Monday, Mar 9, 2020

صفحه نخست » ابهام در منشور لائیسیته، و شفاف‌سازی آن در یک گفتگوی (۴) دوستانه، با پاسخ به اشاراتی در رابطه با آقای بنی‌صدر، علی صدارت

Ali_Sedarat_2.jpgامروز، روز جهانی زن است. امروز را به بانوان هم‌وطنم تبریک می‌گویم. بانوانی که که در خط مقدم مبارزه با انواع تبعیض‌ها قرار داشته‌اند. بانوانی که رژیم را با انواع مقاومت‌ها و اقسام نافرمانی‌های مدنی به ستوه آورده‌اند. بانوانی که این شعار را بسیار ملموس و حقیقی کرده‌اند که: «...اگر مردی بیا ایران و زن باش! ...» بانوانی که هم‌وطنی با آنها، افتخار من است.
بانوانی که، در لباس پزشکی و پرستاری و سایر پرسنل بهداری و پیشگیری و درمان، علی‌رغم اینکه هفت ما هفت ماه پول و مواجبی دریافت نکرده‌اند، در خط مقدم این بحران خطیر، به ارائهٌ خدمات و تخصص خود مشغولند، و تازه در دقایق استراحت خود، با انتشار فیلم‌های رقص و شادی، به هم‌وطنان خود، بدون هیچ تبعیضی، قوت قلب و روحیهٌ مثبت می‌دهند.

دنیاگیر (پاندمی) شدن آلودگی ویروسی از خانوادهٌ کرونا با نام کووید۱۹، لزوم بحث لائیسیته را بیشتر می‌نمایاند. تکلیف دولت‌های دینی مثل دولت کلیمی اسرائیل، و رژیم ولایت مطلقهٌ فقیه مسلط بر ایران (که نه جمهوری و نه اسلامی است!) در رابطه با دخالت آنها در تدبیر امور کشور، روشن است. ولی حکایتِ دولت امریکا با ادعای «سکولاریزم» هم همان داستان است که از یک طرف هزار دروغ و دغل تحویل مردم امریکا می‌دهد و حرفهای رئیس جمهور و معاونش در یک روز، در تناقض و تضادی واضح و تهوع‌آور هستند (چرا که «اوجب واجبات» به عقیدهٌ این دولت، «حفظ نظام» و حفظ مرام لیبرالیسم سرمایه‌داری است) و از طرف دیگر، آقای مایک پنس معاون رئیس جمهور که مامور رسیدگی به عفونت کووید۱۹ در امریکا شده، در ابتدای جلسه به این منظور، همه را وادار به دعا کردن برای امدادهای غیبی می‌کند! فراموش نکنیم که شیوع انفجاری ابتلا به کووید۱۹ به علت این بود که دولت ضددینی جمهوری خلق چین، که نه جمهوری و نه خلقی است، با این عفونت، برخوردی امنیتی انجام داد و پزشکی که زنگ خطر این عفونت را به صدا در آورد را، بجای اینکه تشویق و ترغیب کند، مجبور به اعتراف‌نامه‌های آن‌چنانی کرد که حرف خود را پس بگیرد. با قدرت و سلطه و خشونت و سانسور، فقط به ظاهر می‌توان خفقان را به صداها تحمیل کرد، ولی واقعیت‌های علمی را نمی‌توان مانند آن پزشک چینی که جان خود را در این راه باخت، به میل قدرت تغییر داد.
-
بعد از یادآوری فوق و با تکیه به این مهم که مقولهٌ لائیسیته، به عقاید دینی و آن هم فقط دین اسلام و مذهب شیعه، منحصر نمی‌گردد. این تاکید را تکرار می‌کنم که ضروری است که در مبحث لائیسیته، به عقاید غیردینی هم پرداخته شود و از ورود آنها در قانون اساسی و دخالت آنها در تدبیر امور کشور جلوگیری شود.
