خبرگزاری فارس
گروه مسجد و هیأت
امیرحسین کسائی:
سیدمهدی میرداماد، همزاد انقلاب اسلامی و متولد بهمنماه ۵۷ خوزستان است که سالیان سال در استان قم زندگی کرده است. او در زمره مداحان مطرح کشور است که این روزها بیشتر در تهران با سبک خاص خود به مداحی میپردازد و همانند روزی که در قم با مهدی سلحشور، خلاف جریان حاکم جلسات سنتی، حرکت کرد، این روزها نیز با تلفیق روند سنتی و بهروز، جای خود را میان هیأتهای تهران باز کرده است.
سیدمهدی میرداماد مهمان ما در خبرگزاری فارس بود و به موضوعات مختلفی از جمله روند مداح شدنش، دعای خیر مادر برای او در این مسیر، ماجرای گم شدن در سنین کودکی و توصیههایی برای مداحان جوان پرداخت که بخش اول این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
مادرم وصیت کرد موقع مداحی همواره شال سبز بیندازم
شما در خانوادهای مذهبی رشد یافتید؛ بهطوری که مادر شما معلم قرآن بود و برادر بزرگتر شما نیز امروز از قاریان قرآن است. شما چطور به مداحی گرایش پیدا کردید؟
خانواده من کاملاً مذهبی بود. پدربزرگ پدری من روحانی بود، مادرم در خانوادهای روحانی بزرگ شده بود و خودش معلم قرآن بود. این فضا کمک ویژهای میکرد تا بتوانم وارد این فضا شوم. مادرم در محل دورههای معروفی برگزار میکرد؛ بهطوری که منزل ما از صبح تا شب محل برگزاری کلاسهای آموزش قرآن بود. بهطور مثال صبحها کلاس مسنترها برگزار میشد، عصرها کلاس برای خانمهای جوانتر بود و در این کلاسها به آموزش تفسیر، حفظ و قرائت میپرداختند.
در آن دوران، مادرم ماهانه جلسه روضهای برگزار میکرد و از یک سید روحانی نیز دعوت میکرد تا روضهخوانی کند. مادر از همان زمان اصرار داشت تا من کنار این روحانی بنشینم و شروع به خواندن کنم. این شال سبز را هم آماده کرد تا من در زمان خواندن روی دوشم بیندازم. مادرم اصرار به این کار داشت و در نهایت نیز وصیت کرد تا من همواره در زمان خواندن، این شال سبز را بر گردن داشته باشم تا نشان سیادتم باشد.
علیرغم آنکه فرد کمرویی بودم و شاید تصور نمیکردم روزی در برابر هزار نفر بخوانم، با توجه به فضای خانواده به سمت مداحی رفتم و امروز به این جایگاه رسیدهام. جلسات اولیه مادرم در منزل و دعای بسیار او برای مداح شدن من بسیار تاثیرگذار بود؛ زیرا حتی در کودکی و نوجوانی به نسبت دوران، علایق دیگری در ذهن داشتم و فضای مداحی برایم گنگ بود، اما مادرم بهقدری خالصانه دعا کرد که فضای زندگی من تغییر کرد. اوج دعاهای او نیز در زمان فوتش بود که تکتک برداران و خواهرانم را صدا کرد و برای همه ما دعا کرد. امروز آثار آن دعاها مشهود است.
گمشدنی که میرداماد را مداح کرد
گویا شما در دوران کودکی مفقود میشوید و مادر برای پیدا شدن شما نذری میکند. اصل قضیه چه بود؟
در دوران کودکی به خاطر بازیگوشی، چندروزی گم شدم و با توجه به اینکه محله کوچک بود و همه آشنا بودند، مدتی محله به هم ریخت. پدرم میگفت، مادرم سر بر سجاده نماز، مرتب دعا میکرد و بعدها خودش تعریف کرد که آن زمان نذر کرده تا من را در خدمت و نوکری اهل بیت(ع) تربیت کند. خاطرم هست زمانی که گم شده بودم، گویا فردی مرا پیدا کرد و مأمور بود تا به خانهمان برساند. بعد از این اتفاق، فضای ذهنی من هم به سمت مداحی و نوکری اهل بیت(ع) تغییر کرد و میتوان گفت این رویداد، نقطه عطفی برای مداح شدن من بود.
