روایت سپیده قلیان از شکنجه زنان در زندانهای جمهوری اسلامی
ایران اینترنشنال - سپیده قلیان، فعال مدنی، در یک رشته توییت، با روایت وضعیت چند زن زندانی، از شکنجه و بیعدالتیهایی که علیه زنان در زندانهای جمهوری اسلامی اعمال میشود، پرده برداشته است.
او که خود در جریان اعتراضات کارگران هفت تپه در خوزستان بازداشت و زندانی شد،در دادگاه تجدیدنظر بدون حضورش به ۵ سالزندان محکوم شده است.
سمیه شهبازی، داستان زنی که اعدام شد
قلیان در ابتدا، ماجرای سمیه شهبازی جهروبی، زندانی متهم به قتل عمد را که در زندان سپیدار اهواز اعدام شد، در یادداشتی خطاب به او، این گونه شرح میدهد:
«حکم نجفی صادر شد. ۷ سال حبس. یاد غریبیات افتادم، تو زن بودی و برای گذران زندگیات رانندهی سرویس مدارس شدی، رانندهای که با دانشآموزان زندگی عاشقانهای داشت. هر هفته با جوجههایش به گردش میرفت و جدای از راننده برایشان، رفیق پایه و اهل حالی بود که لنگه نداشت.
یک روز برای اینکه اتومبیل بخری تا با وسیلهی نقلیه خودت کار کنی، برای گرفتن وام به بانک میروی، مدیر بانک با تو صحبت میکند و کاش صحبت نمیکرد. تو راننده سرویس مدارس بودی و عاشق سمانه و مصطفی و مادرت. این را مدام باید نوشت، مدیر بانک از قدرت و جایگاهش سواستفاه میکند. هر بار به بهانهای تو را سر میدواند آخر سر قصه به راهی عجیب کشیده میشود، تو اما به آن دلیلی که زن تحت ستم ایرانی آن را درک خواهد کرد، تن به حضور این مرد در زندگیات میدهی و فکر نمیکنی تو را از جوجههایت، سمانه، مصطفی، مادرت خواهد گرفت.
مرد اما بعد از نزدیک شدن به تو میگوید عاشق سمانه هم شدهام، او قدرت و جایگاه دارد و خب به راحتی میتواند به هر زنی آزار جنسی وارد کند و کک هیچکس نگزد، تو سعی میکنی او را از خانوادهات دور کنی اما او تهدیدت میکند و هربار با یک بازی تو را شکنجه میدهد.
بهتان، کتک، تهدید به سوزاندن سمانه فقط بخشی از شکنجهایست که تو متحمل میشوی، هیچ راه فراری نداری، او پول و قدرت اجتماعی دارد، تو حتی بخاطر روابط اقای مدیر شغل رانندگی سرویس مدارس را هم از دست میدهی، به او میگویی به خانهمان بیا باهم شام بخوریم تا به سمانه هم بگویم بیاید.
با خشمی که از سر استیصال بود، از دفاع از خود و سمانه. در غذایش داروی بیهوشی حل میکنی، و او کنار خودت بیهوش میشود، او را به داخل ماشین منتقل میکنی و به بیرون از شهر میروی، روی جسدش بنزین میریزی و اورا میسوزانی.
میروی چند متر آنطرفتر میگویی نه نه مرده است دوباره برمیگردی و روی آن مجددا بنزین میریزی و فریاد میزنی ببین کی سوووووخت! متجاوز سوخت و تو خودت به اگاهی محلهتان میروی و میگویی، کشتمش چارهای نداشتم.
پس از ۶ سال هر روز شکنجه شدن در زندان سپیدار بدون خداحافظی، بدون ملاقات با سمانه و مادرت، تو را کشتند. تو را کشتند گرچه تو از همان روزی که زن شدی هر روز کشته شدی.