-
ضمن توصیهٌ موکد به خواننگان عزیزم برای مراجعه به منابعی که در ذیل این نوشته آورده‌ام، به گفتگویی که با آقای کامران گرامی شروع شد ولی خوشبختانه هم‌وطنان دیگری را هم در این مبحث وارد کرد، ادامه می‌دهم:

گفت:
این کجتابی با قدرت که جز مخدوش کردن شناخت ما از جامعه و سیاست، ثمری ندارد، در تصور بنی صدر و از قلم نگارندۀ مقاله، با اهمیت بخشیدن به مفهوم حق و توابعش از قبیل «حقمداری و حقوندی» و... تکمیل شده است. به عبارت ساده، مفاهیم قدرت و حق در برابر یکدیگر قرار گرفته است تا یکی تمامی اعتبار را به خود اختصاص دهد و دیگری به کلی از اعتبار ساقط گردد. طبعاً بی توجه به اینکه حق هم به تنهایی معنا ندارد و در قالب روابط بین انسانها معنا پیدا میکند و از این بابت شبیه قدرت است. دوگانه‌ای که به این ترتیب به ما عرضه میگردد، به نهایت بی پایه است.
گفتم:
در اینجا این یادآوری لازم است که در تمام نوشته آقای کامران، تعریفی از حق و حقوق داده نشده است.
به نظر لازم می‌آید که باز هم توضیح داده شود که منظور این قلم، از حق، در این گفت و گو، حقوق ذاتی هستند نه قوانین مدنی و حقوق موضوعه. حق تقدم در رانندگی، و حق شرکت در انتخابات، و..... و امثال آن، حقوق موضوعه هستند که توسط شاخهٌ مقننه به صورت قوانینی، وضع می‌شوند که البته فکر می‌کردم خیلی واضح است که دراین بحث، به هیچ وجه مورد نظر نویسنده نبوده‌اند. حقوق موضوعه ممکن است به تنهایی معنا نداشته باشند، ولی حقوق ذاتی (مثل حق حیات و زندگی) به تنهایی معنا دارند. بدین ترتیب مشخص می‌شود که من یا آقای بنی‌صدر، به «حق و توابعش» اهمیت نبخشیده‌ایم، حقوق ذاتی، چون در ذات هر انسانی، بدون هیچ تبعیضی موجودند، خود به خود، دارای اهمیتی بس والا هستند.
در اینجا این یادآوری هم لازم است که در تمام نوشته آقای کامران، تعریفی از قدرت داده نشده است.
نفی قدرت و اصالت آن را، به تکرار «کجتابی با قدرت» فهمیدن است که «جز مخدوش کردن شناخت ما از جامعه و سیاست، ثمری ندارد». جامعه، شامل افرادی است که از جمله با استناد به اعلامیه جهانی حقوق بشر، دارای حقوق ذاتی هستند، و این حقوق ذاتی، متصور تصور آقای بنی‌صد، و یا نگاشتهٌ قلم نگارنده نیستند. «اهمیت بخشیدن به مفهوم حق و توابعش از قبیل 'حق‌مداری و حق‌وندی» ' منحصر به آقای بنی‌صدر و صاحب این قلم نمی‌شود و بسیاری از اندیشمندان در غرب و شرق، از جمله با ملاک قرار دادن اعلامیه جهانی حقوق بشر، به این مهم پرداخته‌اند و آن را کانون اشتراک همکاری‌های انسان‌ها در سراسر دنیا دانسته‌اند. زیرا که حق به تنهایی معنا دارد و در ذات ابناء بشر است. بحث من این است که برای برپایی و پویایی و پیشبرد مردم‌سالاری لازم است که حق و حقوق به جای سلطه و قدرت و تبعیض، در روابط بین انسان‌ها ملاک قرار داده شوند. اینکه گفته شود «حق هم به تنهایی معنا ندارد و در قالب روابط بین انسانها معنا پیدا میکند و از این بابت شبیه قدرت است. دوگانه‌ای که به این ترتیب به ما عرضه میگردد، به نهایت بی پایه است» درست مثل این است که گفته شود قرص سیانور را هم مانند قرص ویتامین می‌توان در بشقاب کسی گذاشت و از این بابت شبیه هم هستند، استدلالی به نهایت بی پایه است! همان‌طور که رابطه، رابطه است، بشقاب هم بشقاب است! اگر در رابطه، قدرت و سلطه باشد و اگر در بشقاب سیانور باشد، و به همان مقدار، کشنده خواهد بود. ولی اگر در رابطه حق و حقوق باشد و در بشقاب ویتامین، باز به همان نسبت و به همان مقدار، حیات‌بخش خواهد بود. مفاهیم قدرت و حق، هردو، به درجات مختلف، می‌توانند در روابط حضور داشته باشند، ولی این به آن معنی نیست که نمی‌توانند در مقابل یک‌دیگر قرار بگیرند. اینجا یک حکم ارزشی و قضاوت‌مندانه در مورد کلمات نیست که گفته شود «یکی تمامی اعتبار را به خود اختصاص دهد و دیگری به کلی از اعتبار ساقط گردد». قضیه، قضیهٌ سیانور است و ویتامین، و قدرت و سلطه است و حق و حقوق. آن‌که با زندگی خوانایی تام داشته باشد، تمامی اعتبار را به خود اختصاص می‌دهد، و هر آن‌که با مرگ به کلی خوانایی داشته باشد، به کلی از اعتبار ساقط می‌گردد. حقوق، با زندگی خوانایی دارند و قدرت و سلطه، با مرگ. ندیدن و نفی دوگانه‌ای که بین مرگ و زندگی و اسباب فراهم آوردن آن‌ها موجودیت بی‌آنکاری دارد، به نهایت باپایه است!