روضه خانگی مثل یک قنات است
بسیاری از ما در کودکی خاطراتی از حضور همراه مادر در روضهها و مجالس هیأت داریم. شما هم در گذشته بهواسطه این روضههای خانگی مادر به سمت مداحی حرکت کردید. اهمیت برگزاری این روضهها امروز به چه صورت است؟
یکی از سنتهای مذهبی خانوادهها، برگزاری روضههای خانگی است. من هر زمان نام این روضه مطرح میشود، بیاختیار یاد این مثال میافتم که این روضهها مانند قناتهای زیرزمینی است که میبینیم هرجا قنات خشک میشود، موجب خشکی رودخانه و بعد از آن حتی دریاچهها میشود و اگر در زمینی، قنات وجود داشته باشد، بهترین آب و محصول را شاهد هستیم. شاید در شرایط امروزی برگزاری روضه خانگی به چشم نیاید و افراد بگویند جمعیت کمی حضور پیدا میکند، اما این روضهها تاثیر بسیاری دارد.
مقام معظم رهبری روی موضوع خانواده تأکید بسیاری دارند. امروز امنیت خانواده در حوزه اخلاق، دین و ... در کجا تأمین میشود؟ در فضای بیرون به همان اندازه که هیجان است، آسیب و آفت نیز وجود دارد، اما در فضای خانه، امنیت وجود دارد و یکی از عواملی که در آن، موجب افزایش امنیت، برگزاری روضه خانگی است؛ زیرا من با آن بزرگ شدهام و از نزدیک تاثیر آن را لمس کردهام.
امروز البته سبک زندگی تغییر کرده است و شاید اولین حرفی که در خصوص تضعیف روضه خانگی مطرح شود، زندگی آپارتمانی باشد؛ اما باز هم میتوان روضه را در حد خانواده به یک مناسبت برگزار کرد که قطعاً روی خانه و فرزندان بسیار تاثیرگذار است. برگزاری این روضهها در کودکی من به قدری شیرین بود که تمام خاطراتش را به یاد دارم.
روضه خانگی با جلسات هیأتها هیچ منافاتی ندارد
امروز هیأتها و مجالس بزرگ و شلوغ در هر شهر و منطقهای برگزار میشود. شاید مردم بگویند برای عزاداری اهل بیت(ع) به جای جلسه در خانه، به هیأت کمک کنیم. آیا این کار، جای روضههای خانگی را پر میکند؟
برگزاری این جلسات هیچ منافاتی باهم ندارد. باید تلاش کرد تا جلسات اهل بیت(ع) بیشتر و پررونقتر باشد. همه اینها تعظیم شعائر است. در این فضا نباید جلسات هیأت و روضه خانگی را با یکدیگر مخلوط کرد. من امروز کمتر در روضه خانگی شرکت میکنم. دلیلش آن است که جمعیتی حضور پیدا میکند که موجب آزار همسایهها میشود؛ وگرنه فضای روضه خانگی از لحاظ معنویت بهتر از جلسات هیأت است و معتقدم جمعیت زیاد، موجب کاهش معنویت میشود. جمعیت بیشتر سلایق بیشتری را هم به همراه دارد و بالعکس هر میزان کمیت کمتر باشد، کیفیت بیشتر است.