خندان پای چوبه دار رفتی و باز هم تنها نگرانیات سمانه بود، خانواده مقتول ۱۵ میلیارد دیه میخواستند که تو ۱۵ میلیارد لباس در بند بافتی و کار کردی اما همهشان یک هزارم پول دیهام نشدند. سمیه خواهرم قصه تو قصه خیلی از زندانیان زنیست که به اتهام قتل در زندانند.
قصه ساقی، اکرم، خدیجه، همهشان. دوستتان دارم من از شما درس برابری جنسیت را آموختهام.»
مکیه نیسی، تمام خانواده در زندان
سپیده قلیان در ادامه به وضعیت مکیه نیسی، دیگر زن زندانی میپردازد و مینویسد:
«همسر مکیه نیسی از مهر ۹۷ مفقود شده است، وزارت اطلاعات به مکیه و خانواده مکیه (که اکثرا در بازداشت هستند) گفتهاند که تا همسرت را پیدا نکنیم هیچکدامتان آزاد نخواهید شد، این درحالی است که آشنایان مکیه، شاهد بازداشت همسر او بودهاند، حالا مکیه در وضعیتی قرار دارد که وصف رنج آن ممکن نیست. سه فرزند خردسال دارد (۷، ۸ و ۵ ساله) تمام خانوادهاش به جز یکی از خواهرانش در بازداشت به سر میبرند. در زندان برای تامین هزینههایش مجبور به انجام کارگریهای سخت است. مکیه در طول بازداشت مدام مورد شکنجه قرار گرفته است.»
سپیده قلیان تاکید میکند که «بی خبری مطلق از وضعیت فرزندان بی پناه و خردسالش، بازداشت تمام اعضای خانوادهاش، تهدید، ضرب و شتم، ماهها انفرادی بدون بازجویی از مصادیق شکنجههایی است که ذکر شد.»
زهرا حسینی، زن، عرب، اهل سنت
همچنین زهرا حسینی متولد ۱۳۷۴، متاهل و دارای دو فرزند دختر ۵ و ۶ ساله، دیگر زندانی زنی است که سپیده قلیان وضعیت او را شرح میدهد:
«خواهر عربم را با دست و پای کبود اولین بار وقتی دیدم که برای انگشتنگاری باهم به زندان سپیدار منتقل شدیم، زهرا گروگان اطلاعات است، آنها شوهر زهرا را میخواهند و ادعا میکنند شوهر او داعشیست. زهرا از آبان ۹۷ در بازداشت موقت به سر میبرد. به مدت ۵ ماه در سلولهای بازداشتگاه (شکنجهگاه) اطلاعات اهواز نگهداری میشده است. یک شب برای بازجویی مرا بردند، با تمام اینکه در تمام مدت بازداشت با چشمبند بودیم، اما متوجه برخی از صداها میشدیم، صداهایی که از هزار تصویر گویاتر و زندهتر بودند.
زندانبان مرد وقتی عصا را به من داد (یک تکه مقوا که پل ارتباطی ما زنان و زندانبانهای مرد بود و مارا به مکان مورد نظر هدایت میکردند)، حس کردم صدای یک زن دیگر میآید که کمی ان طرفتر با من به طرف اتاق بازجویی میرود. اتاقهای باجویی نزدیک هم بود و ما صدای تمام بازجوییهای اتاق بغل دستیمان را میشنیدیم، هیچ آزاری بالاتر از این نبود، روز اول بازجویی من بود و روز نمیدانم چندم بازجویی زن ناشناس، بازجویی از صبح تا دمدمای صبح ادامه داشت، خوب به یاد دارم بازجوها از او میخواستند اعتراف کند داعشیست او فقط میگفت: من اهل سنت هستم.
