تابناک
سید مسلم بهشتی نژاد
داستان کتاب سوزی ایرانیان توسط اعراب مسلمانی که فاتح ایران بوده اند، داستانی است که موافقان و مخالفان قدرقدرتی دارد؛ از یک سو عبدالحسین زرین کوب قرار دارد و در سوی دیگر آن مرتضی مطهری! هر چقدر زرین کوب در موافقت با کتاب سوزی ایرانیان توسط اعراب موافقت دارد و سند و استناد می آورد، به همان میزان مرتضی مطهری، مخالفت دارد و در رد آن اسناد و استنادات کتاب نوشته است. زرین کوب در کتاب دو قرن سکوت بر ادعایش پافشاری دارد و مطهری در خدمات متقابل اسلام و ایران، پاسخ او را در این باره می دهد. زرین کوب البته بعدها در کتاب کارنامه اسلام، مقداری ادعاهای دو قرن سکوت را اصلاح کرد و به مصاحبتش با مرتضی مطهری ادامه می دهد. برخی هم معتقدند که در کنه مساله، ادعای زرین کوب و مطهری، چندان تضادی با همدیگر ندارند.
به گزارش «تابناک»؛ ذکر این مقدمه، چارچوبی است برای کتاب طب سوزی! اتفاقی که در روزهای گذشته توسط فردی به نام آیت الله تبریزیان در ایران افتاده است.شخصی که با سوزاندن کتاب اصول طب هاریسون به گفته پیروانش پایان استفاده از داروهای شیمایی را کلید زده است!هم زرین کوب و هم مرتضی مطهری در یک نکته اساسی اشتراک نظر دارند و آن غیر انسانی بودن کتاب سوزی است. منتها زرین کوب این اقدام غیر انسانی را به اعراب فاتح ایران نسبت میدهد و مرتضی مطهری این اقدام غیر انسانی را از مسلمانان فاتح ایران دور میداند. اما هیچ یک در غیر انسانی بودن آن تردید ندارند. دعوای این دو هم درباره اصل کتاب سوزی نیست؛ دعوا این است که مسلمانان این کار را کرده اند یا نکرده اند؟!
در تاریخ، تفاوتی نمیکند؛ تاریخ ایران قبل از اسلام یا تاریخ ایران پس از اسلام، یا تاریخ ایران مدرن و یا ایران کنونی، موردی پیدا نمیشود که ردپایی از ایرانیان در کتاب سوزی دیده شود. ایران در کشورهای خاورمیانه از جمله کشورهای درهم آمیخته فرهنگی است؛ درهم آمیختگی فرهنگی از یک روحیه نشات میگیرد؛ روحیه تساهل، تعامل و مدارا. این روحیه به حدی قدرتمند بوده که هم مهاجمان مغول و هم مسلمانان را در درون خود، جای داده و نه تنها اصالت خود را از دست نداده است که از غنای هر یک بهرهای برده و در قالب فرهنگ ایران زمینی با بازتولید جدیدی دست یافته است.
کتاب سوزی پدیدهای ایرانی نیست؛ هیچ کجا در چنین پدیدهای نام ایران دیده نمیشود. اروپاییان هم چنین سابقهای دارند، اما ایران نه! در تاریخ چنین آمده است: «همان کاری را که قبل از اسلام، اسکندر با کتابخانه استخر، و عمرو عاص با کتابخانه اسکندریه و فرنگیها بعد از فتح طرابلس شام با کتابخانه مسلمین و هلاکو با دارالعلم بغداد کردند، سعد بن ابی وقاص با کتابخانه عجم کرد.» اینکه امروز یک نفر که خود و پیروانش آن را آیت الله مینامند، به اسم ایران، آشکار کتاب میسوزاند و برایش صلوات میفرستند، از آن روحیه مدارا، تساهل و تعامل ایرانی به دور است.
ایرادی نیست، کسی اعتقاد به امری داشته باشد یا نداشته باشد؛ یافتههای یک علم را مفید بداند و یا نداند، ولی این ایراد است که نتایج و یافتههای علمی را بسوزاند؛ این موردی نیست که در تاریخ ایران، مشابهی داشته باشد و ایران کنونی به ویژه در زمینه علوم پزشکی، از سرآمدان کشورهای منطقه، بلکه در دنیاست و این سرآمدی بر بستر آن نگاه علم مدارانه تاریخی در قالب تعاطی افکار و تجربیات به دست آمده است.
غرض اینکه کتاب سوزی و آتش آفروختن در مطالعات علمی، پدیدهای ایرانی نیست؛ وقتی ویدیوهای آتش سوزی آن فرد را به اشتراک میگذاریم، متوجه باشیم که همه ما در ایران، حتی گذشتگان ما هم، زمانی که درباره کتاب سوزی عملی غیر انسانی است؛ صحبت میکردند دعوایشان این بود که فلان ملت انجام داده یا نداده اند؛ هیچ بحثی در مورد کتاب سوزی توسط ایرانیان وجود ندارد.