اگر تعریف درستی از روضه خانگی داشته باشیم که به معنای روضه خانوادگی است که شاید با جمعیتی حداقل ۳ نفره برگزار شود و یا جمعیت بیشتری با حضور عمه، خاله، دایی و عمو که میتواند در گروه فامیلی فضای مجازی هم اطلاع رسانی شود. ما هماکنون با اقوام خود، ماهی یک بار دور هم جمع میشویم و با قرائت زیارت عاشورا یا حدیث کساء، توسلی به اهل بیت(ع) پیدا میکنیم تا فضای خانه و خانواده با این حال و هوا مأنوس باشد.
ایجاد مهدکودک کنار هیأتها اشتباه است
امروز متاسفانه کنار هیأتها، مهدکودک درست کردهاند و حتی برای آن فضای معنوی نیز با شعر و نقاشی مذهبی ایجاد میکنند. این کار خوب نیست. بچه باید در کنار و بغل مادر و پدر در روضه باشد. من خواننده هستم. شاید صدای بچه حواسها را پرت کند، اما هیچگاه روی این موضوع حساسیت نداشتهام. شاید خانوادهها برای راحتبودن و فیض بردن از مجلس از این مهدهای کودک استقبال کنند. در واقع برای راحتی خودشان این کار را انجام میدهند.
من هنوز بعد از سالها، قشنگترین خاطراتم این است که با پدر و مادرم به زیارت و هیأت میرفتم و شاید این خاطره مشترک و زیبای تمام همدورهایهای من باشد. من هنوز خاطرم هست با پدرم به حسینیه نجفیها میرفتم و تمام لحظات آن برایم شیرین بود. حتی لحظه غذا خوردن و سینهزدن در آن مجلس را خاطرم است. این جمله تیتر و اتفاقی مهم در زندگی من است که هنوز گریههای پدرم را در روضه سیدالشهدا(ع) از یاد نبردهام و زمانی که منقلب میشوم، آن گریهها را در خاطر دارم. زمانی که پسرم را به روضه میبرم، نگاه میکنم که او گریهاش را هم از من تقلید میکند و این زیباست. نباید فرزندان را در هیأت از خود جدا کنیم.
یکی از مهمترین کارها برای امن کردن خانوادهها و دور کردن آن از آسیبهای اجتماعی، گره خوردن آن با جلسات اهل بیت(ع) است. این کار را دو جور انجام میدهند؛ اول جلسات اهل بیت(ع) را با روضههای خانگی کمهزینه و بیدردسر به درون خانه بیاوریم یا خانوادگی به هیأت برویم و فرزندان را در زمان جلسه کنار خود داشته باشیم. در پیادهروی اربعین بسیاری میگویند، این پیادهروی جای زن و بچه نیست. بارها گفتهام که اگر جای خانواده نبود، امام حسین(ع) با خانواده در کربلا حاضر نمیشد. امسال مشاهده کردید شاید تعداد زنان حاضر از مردان بیشتر بود و کودکان چه فضای زیبایی را کنار حرم و در موکبها رقم میزدند. در روایت سفارش شده است اگر بناست لباس نو خریداری و یا هدیهای به خانواده و فرزندان داده شود، آن را در زمان اعیاد به خصوص غدیر و میلاد اهل بیت(ع) کادو دهید تا فضای شادی این روزها در اذهان خانواده باقی بماند.
مداحان جوان، حوزه بروند و عربی یاد بگیرند
مسیر مداح شدن سیدمهدی میرداماد، علاوه بر دعای مادر با حضور شما در حوزه علمیه هم گره خورده است. چه شد که به حوزه رفتید و این حضور چقدر در مداحی شما برای اهل بیت(ع) موثر بود؟
برای مداح شدن باید یک استعداد اولیه داشت، اما ورود من به حوزه برای مداح شدنم بسیار کمککننده بود. پدر و مادر من متولد نجف هستند؛ بنابراین، قبل از ورود به حوزه به زبان عربی مسلط بودم، اما در حوزه، فضای معنوی بیشتری پیدا کردم. امروز یکی از حلقههای مفقوده در مداحان جوانان، تسلط نداشتن به زبان عربی است. ورود به حوزه را برای مداحان جوان سفارش میکنم تا حداقل نسبت به ادبیات عرب تسلط پیدا کنند و سطح یک را کار کنند تا بتوانند دعا را بدون اشکال بخوانند و یا مقتل صحیح را بدانند.