یکهو صدای کتککاری بالا گرفت، او را میزدند و او فریاد میزد و بازجوها محکمتر میزدند میگفتند نه باید صدات در بیاد، اعتراف کن به اون چیزی که هستی تا ولت کنیم، دیگر صدایی نیامد، دو روز بعد مرا با چشمبند سوار اتومبیلی کردند که صدای دو زن دیگر هم میآمد. به مقصد که رسیدیم، چشمبندهایمان را در آوردیم، متوجه دو زن دیگری شدم که یکی از آنها چشم و چالش کاملا کبود بود، مارا برای انگشتنگاری آورده بودن و از این فرصت استفاده کردیم تا باهم صحبت کنیم، علیرغم اینکه مامور تهدیدمان کرده بود که لام تا کام باهم هیچ حرفی نزنیم.
باهم احوالپرسی کردیم و زخمهای تنمان را نشان یکدیگر دادیم، از نگرانیهایمان گفتیم و آخر سر زهرا گفت: تو همانی نیستی که دو شب پیش در اتاق بغلی بازجویی میشدی؟ میگفتند کمیسیون (کمونیست) هستی و بهت حمله میکردند، گفتم بله زهرا جان، توام همانی هستی که میگفتند بگو داعشیام؟
از آنروز تا همین امروز که ماهها باهم در زندان سپیدار همبند بودیم خواهر هم شدهایم، و همین امر موجبات خشم اطلاعات را فراهم نمود. زهرا یکی از صدها زن عربیست که در اهواز تحت بازداشت/شکنجه/ستم است، به دو دلیل : یک زن است. دو عرب است.»
الهه، «بچه در شکمت را هم همینطور سقط میکنیم»
در ادامه، سپیده قلیان درباره الهه درویشی، متولد ۱۳۷۹ مینویسد که دارای یک فرزند هفت ماهه است:
«الهه از شهریور ۹۷ در بازداشت است، حین دستگیری او همان روز صبح متوجه بارداریاش میشود. ۶ ماه در اطلاعات اهواز نگهداری میشود و شبانه به تهران منتقل میشود. الهه همسر حسن درویشی یکی از افرادی است که جمهوری اسلامی ادعا میکند که در ترور ۳۱ شهریور نقش داشته است. و او به گفته اطلاعات در همان روز ۳۱ شهریور کشته میشود البته هیچ جنازهای به الهه و خانوادهاش نشان داده نشده، جز یک عکس تکه پاره از حسن که در روزهای نخست بازداشت به الهه نشان میدهند و میگویند خودت و بچهای که در شکم داری را هم همینطور سقط میکنیم اگر آنچه را که ما میخواهیم ننویسی، الهه تا به امروز ( آذر ۹۸) در بازداشت موقت به سر میبرد، به او گفتهاند اعدامت میکنیم تا انتقام کشتهها را از عزیزان حسن بگیریم. همینقدر قانونی همینقدر انسانی. فرزند الهه در زندان سپیدار دیده به جهان گشود و نامش علی است. فرزندی که در شرایط بسیار سخت سپیدار بزرگ میشود. در مورد وضعیت زندان سپیدار هم مفصل خواهم گفت.»
زنان زندانی دیگر ...
سپیده قلیان همچنین به طور مختصر مشخصات زنان زندانی دیگر را میدهد که از مرداد، شهریور یا آذر ۹۷ همچنان در بازداشت موقت هستند:
زهرا شجرات، متولد ۱۳۶۱، متاهل، دارای ۳ فرزند؛ سکینه سگور، متولد ۱۳۶۴، متاهل، دارای یک فرزند یک ساله به نام فاطمه که در زندان به دنیا آمده است؛ سوسن سعیداوی ۴۵ ساله؛ معصومه سعیداوی ۴۸ ساله، متاهل که همراه تمام خانوادهاش در زندان است؛ خلود سبحانی متولد ۱۳۷۸؛ مریم حمادی متولد ۱۳۷۰ و دارای یک فرزند ۳ ساله به نام ماریا؛ و فاطمه تونیتزاده، مادر مریم حمادی.