توافق کردند در همکاری با یکدیگر بخشی از تسلیحات اتمیشان را بطور متوازی با یکدیگر، نابود کنند. در سال ۲۰۱۵، روسیه اعلام کرد هرچند خود به تنهایی این برنامه را ادامه خواهد داد، اما از آن تاریخ، این توافقی دوجانبه و متوازی با آمریکا نخواهد بود). به دنبال توصیف ایران بهعنوان عضوی از «محور شرارت» عراق و کره شمالی توسط جورج دبلیو بوش، جان بولتون کوبا، لیبی و سوریه را نیز به این فهرست افزود. او خواهان تغییر رژيم در تمام این شش کشور و اخیرا در ونزوئلا بوده است.
مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی
آقای بولتون نیروی راننده در پس نظریه نادرست «سلاح کشتار جمعی» (عراق) بود که به جنگ عراق انجامید: او نهادهای اطلاعاتی را تحت فشار گذاشت و در صدد برآمد مقامات و کارمندانی را که میگفتند شاهد و مدرکی در این مورد وجود ندارد، اخراج کند، و سپس با صدای بلند از جنگ (علیه عراق) حمایت کرد. بهرغم روشهای غیر دیپلماتیک و برخوردهای جسورانه آقای بولتون، پرزیدنت بوش او را به سمت نمایندگی ایالات متحده در سازمان ملل منصوب کرد هرچند انتصابش هرگز رسما تایید نشد. او در نخستین مراسم معارفه با همکاران جدیدش گفت: «مقر سازمان ملل در نیویورک ۳۸ طبقه دارد. اگر امروز ده طبقه از آن کم شود، هیچ اتفاقی نخواهد افتاد.»
واکنشهای خصمانه، سوء قضاوت و بی اعتنایی به اصول اداری، و علاوه بر آن، نادیده گرفتن اصول اولیه ادب و نزاکت، باید قاعدتا مانع بازگشت او به دولت میشد، و در این میان، به سبیل او اشاره نمیکنیم! او برای احراز سمت مشاور امنیت ملی آمریکا، واجد کمترین شرایط بود زیرا این مقام، مستلزم گردآوردن تمام گزینهها و امکانات از تمام نهادهای امنیتی و عرضه آنها به رئیس جمهور به عنوان یک «رابط صادق» است که بر اساس آن رئیس جمهور تصمیمات مقتضی را اتخاذ کند.
ترامپ گفته بود او از بولتون به خاطر «سر سختیاش» خوشش میآید. محافظهکاران از انتصاب او بهعنوان نشانهای از یک سیاست خارجی دخالت جویانهتر استقبال کردند، اما لیبرالها نگران آن بودند که بولتون در نقش یک «مهره مطیع و موافق» به آتش غریزههای تهاجمی ترامپ دامن بزند.
هردوی این دو گروه در اشتباه بودند.
مجری برنامه تلویزیون فاکس نیوز ضمن یک پخش زنده، پیامی از جان بولتون دریافت میکند که در آن بولتون با ادعای آقای ترامپ دائر بر اخراج او مخالفت میکند.
بولتون همان شخصیتی را ارائه داد که همیشه بوده است. او با ایستادن بر سر راه روند معمول اداری، مطمئن شد که تنها نظرات شخص او به گوش پرزیدنت میرسد. او در مقابل هر چالشی، یک واکنش نظامی از خود نشان میدهد - از جمله، حمله معروف به ایران که ده دقیقه مانده به اجرا، متوقف شد.
بولتون حقیقتا به نشان دادن قدرت آمریکا معتقد است. تردید چندانی نیست که اگر همچنان در دستگاه رهبری آمریکا قرار داشت، در مورد پشت کردن فاجعه بار آمریکا به کردها، زمین و زمان را به هم میدوخت. ترامپ دوست دارد بهنظر سرسخت بیاید اما مرتبا در مقابل تحریکات، از میدان در میرود. به عبارت دیگر، بولتون یک «باز» و ترامپ یک «جوجه باز» است (توضیح: در دنیای سیاست، از «باز» به معنی تندرو و سختگیر استفاده میشود). سیاست مایک پمپئو (وزیر خارجه) این است که نبلند بلند حرف بزن و کم عمل کن» زیرا او میداند چگونه بازی کند؛ بولتون اینگونه بازی نمیکرد.