ورود من به حوزه اولاً با فوت مادرم مصادف بود. بعد از فوت ایشان در ۱۶ سالگی شکست عاطفی بسیار بزرگی بر من وارد شده بود. من وابستگی شدیدی به مادرم داشتم و بدون او نمیتوانستم در منزل بمانم. با ورود به حوزه بنا داشتم این درد را التیام دهم. من در حوزه حجره گرفتم تا خانه نروم که موجب تغییر فضای زندگی من شد. در فضای حوزه با افرادی همچون آقایان وافی، سلحشور و ابراهیمی آشنا شدم که کمککردند تا بتوانم وارد عرصه مداحی شوم.
از میان گونههای مداحی، دعا و مناجاتخوانی را دوست دارم
خاطرم هست در مدرسه الهادی که درس میخواندم، صبحها دعای عهد خوانده میشد. آغاز ورود من به مداحی همین جلسه بود؛ زیرا دعا را من میخواندم. اگر امروز از میان قالبها و گونههای مداحی بنا باشد، یکی را انتخاب کنم، دعا و مناجاتخوانی را انتخاب میکنم. بعدها در هیأت ثارالله قم با حاج مهدی سلحشور آشنا شدم. کنار او چیزهای زیادی آموختم و تجربههای فراوانی به دست آوردم. جلسات قم از نظر محتوا بسیار قوی و از نظر فضای هیأتی، سنتی بود. معتقدم مداح باید در جایی کار کند که از هر نظر قوی تربیت شود. در قم مداح هر کلمهای که میگوید، مورد نقد واقع میشود و این اشکالگرفتنها موجب رشد است. به همین دلیل مداح تلاش میکند هرچیزی نخواند و بابت هر کلمه و هر حرفی سند و مطالعه داشته باشد؛ به طوری که من امروز بعد از ۲۰ سال، هنوز روضههایم را مینویسم و چارچوب برای آن مشخص میکنم. هنوز کنار اشعارم مضمون پردازی میکنم و در نهایت با دو تا سه رنگ خودکار نوحهام را مینویسم و این یادگاری به جای مانده از جلسات قم است تا با چارچوب قابل دفاع، بتوانم نوحهای را بخوانم.
حضور در حوزه، مداح را چندبعدی میکند
یکی از مهمترین دلایل برای سفارشم به حضور مداحان جوان در حوزه و حداقل گذراندن سطح یک، آن است که مداح از تک بعدی بودن خارج میشود. امروز متاسفانه این آفت وجود دارد. مداح اگر تکبعدی باشد، ماندگار نخواهد بود، امروز شرایط جامعه بهگونهای است که مردم تمایل دارند همه چیز را در دسترس داشته باشند. بنابراین اگر قصد دارند خریدی کنند به یک سوپرمارکت کمتر میروند و با حضور در هایپرمارکت به یک باره برای یک ماه خرید میکنند. پس مداح باید به قدری جامعالشرایط باشد تا در یک ساعت تمام نیاز مستمع اعم از حماسه، شور، مناجات، پند و اندرز، نگاه سیاسی و اجتماعی و نیاز اخلاقی او را برطرف کند. در شرایط امروزی یک مداح با تنها شور خواندن یا مناجات خواندن نمیتواند تاثیرگذار باشد. باید در مداحی تعادل برقرار شود. امروز توان بسیاری در سینهزنی خرج میشود که اگر همین میزان در شعر و محتوا نیز تلاش شود، تاثیرگذاری بسیاری خواهد داشت که البته کار بسیار سختی است و به همین دلیل، طیف جوان سراغ آن نمیرود.