-
جنگ روانی، مهمترین و خطرناک‌ترین و موثرترین جنگ‌هایی است که سلطه‌گران و قدرت‌مندان، برعلیه مردم براه انداخته‌اند. موثرترین سلاح در این جنگ بسیار پرخطر، خودسانسوری است. بدین ترتیب است که سلطه‌گران و قدرت‌مندان، در قلب و مغز و فکر و روح افراد، یک مامور ممیزی امنیتی اطلاعاتی تعبیه می‌کنند!
با خودسانسوری‌های شدید به علت سانسورهای فراوان، بعید نمی‌دانم که بعضی از خوانندگان گرامی از این‌جا به بعد این نوشته را نخوانند! و جفای ندانستن حقایق مهمی را به خود روا دارند!
آقای کامران گرامی باز هم از آقای بنی‌صدر سخن به میان آوردند، و شناخت ما از جامعه و سیاست. به یاد خواننده می‌اورم که دلایلی که برای «عزل» اولین رئیس جمهور ایران به علت واهی «عدم کفایت» آورده شد، دست‌مایهٌ کودتای خرداد ۱۳۶۰ با پوشش رای مجلس قلابی اول، با وکلایی که بنا به تحقیق کمیتهٌ رسیدگی، بیش از هفتاد درصد آن‌ها با رای تقلبی به مجلس راه پیدا کرده بودند، گردید. قدرت‌ها، به بسیاری از «نمایندگان مجلس اول» قول نان و آب و مقام و منصب دادند، تا از آقای بنی‌صدر پشتیبانی نکنند و با «طرح عزل رئیس جمهور به علت بی‌کفایتی سیاسی» دفاع کنند. البته بعد از «معزول» کردن آقای بنی‌صدر، یک به یک، به سراغ آن‌ها رفتند و بسیاری از شرکت کنندگان در کودتای خرداد۱۳۶۰ را، منزوی و حذف کردند.
نان پاره ز من بستان جان پاره نخواهد شد--آواره عشق ما آواره نخواهد شد
آن را که منم خرقه عریان نشود هرگز--وان را که منم چاره بیچاره نخواهد شد
آن را که منم منصب معزول کجا گردد--آن خاره که شد گوهر او خاره نخواهد شد
جالب است که از تمام کسانی که برای دفاع از آقای بنی‌صدر نوبت گرفته بودند، فقط یک شخص و آن هم زنده یاد آقای علی‌اکبر معین‌فر بود که در دفاع از بنی‌صدر سخن گفت.
بعضی از «نمایندگان» که به عنوان مدافعان آقای بنی‌صدر ثبت نام کرده بودند، بعضی هم مثل خانم طالقانی و یا آقای یوسفی اشکوری، از نوبت و وقت داده شده برای دفاع از رئیس جمهور، سوء استفاده کردند و آن را برای حمله به آقای بنی‌صدر مصرف کردند.
بعضی دیگر از «نمایندگان مجلس اول» توسط قدرت‌ها تهدید و مرعوب شدند، مثل آقای صباغیان، در موقعی که نوبت دفاع داشتند، غیبشان زد!
