آیا شما هم توجهِ ویژهای به شعارها دارید، و ارزش و اهمیت مخصوصی برای آنها قائل هستید؟ آیا به نظر شما هم شعارها، گویای درک مردم نسبت به منبع و سرچشمهی مشکلات کشور هستند؟ چنانچه پاسختان مثبت است، تظاهرات دی ماه ۹۶ باید برایتان نقطه عطف یا چرخشی در مقایسه با اعتراضات سال هایِ گذشته باشد!
با هم، چند شعارِ انتخاباتی مُهرههای رژیم را مرور میکنیم: رفسنجانی با شعار بازسازی و توسعه اقتصادی، انتخاب شد. خاتمی با شعارِ جامعه مدنی و قانون گرائی؛ احمدی نژاد با وعده یِ پول نفت باید سر سفره مردم باشد، و روحانی قول اعتدال گرائی و تنش زدائی داد!؟ هیچ یک از این اشخاص و دیگر منتخبین شورای نگهبان، به وعدههای خود وفا نکردند، و همگی قولهای خود را زیر پا گذاشتند!
شعارهائی که خمینی را سوار مردم کرد:
"بشر در اظهار نظر خودش آزاد است؛ مطبوعات در نشر همه حقایق و واقعیات آزادند؛ شکل حکومت ما جمهوری است، جمهوری به معنای این که متکی به آرای اکثریت است. اختیارات شاه را نخواهم داشت؛ من چنین چیزی نگفتهام که که روحانیون متکفل حکومت خواهند شد، روحانیون شغلشان چیز دیگری است.
... اقلیتهای مذهبی به بهترین وجه از تمام حقوق خود برخوردار خواهند بود. زنها در حکومت اسلامی آزادند و حقوق آنها مثل حقوق مردها است.
... حکومت اسلامی ما اساس کار خود را بر بحث و مبارزه با هر نوع سانسور خواهد گذاشت؛
اینها بخشی از وعده هایِ دروغین خمینی در پاریس هستند. خمینی خوب میدانست چه بگوید و چگونه از احساساتِ مذهبی مردم که طیِ قرون در فرهنگمان جاسازی شده، سوء استفاده کند. در آنزمان، رهبران مذهبی در میان مردم از جایگاه ویژهای برخوردار بودند و هنوز چهرهی حقیقیشان رو نشده بود!؟ مردم نمیدانستند که چه جانوران شارلاتان، و وقیحی زیر عبا و عمامه پنهان شدهاند!؟ مردم هنوز پی نبرده بودند که خدا و پیغمبر و امام ملاها، کیسه، شکم و تنبان است.
بارها، این پرسش برایم پیش آمده، که آیا بالاخره زمانی مردم پی خواهند بُرد که دست اندرکاران رژیم، هیچ تفاوت مهم و اساسی با یکدیگر ندارند و همه شاگرد مکتب خمینی و دنباله رویِ روش او هستند. خمینی به سادگی، تمام قولها و وعده وعیدهائی که در پاریس برای سوارِ خرِ مُراد شدن داده بود، زیر پا گذاشت و گفت: تقیه کردم (دروغ گفتم). حکومتگران رژیم فقاهتی، بدون استثنا، دروغگو و عوامفریب هستند. یعنی همه سر و ته یک کرباسند.
شعارهای دی ماه ۹۶
مردم در اعتراضات دی ماه ۹۶ نشان دادند که به اصلِ نظام پی بردهاند. نه تنها رژیم اعتبارش را در میان توده مردم از دست داد و بی آبرو شد، بل که برای نخستین بار، ملت راهش را از کل رژیم جدا کرد؛ و فریاد زد: "اصلاح طلب اصولگرا دیگه تموم ماجرا". این گویاترین شعارِ اعتراضات دی ماه بود.
چند شعار دیگرِ این اعتراضات، کلیت رژیم و رهبری را نیز رَد کرد و گفت: "مرگ بر اصل ولایت فقیه" و "مرگ بر دیکتاتور". در ضمنی که شفاف و بی پرده گفت چه میخواهد: "استقلال آزادی جمهوری ایرانی". شعارِ جمهوری ایرانی، پاسخی است در رَدِ بی چون و چرایِ گفتهی خمینی، که گفت ایران وجود ندارد، جز اسلام هیچ چیز وجود ندارد. مردم با این شعار میگویند: ایران وجود دارد، و ما خواهان جمهوری ایرانی هستیم؛ نه جمهوری اسلامی. همانطور که میبینیم، امروز با پدیدهی جدیدی روبرو هستیم: یک نوع بیداری و آگاهی نسبی در میان هم میهنانمان که پایان رژیم فقاهتی را نوید میدهد.
میرسیم به حرکت اعتراضی آبان، که نه تنها برای نخستین بار ترکیب و شکل دیگری داشت، بل که کلیت نظام را هدف گرفته بود و بوی انقلاب و سرنگونی میداد! در اعتراضات پیشین، اکثریت با دانشجویان و طبقه متوسط و شهرنشینان بود، ولی اینبار بخشِ عظیمی از معترضین، طبقهی فقیر و کارگر و جوانان بیکار بودند!؟ و هدفشان نیز ضربه زدن به مراکز اقتصادی رژیم بود. این دقیقن (دقیقاً) همان روشی است که شاه را سرنگون کرد. بسیاری از کارشناسان بر این باور هستند که اعتراضات آبان ماه، چرخشی بدون بازگشت است.
آنهائی که زمان انقلاب را به یاد دارند، با این شعارهای گویا، آشنا هستند:ای شاه خائن آواره کردی؛ تا مرگ شاه خائن نهضت ادامه دارد؛ این شاه آمریکائی، اعدام باید گردد؛... یعنی مردم، "وابسته بودنِ شاه" را تشخیص داده بودند و مورد تنفر و انزجارشان بود. شعار دیگری که شباهت اعتراضات و انقلاب ۵۷ را نشان میدهد: "ای بی شرف حیا کن سلطنت را رها کن"، که معادل: "دیکتاتور حیا کن، مملکتو رها کن"، میباشد.
اکثریت بسیار بزرگی از هم میهنان مان بر این باور هستند که جنبش خونین آبان، آغاز پایان رژیم را ندا میدهد. چنانچه این باور را بپذیریم که رژیم در شرف فروپاشی است؛ باید جدی در جستجوی یک برنامهی مشخص و شفاف جایگزینی باشیم. خردگرائی و ارزش و احترام انسان حکم میکند که بهترین برنامهی جایگزینی: یک حکومت مردمسالار ایرانی، یعنی جمهوری دمکراتیک و لائیک ایران، میباشد.
جمهوری یعنی تنها خواست مردم، پایه و اساس قانونمندی دولت است؛ نه از سوی خدا و نه از طرف بیگانگان؛
دموکراتیک یعنی حکومت از مردم، بوسیلهی مردم و برای مردم؛
لائیک یا "دین جداگری" یعنی بریدن کامل پای مذهب از سیاست. در سیستم لائیک دین در حوزهی شخصی میماند و سیاست حوزهی جمعی را مدیریت میکند، و این دو کاری به کار هم ندارند؛ و
ایران یعنی هر وجب از خاک ایران، یعنی تمامیت ارضی و یکپارچگی کشور، و پاسخِ نه، به جدائی خواهان و به تجزیه طلبان.
رهائی مردم و نجات ایران در گروی یک حکومت مردمسالار ایرانی است
امیرحسین لادن
دی ماه ۱۳۹۸
[email protected]