ماجراهای اخیر حاکی از دگرگونی اوضاع منطقه از ایران تا لبنان است
ولید فارس - ایندیپندنت فارسی
با صدور فرمان دونالد ترامپ مبنی بر خروج نیروهای آمریکایی از شمال سوریه و مناطق مرزی ترکیه، فصل تازهای از روابط ژئوپلیتیک در منطقه گشوده شد که نه به سود آمریکا است و نه به سود ملتهای منطقه، به ویژه پس از اینکه «نیروهای دموکراتیک سوریه» متشکل از کردها، عربهای سنی و مسیحیان، تحت سرپرستی روسیه، با رژیم سوریه به تفاهم رسیدند.
رویدادها و تحولات شتابان اخیر، حاکی از دگرگونی اوضاع منطقه از ایران تا لبنان است؛ آنچه که در گذشته مایه نگرانی بود، اکنون به یک واقعیت تبدیل شده است. عقب نشینی آمریکا، معادله جدیدی را پدید آورده که هم ملتهای منطقه و هم بازیگران بزرگ در در داخل سوریه را، تکان خواهد داد.
نیروهای ترکی زیر فرمان رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه با تمام قدرت تلاش دارند تا یک منطقه امن در نوار ترکیه از عفرین تا مرز میان سوریه و عراق در شمال شرق، ایجاد کنند. آنها برای دست یابی به این هدف، در صدد اند تا نیروهای دموکراتیک سوریه را از این منطقه بیرون رانده، شهرها و شهرکهای کرد نشین، عرب نشین و مسیحی نشین، در این منطقه را زیر تسلط خود در آورند.
اردوغان نیز به جهانیان اعلام کرد که قصد دارد، یک میلیون پناهنده سوری در ترکیه را در منطقه یاد شده، اسکان دهد. اردوغان بجای اینکه پناهندگان سوری را به مناطق زیر سلطه نیروهای ترکیه و همپیمانانش در ساحه میان ادلب و حلب بفرستد و اسکان دهد، در منطقهای اسکان می دهد که باید یک ملیون ساکنان بومی آن مجبور به ترک خانههایشان شده و به سمت جنوب و شرق در خاک عراق، کوچ کنند. نتیجه این رویکرد پاک سازی نژادی و قومی خواهد بود که در تاریخ منطقه بی سابقه بوده و منجر به جنگهای داخلی خواهد شد که ممکن است تا چند دهه ادامه پیدا کند.
چه عواملی وجود دارد که شمال سوریه را از اقلیتهای بومی تخلیه و بجای آن پناهندگان را اسکان می دهند؟ این پرسشی است که ناظران در واشنگتن مطرح میکنند.
مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی
تغییر دموگرافیک یاد شده، در صورتی که تحقق پیدا کند، سبب درگیری و دشمنی میان عربها و کردها گردیده، نتایج و تبعات فاجعه باری در پی خواهد داشت. زیرا با فروپاشی نیروهای دموکراتیک سوریه، وحضور نظامی ترکیه، شبه نظامیان متشکل از اخوان المسلمین، فراریان وابسته به سازمان داعش و النصره و نیروهای افراطی و تکفیری، زمینه ای تشکیل امارت یا خلافات اسلامی دیگری در این جا فراهم شده و باعث برهم زندن امنیت و استقرار سوریه می شود.
در مقابل، نیروهای دموکراتیک سوریه با رهبری و سرپرستی روسها، با رژیم سوریه کنار آمده و اکنون نیروهای رژیم سوریه در خط مقدم جبهه و در رویارویی با نیروهای ترکی مستقر شده اند و نیروهای دموکراتیک سوریه، بجای آمریکا، زیر چتر سوریه - روسیه قرار گرفته اند.
به نظر میرسد، همان سناریویی که در لهستان اتفاق افتاد، در حسکه سوریه تکرار خواهد شد؛ در سال ۱۹۴۰ نیروهای نازی و نیروهای شوروی همزمان وارد لهستان شدند که در اثر آن تا چند سال دیگر موجودیت و استقلال این کشور از میان رفت، اکنون حسکه نیز ممکن است، میان نیروهای ترکیه و اخوان از طرف شمال و نیروهای رژیم سوریه و ایران از طرف جنوب، تقسیم شده، قدرت و موجودیت ذاتی خود را از دست بدهد.