این نوع «سیاست» است که به قول ضرب‌المثل معروف، «پدر و مادر ندارد» با اصیل دانستن قدرت، سیاست نمی‌تواند به جز سازوکارهای رسیدن به قدرت و ماندن در قدرت و پیش‌برد منویات قدرت تعریفی دیگری داشته باشد. این «سیاست» است که که بجای معنی 'تدبیر امور کشور، فقط معنی 'تدبیر امور قدرت' را پیدا می‌کند که محمد بن سلمان سعودی، عمویی که تا همین اواخر دست و پایش را جلوی دوربین‌ها می‌بوسید، دو سه روز بازداشت کند. این سیاست بی‌پدر و مادر است که این جمله معروف را از دهان آقای خمینی جاری کرد که: «...من با کسی عقد اخوت نبسته‌ام...». قدرت نمی‌تواند دوست داشته باشد، فقط منافع در میان است. این سیاست بی‌پدر و مادر است که آقای خمینی، به کسانی که بیشترین از فداکاری‌ها و خودگذشتگی‌ها را از خود نشان دادند و به ایشان کمکهای فراوانی را رساندند، رحم نکرد و وقتی منافع قدرت ایجاب کرد، آنها را حذف، زندانی و شکنجه و حتی اعدام کرد.. همین این سیاست بی‌پدر و مادر است که چندی از اطرافیان «امام خمینی» را واداشت که توسط دیوید کیمچی، مدیر موساد اسرائیل، پیشنهاد بدهند که حتی حاضر هستند خمینی را، در مقابل حمایت ریگان از آنها، به قتل برسانند. در آلت فعل و عملهٌ قدرت بودن، آقای خامنه‌ای هم دست کمی از آقای خمینی ندارد. ایشان هم با همین باور، در سال ۱۳۸۸ گفت که به آقای احمدی‌نژاد، «نزدیک‌تر» است تا دوست چهل پنجاه ساله خود، آقای رفسنجانی! با باور به خشونت و زور است که آقای قاسم سلیمانی گفت: «...حفظ نظام از حفظ وجود مقدس امام زمان واجب‌تر است...» و برای حفظ قدرت، جان «مقدس امام زمان» که هیچ، جان هر انسانی بی‌ارزش خواهد بود، و خود او هم قربانی ترور تروریست‌هایی از جنس خودش شد. اینها همه به آن معنایی از «سیاست» معتقد هستند که به معنی پرستش قدرت و اعتیاد به آن و تلاش برای رسیدن به قدرت و تلاش برای در مقام قدرت باقی ماندن و تلاش برای حفظ قدرت که البته «از اوجب واجبات» است! از این «سیاست» است که مردم متنفرند، و حق دارند که از این «بی‌پدر و مادر» متنفر باشند.
آقای بنی‌صدر این «سیاست» را در تمام عمر خود، نفی کرده است. ایشان در مقام شخص دوم کشور، پشت به قدرت و روی به ملت کرد. چرا که اقای خمینی، قبل از کودتای خرداد ۱۳۶۰، به عنوان اتمام حجت برادرزاده خود را نزد آقای بنیصدر فرستاد و به او پیشنهاد نهایی خود را کرد که هشت گروه و تشکیلات سیاسی را در علن بکوبد، و بپذیرد که آلت فعل قدرت برای تار و مار و قلع و قمع و سرکوب مخالفان بشود، و در این صورت به او وعده داد که «در این صورت عزیز هستی» و رئیس جمهور و فرمانده کل قوا و... باقی می‌مانی، و به جای اقای رجایی (نخست‌وزیری که به او تحمیل شده بود) می‌توانی هر شخص دیگری را که خواستی به این مقام بگماری، و... و... و... ولی آقای بنی‌صدر به تعریف حقوقی از سیاست باور داشت و باور دارد، و این تطمیع‌ها و تهدیدها، در او اثر نکرد.