بهطور مثال انسان برای تیراندازی با یک کلت راحتتر است یا با یک تانک؟ قطعاً تیراندازی با کلت راحتتر است؛ زیرا سیستم تانک پیچیده است اما در میدان نبرد نهایت با یک کلت میتوان دو نفر را انداخت، اما تانک تاثیر بسیاری دارد. به همین دلیل برای تاثیرگذاری در این جبهه فرهنگی، مداح باید هم دعاخوان باشد هم بتواند آن را تفسیر کند و هم در روضه و مداحی بتواند اشعار پیچیده را بخواند و از داخل آن مضمون استخراج کند که یکی از راهبردها برای رسیدن به این موفقیت، حضور در حوزه علمیه است.
شورخوانی، کلاس اول مداحی است
آیا دلیل کماقبالی و بیتوجهی مداحان جوان به گونههای دیگر مداحی مانند روضه، دعاخوانی و ... و توجه بیش از حد آنان به شورخوانی به دلیل عدم اقبال و دست به دست شدن این آثار در فضای مجازی نیست؟ در فضای مجازی شور خواندن یک مداح، خوب دست به دست میشود، اما یک ویدئو از روضهخوانی شاید بازنشر نشود.
قطعا یکی از دلایلش همین ظواهر و تبلیغات است. البته دلایل دیگری هم دارد. یک دلیلش، آسانی شورخوانی است. شور، کلاس اول مداحی است و اگر مداح بخواهد به درجات بالاتر و دکتری برسد، باید خود را از شور خواندن جدا کند. شور خواندن در رسانه به سرعت دیده میشود اما با اینکه آن هم از مداح توان میبرد، اما قالب آسان و راحتی است. مداح جوان باید بداند شور خواندن تنها یک قالب است و اگر این را درک کند، به قالبهای دیگر بیتوجه نخواهد بود. دلیل بعدی، مستمع و مخاطب است. امروز شاعران، بیشتر شور میگویند و مستمع نیز تنها در جلسه شور میخواهد؛ در حالی که یکی از وظایف ما تربیت مخاطب است. امروز چرا مستمع حاج حسن خلج از او شور نمیخواهد. به این دلیل که او مستمع را از ابتدا اینگونه بار آورده است. این طبیعت ماجراست که مداح هر میزان کار کند، ذائقه مستمع با او تغییر خواهد کرد.
یک نوحه چگونه ماندگار میشود و در اذهان میماند؟
برخی از خواندنها یک بار مصرف است و اگر بعد از جلسه از مستمع سوال شود، ابیات را درک نکرده است. خاطرم است در جلسهای مداح جوانی شور خواند. بعد از جلسه یکی از بزرگترها به او گفت: کاش به جای این همه تکرار ابیات و استفاده از ذکر گفتن، مضامین بالاتری را ارائه میکردی که مداح جوان گفت من تلاش کردم با این سبک، مستمع را تخلیه کنم. استاد گفت: وظیفه مداح، پر کردن مستمع است نه اینکه تخلیه کند. اگر این چنین باشد، جای دیگر او را پر خواهند کرد.
برخی از خواندنها سایه دارد و سالها میگذرد و همچنان اثر آن باقی است. برخی از نوحههای حاج اکبر ناظم، مرحوم شاه حسین بهاری، مرحوم دلجو و ... چگونه خوانده شده که هنوز آثار آن باقی است؟ خلوص نیت مداح، بخشی از این ماجراست اما در مجموع، کار و زحمت از سوی این بزرگان صورت گرفته است. به همین دلیل، برای آن که خواندن ما یک بار مصرف نباشد یا با ورود سبک جدیدتر، کارهای گذشته کنار نرود، نیازمند عقبه و پشتوانه است که باید برای رسیدن به آن، از شور خواندن عبور کرد.
