من مجبورم بار دیگر در مورد اظهارنظرهای سیاسی ف. م. سخن بنویسم چون باز هم از او تحریف خواندم و باز هم متأسف شدم. آخر چه اجباری در برخوردهای عجولانه و هیاهوی بسیار برای هیچ، آن هم در عالم سیاست است؟
«سخن» در این شرایط که ذهن همه به ایران و اعتراضات مردم مشغول است، قلمش را به پیچ تفرقه کج کرده و بهرغم آنکه میگوید قصد نداشته در این اوضاع «تا مشخص شدن نتیجهی اعتراضات اخیر، مطلقاً در بارهی نفاقافکنان در این اعتراضات چیزی بگوید»، هنوز «نتیجهی اعتراضات» معلوم نشده، تمام مطلبش شده نفاقافکنی!
باز هم «سخن» به «شورای مدیریت گذار» تاخته است. بهانهی او اما این بار این است که چرا مثلاً اپوزیسیون از جمله شورای گذار، «منم منم» میکند و اعتراضات را بهخود نسبت میدهد و خودبزرگبینی میکند. کل جملهای که او در آخرین مطلب خود از این «منم منم» شورای گذار نوشته این است: «دیشب، در گفتوگوی جناب دکتر نوریزاده با آقای سازگارا، دیدم که جناب سازگارا هم نسبت به بیان نقش "شورای گذار" ِ تازه تأسیس بیطاقت شده و ضمن اسم بردن از وکیل این شورا در تهدید عوامل سرکوب، از خودِ شورا هم اسم میبرند و به فعالیتهای اعضای خود مثل مهران براتی اشاره میکنند.»
من مجبورم در این نوشته کوتاه مثل نوشتهی قبلی توضیح دهم که عضو شورای مدیریت گذار نیستم و نمیخواهم از این شورا در اینجا دفاع کنم، اما تصمیم گرفتهام در برابر هر ایدهای که تلاش میکند بین نیروهایی شکاف ایجاد کند که میتوانند در فردای بهتر ایران نقش داشته باشند، ساکت نباشم. حالا میخواهد این نیرو شورای گذار باشد یا طرفداران رضا پهلوی یا چپهای دموکرات یا مشروطهخواهان لیبرال یا ملیگراها.
با این نوشتهی «سخن» کنجکاو شدم تا مصاحبهی نوریزاده و سازگارا را تماشا کنم ببینم موضوع چیست و این هیاهو برای چیست. هر چه گوش کردم «منم منمی» ندیدم! مصاحبهگر از مصاحبهشونده میپرسد چه کارهایی در خارج از کشور در دفاع از اعتراضات مردم ایران انجام دادهاید او نیز کارهایی که انجام دادهاند و یا در دست انجام هستند برمیشمرد. همین و بس! من جداً نفهمیدم «سخن» این جاروجنجال و «بیطاقتی» محسن سازگارا را از کجا در آورده است. تازه او از فعالیت ایرانیان دیگر در خارج از کشور (و نه فقط شورای مدیریت گذار) هم صحبت کرده است. پیشنهاد میکنم شمای خواننده هم این مصاحبه را ببینید تا متوجه صحبت من بشوید.
«سخن» عزیز! کجای مصاحبهی این عضو شورای مدیریت گذار جنبش مردم ایران را به این شورا نسبت داده بگو تا ما هم قانع شویم؟
آخر همینکه کسی بنویسد قصد نداشتم درباره چنین مسائلی بنویسم بعد شروع کند هر چه دلش خواست بهجا و نابهجا بنویسد نشانه چیست؟ جز اینکه منِ خوانندهای که هر حرفی را بهراحتی نمیپذیرم به چنین نویسندهای دیگر اعتماد نکنم؟
دور قبلی هم «سخن» ایرادهایی را با هیاهو از این شورا مطرح کرده بود که به نظر من کاملاً عجولانه و نامنصفانه بود. اگر شورای مدیریت گذار ایرادهایی داشته باشد ـ که دارد ـ این ایرادهایی که شما عجولانه میگیرید نیست.
پس از مطلب قبلی که درباره مطالب سیاسی «سخن» نوشته بودم و از اظهارنظرهای سیاسی او ابراز تأسف کرده بودم او پاسخی نوشت و من راستش تلاش کردم به آن بحث ادامه ندهم چون برخلاف او از هیاهوی بسیار برای هیچ گریزانم.
«سخن» به صراحت نوشته بود که من دروغ میگویم و او هیچگاه مبلغ شرکت در انتخابات جمهوری اسلامی نبوده است و اگر مدرکی وجود دارد رو کنم. من گشتم و چند نمونه را پیدا کردم اما آنها را در پاسخ «رو» نکردم. اکنون که ادامه این برخوردهای عجولانه و تفرقهافکنانه «سخن» را در عرصه سیاسی میبینم مجبورم یکی دو نمونه را «رو» کنم و دیگر به این بحثها ادامه ندهم.
امیدوارم «سخن» نیز در اینگونه برخوردهایش که پشت مردم قائم میشود تا به بعضی نیروهایی که دوستشان ندارد بیجهت حمله کند و بعضیها را بهجا و نابهجا گُنده کند، پایان دهد.
یکشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۲ ـ کشکول خبری هفته (۱۷۷) ـ ف. م. سخن ـ خبرنامه گویا ـ فرصت سبز انتخابات ـ نقل قولها:
«انتخابات ۹۲ یک فرصت است. یک فرصت استثنایی و تاریخی. یک فرصت برای تعمیق شکاف درون حاکمیت. از این شکاف شاهد رویش جوانههای آزادی خواهیم بود. شاهد تغییر. شاهد پیدا شدن راهی برای ایجاد تحول.»