بنی‌صدر: چرا پیشنهاد آقای خمینی را نپذیرفتم
https://youtu.be/vkD1mt6bOXA
بر اساس همین باور است که وقتی چند سال بعد آقای خمینی، دریافت که مثل همهٌ قدرت‌مداران عامل قدرت نیست و در واقع آلت فعل و عملهٌ قدرت است، و حتی به جایی رسیده بود که می‌خواست از مقام خود استفعا دهد (بنا به خاطرات آقای رفسنجانی)، در چند نوبت به نزد آقای بنی‌صدر در فرانسه پیام فرستاده بود و ابراز پشیمانی کرده بود و از او دعوت کرده بود که به ایران باز گردد و تصدی امور را در دست بگیرد.
و بر اساس همین باور است که آقای بنی‌صدر در تمام طول عمر خود، حتی وقتی که در سخت‌ترین شرایط در تبعید و در «حصر خانگی» بسر می‌برد، به درخواست قدرتهای خارجی برای اینکه به کمک انیرانیان، او رادر ایران به قدرت برسانند، همیشه جواب منفی داده است (https://t.me/sedaratMD/607). آقای بنی‌صدر نه تنها در هیچ زمان و در تمام عمر خود، ننگ عامل بیگانه بودن و بدیل وابسته شدن را نپذیرفته، بلکه در اینکه قدرت‌ها نتوانند برای ایران بدیل وابسته و مزدور بسازند هم بسیار موفق بوده است.
این واقعیت (که در آن هیچ استثنایی را سراغ ندارم!)، یکی از مهم‌ترین و اصلی‌ترین دلایلی است که کسانی که به اصالت قدرت و سلطه باور دارند، و یا خود با قدرت‌ها و سلطه‌گران بده بستان و چانه‌زنی دارند، و یا اینکه از کسانی که از قدرت‌ها پول و امکانات گرفته و می‌گیرند، پشتیبانی می‌کنند، همیشه با تخریب و خصومت با آقای بنی‌صدر برخورد کرده‌اند.
این افراد هیچ نمی‌خواهند ببینند که، بنی‌صدر با نظراتش مبنی بر نفی قدرت، و با سن و سال و سابقه‌ای که دارد، در ایران می‌تواند نقش بسیار حیاتی برای سخن‌گوییِ گذاری خشونت‌زدا از ولایت مطلقه به مردمسالاری ایفا کند، و در واقع برای این منظور، بهترین شخص است.
در این زمان، شباهت نقش آقای بنی‌صدر در ایران، به نقش نلسون مندلا در افریقای جنوبی، بیش از پیش مطرح می‌شود.
آن افراد، تا توانسته‌اند، در مورد ایدهٌ «نلسون مندلا بودن بنی‌صدر» تخریب و سانسور، و نیز خودسانسوری اعمال کرده‌اند. غافل از اینکه اکثر آنها در سنین بالا یا در ایران منزوی هستند، و یا در خارج تبعید و گوشه‌گیر، و اگر در آینده نزدیک بساط این رژیم برچیده و وضعیت ایران عوض نشود، خطر حیات ملی به کنار، امکان پایان حیات فردی آنها در غربت و انزوا، هر روز زیادتر می‌شود، و ایران یک موقعیت نادر را از دست می‌دهد.
-
بازگویی تاریخ معاصر ایران در این رابطه و در اینجا کم اهمیت نیست.
یادآوری این واقعیت که باز بر اساس نفی قدرت و باور به حقوق است که آقای بنی‌صدر، امتحان عملی خود را خوب جواب داده و طی سال‌ها، دعوت بسیاری از افراد را برای «رهبری آپوزیسیون» نپذیرفته است. جواب معروف و به تکرار شنیده شده از ایشان این است: «...من نه مردم ایران را گوسفند می‌دانم، و نه خودم را گوسفندچران می‌خواهم! ...» با توجه به تحولات مشهود در ایران، این مراجعات در سال‌ها و ماههای اخیر، بیشتر هم شده‌اند.
دانستن این قضیه جالب است که عده‌ای از این دعوت کنندگان، از کسانی بوده‌اند که، طی سال‌ها، در دشمنی و سانسور آقای بنی‌صدر و دوستان وی از هیچ کوششی فروگذار نکرده بودند. بعضی از این هم‌وطنان دعوت‌کننده، خود به طور غیرمستقیم، و یا حتی مستقیما در کودتای خرداد ۱۳۶۰ نقش داشته‌اند. ولی بوتهٌ آزمایش زمان، استقامت کنندگان در استقلال و آزادی و سایر حقوق را به این هم‌و‌طنان و سایرین شناسانده است.