بهترین کلاس برای مداح شدن پای منبر بزرگان این عرصه نشستن است
شما در ابتدای راه مداحی، سالها از قم برای شرکت در جلسات و هیأتها به تهران میآمدید. در جلسات کدام از یک مداحان و با چه هدفی حضور پیدا میکردید؟
برای رسیدن به هر موفقیت و مطلوبی باید سختی کشید و قطعاً تا رنجی نباشد، گنجی حاصل نمیشود. من در مسیر مداح شدن سختیهای بسیاری کشیدم. در آن زمان فضای مداحی قم، آموزشی نبود. فضای حاکم برای بستر مداحی خوب بود و من به همراه مهدی سلحشور برخلاف بستر رود که فضای سنتی و آرام هیأت و دعاخوانی را داشت، حرکت کردیم اما حس کردم در قم اشباع میشوم و علاقه داشتم، بیشتر یاد بگیرم.
به این نتیجه رسیده بودم که بهترین کلاس برای مداحی پای منبر است و امروز هم این فریاد را دارم که کلاس نظری مداحی، نتیجه و ثمره ندارد، زیرا مداحی، علم تئوری نیست که پای تخته آموزش داده شود. مداحی را باید در هیأت و جلسه آموخت. برگزاری کلاس و پای تخته سیاه شاید تاثیرگذار باشد، اما بهطور مثال برای راننده شدن باید پای فرمان نشست و با کلاس آییننامه، فرد راننده نمیشود و زمانی به او گواهینامه میدهند که در آزمون عملی شرکت کند.
توصیه علی انسانی به سیدمهدی میرداماد برای پخته شدن
زمانی که حاج علی انسانی را بری اولینبار در سال ۷۹ در هیأت دیدم، محضر استاد را درک کردم. ایشان خواندن من را در جلسه قم به شکلی تصادفی دیدند و به دعوت و راهنمایی ایشان که به من گفتند برای پخته و ساخته شدن باید جلسات تهران را ببینید، این انگیزهای شد که من به تهران بیایم. خاطرم هست نیمههای شب به تهران میآمدم و تمکن مالی هم نداشتم و معمولاً در مساجد، امامزادهها و پارکها میخوابیدم. یادم هست مدتی جلسات صبحهای پنجشنبه حاج سعید حدادیان در مهدیه امام حسن مجتبی(ع) در خیابان آزادی شرکت میکردم که در اوایل جا گیرم نمیآمد و به این خاطر که اصرار داشتم در ردیفهای جلو بنشینم تا بتوانم مداح را به وضوح و از نزدیک ببینم، تصمیم گرفتم قبل از باز شدن در هیأت حضور پیدا کنم. به همین خاطر در پارک مقابل هیأت مینشستم و بعد از باز شدن در هیأت وارد مراسم میشدم یا به جلسه حاج مرتضی طاهری یا حاج مهدی سماواتی در مهدیه تهران میرفتم و یا به حسینیه لباسفروشان تهران میرفتم تا در جلسات حاج علی انسانی شرکت کنم.
مداحان جوان به دلیل سستی و تنبلی، کپیبرداری میکنند
معتقدم اگر مداحی امروز من چارچوبی دارد، به دلیل همان روزها و سختیهاست. امروز اینترنت نباید جوانان را گول بزند. امروز در نسل جوان دچار سستی و تنبلی هستیم و به این دلیل که همه چیز آماده است، مداح میتواند با یک جستجو تمام آثار من یا حاج میثم مطیعی و دیگر مداحان را بهدست آورد و با یک کپی برداری در جلسه، بخواند. البته این خوب است و ما هم برای همین استفادهها آثار در سایت میگذاریم، اما این فراهم بودن نباید دستمایهای برای کار نکردن و حاضریخوری باشد.
خاطرم است حاج غلامرضا سازگار در یک روستا در اطراف قم حدود ۴۰ سال است مراسم اجرا میکند که این وفاداری، خود یک درس است و من در سرمای زمستان از قم به این روستای کوهستانی میرفتم و از ایشان نوحه میگرفتم، اما زمانیکه آن نوحه را میخواندم به دلم مینشست؛ زیرا میدانستم چه سختیهایی برای آن کشیدهام. البته امروز نیاز نیست مداح تا آن طرف کوه برود، اما باز هم باید سختی بکشد.