«انتخابات فرصتیست برای عمل بیهزینهی جوانان. اگر صلاحیت رفسنجانی توسط شورای نگهبان تأیید شود هیچ مانعی بر سر ایجاد ستادهای حمایت از او نخواهد بود. این ستادها قطعاً ستادهای سبز خواهند بود. جوانان فرصتی برای مقابلهی علنی با شخص خامنهای خواهند یافت چنان که در سال ۸۸ با حمایت از مهندس موسوی و آقای کروبی چنین کردند.»
در جای دیگر این «کشکول خبری»، «سخن» به «شورای ملی ایرانیان» که رضا پهلوی آن زمان از آن پشتیبانی میکرد تاخته و برخلاف اکنون که مدام از ایشان تعریف و تمجید میکند آن را به تمسخر گرفته و درباره انتخاب رضا پهلوی بهعنوان سخنگوی این شورا نوشته است: «کوه عظیم شورای ملی موش زایید!»
در خردادماه ۱۳۹۲ نیز در کشکول خبری هفته (۱۷۸) در خبرنامه گویا، از شادی پس از انتخابات ریاست جمهوری و انتخاب حسن روحانی نوشته بود: «دیشب تهران یکپارچه غرق شادی و سرور بود. مردم و بهخصوص جوانها خیابانها را قرق کرده بودند و با رقص و پایکوبی انتخاب روحانی را به عنوان رئیسجمهور جشن گرفتند. امیدواریم این شادی و سرور پایدار بماند. (...) بگذار روزگاری هم تصور کنیم که این انتخاب مردم بود که حکومت را به عقب راند و نه این حکومت بود که رأی مردم را برای بقای خود مورد استفاده قرار داد. اسرائیل درست در آستانهی حمله به ایران بود. آمریکا بهانهی استفاده از سلاحهای شیمیایی در سوریه را که خط قرمز او بود کم کم داشت تبدیل به تهدید علیه ایران و حزبالله و دولت بشار اسد میکرد. در این میان ناگهان روحانی با کلید بنفشاش از زیر خاکستر به جای مانده از سال ۸۸ ققنوس وار بیرون آمد تا پرواز خود را به سمت نیویورک و تل آویو آغاز کند بلکه خطر جنگ و تجزیه و سرنگونی حکومت کاهش یابد.»
در ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۶ در مطلبی با عنوان «تمام شد!» که به آخرین دور انتخابات ریاست جمهوری در ایران مربوط است، «سخن» نوشته است: «تبریک میگویم به تمام تلاشگران جوان، که براى جمع کردن حتى یک رأى بیشتر، ساعتها در محلات مختلف شهرها، به گفتوگوى رو در رو با رهگذران پرداختند. تبریک میگویم به تمام نویسندگانى که یک لحظه از یاد مردم و وضعیت وخیم کشور غافل نماندند و با تحمل انواع تهمتها و مرارتها، به توضیح و تشریح اوضاع و تفکیک میان بد و بدتر پرداختند. نزدیکى نسبى آرا - لااقل در نتایج اولیه - نشان میدهد که مجموعهى این تلاشها بىفایده نبوده است و بر روند انتخابات تأثیر داشته است.»
این بار اما «تحریمکنندگان» هم مورد توجه قرار میگیرند: «حکومت اسلامى، و "نظام" که همان آقاى خامنهاى و دار و دستهاش باشد، با مشاهدهى "تعداد" مردم و جوانان بنفش، یک بار دیگر در رویدادى کاملاً مسالمتآمیز دیدند که اکثریت جامعه که عبارت باشند از رأىدهندگان به روحانى بهعلاوهى تحریمکنندگان انتخابات خواهان تغییر در سیاست ایران هستند.»
***
نمیخواهم بگویم که «سخن» همواره از شرکت در انتخابات بدون نگاه انتقادی به حکومت دفاع میکرده، قبلاً هم گفته بودم که او به کاستیها هم اشاره میکرده است. در این نوشتهها او همواره انتقادهایی هم به حکومت داشته و در واقع در موضع اصلاحطلبان آن زمان بوده است اما اینکه میگوید «من به لحاظ سیاسی از سرنگون کردن حکومت اسلامی شروع کردهام و هنوز هم بر سرنگون کردن حکومت اسلامی تأکید دارم» یا اینکه ادعای من را «دروغی بزرگ و بیشرمانه» خوانده و نوشته است: «تمام نوشتههای من، در اینترنت موجود است. ایشان مطلبی نشان دهند که من نوشته باشم یا جایی گفته باشم، "همه" بروند با "وجود همهی کاستیها" به حسن روحانی رأی بدهند. اگر چنین چیزی نشان دادند، من همین امروز قلم را میبوسم و زمین میگذارم تا خیال ایشان و دوستانشان از دست من و نوشتههای من راحت شود»، خالی از انصاف روزنامهنگاری است.
«سخن» عزیز من هیچ طالب این نیستم که قلمت را ببوسی و بگذاری کنار! من و خوانندگان دیگرِ تو دوست داریم که تو بنویسی، اما نه با کینه به دیگرانی که نمیپسندیشان، با بهانهجویی و تفرقهافکنی! «چشمها را باید شست»! در این اوضاع پریدن به نیروها و گروههایی که هر کدام میتوانند ما را گامی به ایرانی بهتر از اکنون برسانند کار درستی نیست... این نقلقولها را هم به اکراه آوردم چون بار قبل در گلویام مانده بود و آن «دروغ بزرگ و بیشرمانه» بد جوری بهم برخورده بود.
بهروز آژنگ