جناب دکتر زیباکلام اخیرا فرموده اند که دچار فلج فکری شده اند!
ایشان با حالتی نگران و اندوهناک گفته اند:
«وقتی اینترنت بعد از یک هفته وصل شد، مواجهه با اخبار تلخ آنچنان برایم باورنکردنی بود که هر چقدر با خودم کلنجار رفتم این بار هم در انتخابات شرکت کنم و برای نامزدهای اصلاحطلب به فعالیت بپردازم دیدم نمیتوانم. در حقیقت به نوعی فلج فکری دچار شدهام.»
دلم برای «دکتر» سوخت. ایشان نه که دیده است زبان اش در اثر «تیک» های غیر ارادی گهگاه تکان می خورد و صداهایی از خودش بیرون می دهد، تصور کرده که هنوز مغزش زنده است و تنها دچار فلج فکری شده. طفلی خبر ندارد که مغزش مدت هاست در اثر تضادهای درونی ناشی از «نقش آفرینی» و «خودِ واقعی بودن» سکته زده و دچار مرگ کامل شده است!
بالاخره انسان، مقدار معینی فشار می تواند تحمل کند. برخی فکر می کنند که یکی به نعل و یکی به میخ زدن کارِ آسانی است در حالی که چنین نیست.
حفظ ریتم و ضرباهنگ میان کوبش نعل و میخ، پدر مغز را در می آوَرَد. البته در این میان این اسبِ بیچاره که ما ملت باشیم است که سُم اش داغان می شود ولی خب، نعلبند حکومت هم پدر مغزش در اثر دقت و استمرار در انجام حرکات ریتمیک در می آید.
شما یک لحظه تصور کنید کسی که از یک طرف می خواهد حکومت اسلامی را با همین خامنه ای و جنتی و حسین شریعتمداری حفظ کند و برای حفظ اش اسلحه به دست بگیرد، و از طرف دیگر می خواهد نماینده ی آزادی بیان شود و از «دویچه وله» به عنوان یک آزادی خواه مردم دوست جایزه ی آزادی بیان بگیرد چه بابایی از ش در می آید.
بنابراین ما به مرحوم صادق جان عرض می کنیم که عزیز! شما مدت هاست مغز ت مُرده و طبیعی ست که خودت خبر نداشته باشی! ضمن تسلیت، برایت ایام خوبی در بهشت برین آرزو می کنیم!
سکوت مرموز ژاپن بعد از سفر حسن روحانی