دیروز در خیابان تصادفاً به یکی از هواداران اصولگرایان تندرو برخوردم و از او پرسیدم:
به نظر تو علت این همه نابسامانی و مشکلات اقتصادی در کشور چیه؟
گفت: یعنی خودت نمیدونی؟
گفتم: چرا میدونم ولی میخوام نظر تو را بدونم!
گفت: به نظر من همۀ مشکلات زیر سر سیاستهای غربگرای دولت حسن روحانیه!
گفتم: یعنی اگه روحانی کنار بره و دولت دست دوستان شما بیفته مشکلات حل میشه؟
گفت: معلومه که حل میشه!
گفتم: خب چطوره از این حسن روحانی درخواست کنیم بره پی کارش تا دوستان شما بیان و مشکلات را حل کنن!
گفت: خدا از زبونت بشنوهِ! یعنی میشه؟
گفتم: چرا نشه؟ ازش میخوایم استعفاء بده!
گفت: یعنی میده!
گفتم: حالا ما درخواست میکنیم شاید داد!
گفت: خدا وکیلی گُل گفتی! بذار برم تو این کوچۀ شهید شاهچراغی خبرش را به حاجی هم بدم!
چند لحظه بعد با اخم و تخم برگشت و گفت:
تو چه ریگی به کفش داری؟
گفتم: کدام ریگ؟ کدام کفش؟
گفت: همین که میگی روحانی استعفاء بده!
گفتم: مگه خودت نگفتی سیاستهای غربگرای روحانی علت همۀ مشکلات اقتصادی و غیر اقتصادی کشوره؟
گفت: خب، معلومه که هست!
گفتم: مگه نمیخوای این مشکلات بر طرف بشه؟
گفت: چرا نخوام؟
گفتم: خب، من هم گفتم که روحانی بره پی کارش تا شما بیاین و مشکلات را حل کنید!
گفت: ولی حاجی میگه که درخواست استعفای روحانی توطئۀ خارجیهاست!
گفتم: تو هم باور کردی؟
گفت: مگه میشه باور نکنم! حاجی هر چی میگه از روی "اسناد غیر قابل انکار" میگه؟
گفتم: یعنی به نظر تو خارجیها دلسوز جمهوری اسلامی شدن که میخوان عامل اصلی مشکلات کشور بره پی کارش؟
گفت: راستش باید برم این را دوباره از حاجی بپرسم.
رفت و لحظاتی بعد با خشم و خروش برگشت و گفت:
ببین! منو رنگ نکن! این روحانی باید سرجاش بمونه تا آخرش حساب پس بده!
گفتم: یعنی همین حالا نمیشه حساب پس بده و باید حتماً تا آخرش بمونه؟
گفت: بله باید تا لحظۀ آخرش بمونه!
گفتم: خب، یعنی تو میخوای یک سال و نیم دیگه به همین سیاستهای غربگراش ادامه بده و مشکلات را بیشتر کنه؟ اینجوری که از کشور چیزی باقی نمیمونه؟
گفت: حالا به قول حاجی وضع اقتصاد اینقدر هم بد نیست که تو میگی!
گفتم: پس به نظر تو سیاستهای غربگرای روحانی خیلی هم کار را خراب نکرده!
گفت: نخیر! خیلی هم خراب کرده!
گفتم: خب، اگه خیلی هم خراب کرده! چطور وضع اقتصاد خیلی هم بد نیست!
گفت: تو چرا آدمو گیج میکنی اینقدر؟ اصلاً من میگم وضع اقتصاد خیلی هم بده اما تو نباید بگی!
گفتم: چرا تو باید بگی ولی من نباید بگم؟
گفت: چون من از سرِ دلسوزی برای نظام میگم ولی تو دنبال فتنه میگردی!
گفتم: آها! حالا متوجه شدم!