بنابراین آقای ترامپ بولتون را اخراج کرد و آنگونه که از کاراکتر ترامپ انتظار میرود با تحقیر او را «آقای سرسخت» خواند که «مرتکب اشتباهات بزرگ بسیاری» شده است.
پرزیدنت ترامپ گفت:«میدانید، جان بهعنوان یک مرد سرسخت شناخته میشود. او چنان سرسخت است که پای ما را به عراق کشید. سخت بود.» و آقای ترامپ خوش خلق همچنین در یک اظهارنظر بسیار روشن و صریح گفت:«به او (بولتون) گفتم: جان، دور و برت آدمهای زیادی هستند - تو با مردم نمیسازی، و خیلی از ما، از جمله من، با بعضی راهبردها و نظرات تو مخالفیم.» به عبارت دیگر، رئیس جمهور یک فرد جنگ طلب، شخصی که در رقابتهای اداری خشن و بیرحم است را به کار گرفت که بعد دقیقا به خاطر همین خصوصیات اخراجش کند.
بولتون میگوید این او بود که کنارهگیری کرد و این که میخواهد سرانجام در مورد این معما «حقیقت ماجرا گفته شود». حالا وقت تلافی است. اقای بولتون بدون تردید بهعنوان مشاور امنیت ملی، از اقدامات پشت پرده رودی جولیانی در مورد اعمال مخفیانه یک سیاست خارجی در اوکراین مطلع بوده که در جریان آن دادن کمک به اوکراین منوط به گرفتن اطلاعات سوء، در مورد جو بایدن، معاون سابق ریاست جمهوری و قویترین رقیب انتخاباتی ترامپ، شده بوده است. در اینجا ترامپ آن عموی نیمه دیوانهای است (در فرهنگ آمریکایی به معنی کسی که با نظرات حاشیهای سیاسیاش ارزشهای دیگران را زیر سئوال میبرد و نیز فکر میکند تنها کسی است که میتواند آمریکا را نجات دهد) که وسواس توطئههای پشت پرده را داشته و افشای فساد خانوادگی را در قلب دستگاه رهبریاش قرار داده است. بهنظر میرسد برای ترامپ مسئله فساد در اوکراین به یک خانواده ختم میشود - خانواده بایدن - و قدرت ریاست جمهوری در زمینه سیاست خارجی برای مجبور کردن اوکراین برای تولید و تحویل کالای مورد نظر به کار گرفته میشود.
بولتون به اندازه کافی تجربه دارد که بداند نمیتوان چنین کاری کرد، و بدون تردید نه علنا و جایی که عدهای شاهد اعمال چنین راهبردی هستند. حالا، ذرات انتقام زهرآگین بولتون پدیدار میشود. او رودی جولیانی را به گونهای بس شایسته و دقیق «یک نارنجک که همه را منفجر میکند» توصیف کرده است؛ همه جز جان بولتون! او اعلام کرد که «بخشی از معامله مواد مخدری که سوندلند (سفیر آمریکا در اتحادیه اروپا) و مالوینی ( رئیس موقت کارکنان کاخ سفید) مشغول شکل دادن به آن هستند، نخواهد شد.» چه کسی میتوانست تصور کند جان بولتون در عین حزن و اندوه قادر به استفاده ازچنین استعارات روشنی باشد؟
ممکن است جان بولتون مرتکب اشتباهاتی جدی در قضاوت شده و عیب شخصیتی داشته باشد، اما با ورود به دستگاه رهبری ترامپ، خودداری از این که تنها یک دیوان سالار باشد و خودداری از نادیده گرفتن تمسخری که به دنبال کنارهگیریاش به دنبال آمد، در موقعیتی است که میتواند از داخل، آن نادانی، خودپرستی و دیوانگی را که در قلب ریاست جمهوری ترامپ قرار دارد، نشان دهد.