این دوستان از آقای بنی‌صدر به عنوان «نلسن مندلا»‌ی ایران یاد می‌کنند. چرا که خیلی خوب مطمئن هستند که در صورتی که آقای بنی‌صدر سخن‌گوی جنبش باشد، هیچ صدای مخالف خود را خفه نخواهد کرد.
این واقعیت، محدود به امروز و دیروز نیست. رواداری و تحمل بدون تبعیض ایشان در مورد دگراندیشان به دهه‌ها قبل باز می‌گردد. مثال‌هایی مانند عمل‌کردی که آقای بنی‌صدر در دوران دانشجویی (دفاع از مخالفان خود، و حتی حزب توده، وقتی که عده‌ای در کوی دانشگاه سوربن، میز کتاب آنها را تخریب و آنها را مورد ضرب و شتم قرار می‌دادند) و یا در دوران ریاست جمهوری (آقای خمینی در روزهای قبل از کودتای خرداد ۱۳۶۰ پیام تطمیع به قدرت را توسط تماس تلفنی برادرزاده‌اش آقای رضا پسندیده به آقای بنی‌صدر که در کرمانشاه بود رساند، که شرط آن سرکوب مخالفان بود. علی‌رغم اینکه آقای بنی‌صدر تهدیدها و خطرات شدید را بسیار جدی می‌دانست، به وی پاسخ منفی داد) از خود نشان داده است، خود اثبات این مدعی است.
این هم‌وطنان که خواهان گذار خشونت‌زدایی چون افریقای جنوبی هستند و به آقای بنی‌صدر، به مانند نلسون مندلا می‌نگرند، از جمله به اشکال مختلف اظهار می‌دارند که «...بنی‌صدر در جوانی و اوج قدرت، بر حقوق‌مداری پافشاری و استقامت داشت... و حالا در این سن و سال، که اصلا به فکر قدرت نیست....» بسیاری بر این واقعیت واقفند که تاریخچه و تمام خصوصیاتی که در آقای بنی‌صدر جمع شده است، (چه شخصا از ایشان خوششان بیاید یا نه) ایشان را به عنوان بهترین کسی که می‌تواند به عنوان سخنگوی جنبشی که بیان‌گر شعار باشعور مردم مبنی بر «پشت به قدرت، روی به ملت» است معرفی کند، که با پشت کردن به قدرت خارجی و با پشت کردن به قدرت داخلی، مردم را در جنبش خودجوش مردمی، همراهی کند. که با مردم و با روش‌هایی هرچه خشونت‌زداتر، کشور را از دوران گذار عبور دهند، و با انتخابتی آزاد، پایه‌های دولتی مردم‌سالار را بریزند، و مانند افریقای جنوبی از کینه‌ورزی‌ها و خشونت‌ها و انتقام‌جویی‌های زنجیره‌ای و واکنشی جلوگیری کنند.
قدرت‌های داخلی و خارجی، با این حقایق بیگانه نیستند. قدرت داخلی ترسی از پهلوی‌ها و رجوی‌ها و سایر قدرت‌پرستان که حاضرند به هر قیمتی «آخوندها» را کنار بزنند تا خود بر تخت قدرت بنشینند، ندارد، چرا که خوب می‌داند آن‌ها در دل ایرانیان، هیچ جایگاه جدی‌ای ندارند، و اگر به ضرب و زور قدرت‌ها و رسانه‌هاشان نبود، آنها به هیچ‌وجه حتی نمی‌توانستند مطرح هم بشوند. قدرت‌های خارجی هم تجربه آقای دکتر مصدق و مصدقی‌ها را خوب می‌دانند و از خط و ربط استقلال و آزادی و حقوق‌مداری واهمه دارند، و از طرف دیگر در هر تلاشی که برای ساختن و پرداختن «بدیل وابسته» کرده‌اند، ناکام مانده‌اند، که این خود باعث واهمهٌ بیشتر آن‌ها از تغییر رژیم و فروپاشی ولایت مطلقه فقیه، گشته است.
