ولید فارس - ایندیپندنت فارسی
در گذشته نوشته بودم که اگر انقلابهای لبنان و عراق برای چند هفته تداوم پیدا کند، شعلههای آن به ایران می رسید و اکنون چنین مینماید که پیشبینی بنده بیجا نبوده و ایران شاهد قیام مردمی گسترده ای شده است که میتوان آن را سومین انقلاب علیه جمهوری اسلامی نامید.
نخستین انقلاب در سال ۱۹۹۹ توسط دانشجویان دانشگاهها و دومین انقلاب توسط جنبش سبز در سال ۲۰۰۹ رخ داد که هر دوی آن ها از سوی دولت ایران به صورت خشن و قهرآمیز، سرکوب گردید. همچنان تظاهرات گسترده دیگری در سال ۲۰۱۸ راه افتاد که باز هم با خشونت و ارعاب خاموش کرده شد.
اما اخگر این انقلابها در زیر خاکستر نهفته باقی مانده بود تا اینکه وزش بادهای انقلابهای لبنان و عراق، آن را بار دیگر مشتعل کرد و نیرومند تر از گذشته همه مناطق ایران را فرا گرفت و نظام جمهوری اسلامی آخوندی را به لرزه در آورد.
انقلاب فعلی ایران که روی عوامل اقتصادی و بخاطر گران شدن قیمت بنزین، راه افتاده در تمام شهرها و استانهای ایران از شیراز فارسی زبان گرفته تا اهواز عرب زبان و کردستان و آذربایجان و سیستان و بلوچستان گسترش پیدا کرده است. عکسها و ویدئوها نشان میدهد که مردم خشمگین پمپهای بنزین و بانکها را آتش میزنند و به نیروهای پلیس و بسیج حمله میکنند و عکسهای آیت الله خامنه ای را پاره میکنند.
خبرهای رسیده از ایران نشان میدهد که، قیام و انقلاب فعلی، گستردهتر و عمیقتر از انقلاب های گذشته بوده، زیرا فقر و بدبختی به اوج رسیده و فساد و اختناق رژیم دیگر تحمل ناپذیر شده است.
مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی
تأثیر جنبش های مردمی عراق و لبنان، در رویدادهای جاری ایران، کاملا آشکار و روشن است. جوانان ایرانی از طریق شبکههای اجتماعی، حوادث مرتبط به قیام های مردمی را در این دو کشور دنبال میکنند. نافرمانی مدنی در دو کشوری که به عنوان مستعمره ایران شناخته می شوند به مردم ایران انگیزه داده است که میتوان در برابر رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی، ایستاد و آن را به چالش کشید.
ناظران و کارشناسان، بدین باورند که رژیم ایران هرچند در جریان های سیاسی منطقه، خودنمایی می کند اما در حل و فصل چالش های داخلی خود توانایی ندارد. از این رو، تحلیلهای اخیر، بیانگر این است که آیت الله خامنهای، مسیر رویارویی را در پیش خواهد گرفت و برای سرکوبی معترضان و خاموش کردن انقلاب، به زور نظامی و امنیتی متوسل خواهد شد و شکی نیست که این تحول می تواند سرنوشت ایران، عراق، سوریه، لبنان و حتی یمن را دگرگون کند.
حال، این پرسش مطرح می شود که موضع گیری جامعه جهانی به ویژه موضع ایالات متحده در قبال رویدادهای جاری در خاورمیانه چیست؟
البته تردیدی وجود ندارد که سران رژیم ایران و وابستهگانش در منطقه از کمک آمریکا به انقلابهای جاری در ایران، لبنان و عراق، هراس دارند؛ زیرا میدانند که حمایت واشنگتن، دیر یا زود زمینه پیروزی انقلابهای یاد شده را فراهم می کند، همچنانکه کمکهای آمریکا در دوران زمامداری رونالد ریگان و جورج بوش پدر به پیروزی انقلابهای لهستان، چکوسلواکی، مجارستان و آلمان شرقی انجامید.
روی همین منظور، رهبران رژیم ایران، حزب الله لبنان و سازمان بسیج مردمی عراق، معترضان را در این سه کشور به پیروی از دسیسههای آمریکا، متهم میکنند. در حالی که دونالد ترامپ به علت روبرو شدن با خطر برکناری، مشغول مشکلات درونی خود بوده و تا هنوز هیچگونه تصمیم جدی در قبال موارد یاد شده نگرفته است، اما اظهارات اخیر مایک پمپئو، وزیر امور خارجه ایالات متحده حاکی ازاین است که واشنگتن در برابر سیاست های ایران، موضع گیری قاطعانه خواهد داشت.
به هر حال بسیاری از تحلیل گران بدین باور اند که رئیس جمهور ترامپ، پیش از پایان یافتن چالش های درونی و سپری شدن انتخابات ریاست جمهوری، قادر به اتخاذ اقدام مهمی در این راستا نخواهد بود زیرا تصمیم وی در شرایط کنونی با مخالفات حزب جمهوری خواه رو به رو می شود.
اما قراینی وجود دارد که دولت ترامپ برای بازگشت به خاورمیانه، برنامه های فشرده ای را طر ح کرده است که اجرای آن ها منوط به برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در ایالات متحده می باشد و در صورت پیروزی ترامپ در انتخابات پیش ور، واشنگتن موضع گیری قاطع خود را برای حمایت از اعتراضات مردمی در خاورمیانه اعلام خواهد کرد. در غیر این صورت، ایالات متحده، دیگر چنین فرصت مناسبی را نخواهد یافت تا بتواند از توسعه طلبی های رژیم ایران جلوگیری کند و خاورمیانه را از بحران کنونی نجات دهد.
بنابر این، وضعیت فراهم شده ای موجود در منطقه، مستلزم یک راهبرد مشترک است و ایجاب می کند تا دولت ترامپ و کنگره در تلاش برای وحدت نظر در قبال تحولات خاورمیانه باشند و به منظور حمایت از انقلاب های مردمی و پایان دادن به تهدیدهای رژیم ایران، موضع گیری ثابت و قاطعانه ای اتخاذ کنند.