امکان دارد نیروهای آمریکایی پس از عقب نشینی از شمال، در عمق خاک سوریه در شرق و به طور مشخص در پایگاه نظامی تنف موازی با منطقه استقرار نیروهای آمریکایی در خاک عراق، مستقر گردند، اما این استقرار به درازا نخواهد کشید؛ چون نیروهای ایرانی برای فشار آوردن و به محاصره کشیدن این نیروها، از جانب صحرای شام و انبار عراق، دست به کار خواهند شد. همزمان لابی ایرانی - اخوانی که توانست آمریکا را برای عقب نشینی از مناطق مرزی انگیزه دهد، برای متقاعد کردن آن به خروج از سایر مناطق نیز تلاش خواهد کرد.
از جانب دیگر، آنچه که جبهه شمالی در برابر ایران نامیده میشد، اکنون به واقعیت پیوسته است، اما به سود ایران؛ چون با ایجاد منطقهای به مدیریت اخوان در مرز ترکیه و تسلط رژیم اسد در وسط، جنوب و غرب، راه ارتباطی میان تهران و بیروت جنوبی، که پس از فروپاشی داعش و استقرار نیروهای دموکراتیک سوریه و نیروهای آمریکایی، قطع شده بود، باز خواهد شد.
چیز دیگری که باعث نگرانی می شود این است که رژیمهای سوریه و ایران ممکن است دست به تاکتیک اطلاعاتی زده، و با ایجاد اختلاف میان کردهای سوریه، آن ها را به جان هم اندازند، همچنانکه میان دو نیروی عمده کرد، در کردستان عراق، چنین شد.
یا آن چنانکه حافظ اسد در لبنان انجام داد؛ وی در آغاز میان نیروهای لبنانی متحد اختلاف انداخته، جنگ داخلی را میان نیروهای سمیر جعجع و نیروهای ارتش به فرماندهی میشال عون، در داد و پس از آن، به لبنان حمله کرده منطقه شرقی (منطقه آزاد) را تحت اشغال خود در آورد.
سناریوی یاد شده، امروز در حال تکرار شدن است، اما با حجم بزرگتر؛ اکنون دیواری که میان نیروهای ایران در شرق (عراق) و نیروهای آن در غرب (سوریه و لبنان) فاصله انداخته بود، فرو افتاده و محور ایران، به پیروزی استراتژیک بزرگی دست یافته است. اما نگرانی بزرگتر این است که ایران این نیروها را روزی به سمت اردن و عربستان، سوق دهد و همزمان در مواجهه با اسرائیل، به حزب الله کمکهای لوژستیکی برساند.
همه این تحولات، پس از تصمیم ترامپ مبنی بر بیرون کردن 50 تن از سربازان آمریکایی از مناطق مرزی سوریه، اتفاق افتاد. البته در باره این تصمیم در میان طرفدراران رئیس جمهور ترامپ اختلاف نظر وجود داشت؛ برخی از آنان و در رأس سناتور لینزی گراهام، با این تصمیم مخالفت کردند و از کاخ سفید خواستند که در برابر توسعه طلبی ایران، بایستد. اما تعدادی هم بودند که به ترامپ توصیه کردند که بیرون کشیدن نیروها از سوریه برای کسب محبوبیت مردمیاش، ضروری است.
این اختلاف نظر و رویارویی میان طرفدران رئیس جمهور، ثمره لابی ایرانی است که توانست رئیس جمهور را به عقب نشینی از سوریه متقاعد کند؛ زیرا اگر موضوع بازگرداندن نیروهای آمریکایی باشد، پس چرا این نیروها از کره جنوبی، قطر، آلمان و ژاپن باز گردانده نمیشوند؟
قوانین معیوب ایران و نتایج آن
متن کامل توافق ترکیه و آمریکا