نوحه خواندن از روی موبایل، بدبختی جدید مداحی است
امروز یک بدبختی جدید بهنام موبایلخوانی وجود دارد و این بسیار بد است که مداح شعر را از روی موبایل بخواند. اگر واقعا مداح فرصت نداشته باشد تا شعر را روی کاغذ بنویسد، برای چه میخواند؟ یعنی اینقدر سر این مداح شلوغ است؟ برخی از مداحان شعر را تایپ میکنند، برخی هم مانند ما دستنویس میکنند. من با نوشتن شعر، آن را مرور میکنم. البته تنها با دست خط خودم ارتباط برقرار میکنم اما در مجموع از روی موبایل خواندن اصلاً قابل پذیرش نیست.
تحسین میرداماد توسط کریمی که موجب شد دو روز نخوابد!
اولین جلسهای که در تهران خواندید، جلسه هیأت حاج محمود کریمی بود. این جلسه در پیشرفت و شهرت شما چه میزان اثر داشت؟
من در قم و در جلسه خادمالرضا با حاج محمود کریمی در جشن میلاد امام رضا(ع) آشنا شدم که من در آن روز بهعنوان یک پیشمنبری نوحه خواندم. البته نوحهخوانی من در آن سن و سال ضعیف بود، اما حاج محمود کریمی، اولین فردی بود که پشت میکروفن از خواندن من تعریف کرد و موجب شد من دو روز نخوابم. این تعریف البته به من غرور کاذب نداد بلکه موجب شد تا برای ادامه راه تشویق بشوم و موجب آشنایی و رفاقت با ایشان شد. حدود ۲۰ سال پیش تا این میزان فضا وجود نداشت تا مداحان جوان بتوانند نوحه بخوانند. برای خواندن کنار یک بزرگتر باید سختی میکشیدیم. در تهران اولین فردی که در جلسه به من میدان داد تا بخوانم، حاج محمود کریمی در محرم سال ۷۹ در جلسه چیذر بود و بعد از آن در جلسه حاج حسن خلج خواندم.
نگاههای خاص میرداماد در جلسه هیأت حاج حسن خلج
خاطرم است سالها در جلسه حاج حسن خلج شرکت میکردم تا بتوانم مهارت لازم را به دست آورم. اینقدر پای جلسه ایشان رفتم که از نوع نگاههای من فهمید مداح هستم و متوجه شد من قمیام! میکروفن را که برای خواندن به من میداد، میگفت از نوع نگاه کردن من فهمیده است که در جلسه در حال یاد گرفتن هستم، زیرا هیأت بزرگان، برای یک مداح جای یاد گرفتن است و میتواند سمعی و بصری کار را یاد بگیرد.
توصیه مرحوم موذن زاده اردبیلی به میرداماد
من در جلسه بیشتر مداحان تهران شرکت کرده و چیزهای زیادی از آنها یاد گرفتهام. همواره خود را شاگرد آنان میدانم. همچنین در کنار مرحوم انصاریان در مشهد که صلوات خاصه معروفی دارند، یک دهه خواندم و کسب فیض کردم. سعی کردم در هر استانی که میروم یک بزرگتر را ببینم. از حاج صادق آهنگران در جنوب کشور گرفته تا بزرگترهای آذری زبانی همچون مرحوم موذنزاده اردبیلی که دافعه قوی داشت و هر کسی را تحویل نمیگرفت. او اساساً مداحان فارسزبان را نمیپذیرفت، اما خاطرم هست در آخرین ملاقاتی که با او در بیمارستان به همراه حاج ولیالله کلامی زنجانی داشتم، او به من تاکید کرد به روضه توجه کن و اگر میخواهی ماندگار شوی، حواسات به روضه باشد، زیرا روضه است که میماند.
حمله فیزیکی رئیس زندان به نرگس محمدی