پس قدرت‌های داخلی و خارجی، و نیز «آپوزیسیون» قدرت‌پرست و وابسته، همه و همه در سانسور آقای بنی‌صدر و خط استقلال و آزادی و حقوق‌مداری، هم‌داستان و هم‌دستان هستند.
-
با باور به ذاتی بودن حقوق، و با قبول همه‌زمانی، و همه‌مکانی، و (بدون هیچ تبعیضی) همه‌کسانی بودن حقوق ذاتی، سیاست تعریف دیگری پیدا می‌کند، و خواه ناخواه باپدر و مادر می‌شود! تعریف سیاست بر اساس حقوق، تدبیر امور است. تدبیر بدون تبعیض امور مردم، بر اساس حقوق، و نه بر اساس منویات قدرت و سلطه. در این صوت است که قدرت‌ها در جنگ روانی برعلیه مردم، برای اینکه مردم را از «سیاست» متنفر کنند، شکست می‌خورند.
سیاست و لائیسیته، وقتی براساس حقوق تعریف شوند، مردم مشتاق به مشارکت در ساختن سرنوشت خود خواهند شد، یعنی آن‌چه که برازندهٌ انسان قرن بیست و یکم است. وقتی سیاست به معنی تدبیر حقوقیِ امور معنی شود، و وقتی لائیسیته نفی هر تبعیضی به نفع و یا به ضرر هر دین و عقیده‌ای معنی شود، مفهوم 'شهروند ایرانی' بیشتر معنا پیدا می‌کند تا عبارت 'تبعهٌ ایران'. در این صورت است که هدف مورد نظر، هرچه حقوق‌مدارتر شدن و پیوسته مردم‌سالارتر شدن فرد و افراد و جامعه است، و در نتیجه روش و وسیلهٌ متناسب با آن هدف، لاجرم، احقاق هر حقی از حقوق هر فردی (بدون هیچ‌گونه تبعیضی، بخصوص تبعیض‌های دینی و عقیدتی)، در هر زمانی و در هر مکانی خواهد شد. در این صورت است که هدف یک فرد حقوق‌مند، فقط به قدرت رسیدن و در قدرت ماندن نیست. ولی اگر این فرد، در زمان مناسب و در مکان مناسب قرار گرفت، خواهد توانست در مقام و موقعیت تصدی امور کلان قرار بگیرد، و با تکیه به مردم (و نه تکیه به قدرت‌های داخلی و خارجی) نقش تعیین کننده‌ای در خوب و خوب‌تر شدن سرنوشت جامعه بازی کند. در چنین صورتی است که هدفِ مردمسالاری و حقوق‌مداری، لاجرم روش و وسیلهٌ سالاریِ مردم و احقاق حقوق را، (یعنی روش و وسیلهٌ مناسب آن هدف را) ایجاب و به سلطه‌گران و قدرت‌مندان تحمیل خواهد کرد.
تدبیر امور مردم بر اساس اصالت قدرت، سیاست «بی‌پدر و مادری» است که اعتقاد آقایان پهلوی و خمینی و خامنه‌ای و استالین و هیتلر و ترامپ و ریگان و بوش ونتانیاهو و بولسنارو و برلوسکونی و.... است. سیاست با پدر و مادری که اعتقاد آقایان امیرکبیر و گاندی و مصدق و مندلا و بنی‌صدر است، تدبیر امور مردم است، با اعتقاد به اصالت حقوق. از جمله به این دلیل است که بسیاری از آقای بنی‌صد، به عنوان «نلسون مندلای ایران» یاد می‌کنند.
در نتیجه، «این کجتابی با» حقوق است «که جز مخدوش کردن شناخت ما از جامعه و سیاست، ثمری ندارد»
از دید منتقد گرامی، «مفهوم حق و توابعش از قبیل 'حقمداری و حقوندی'» اهمیت ندارد، و فقط «تصور بنی صدر» و «قلم نگارندۀ مقاله» است که به «اهمیت بخشیدن» این مفاهیم «تکمیل شده» است. ولی این در حالی است که امروز، این سخن به میان است که چگونه می‌توان بدون تصرف قدرت، سرنوشت‌های خوب و خوب‌تری را رقم زد. دو روش مورد سوال است: «۱-دنیا را عوض کنیم بدون اینکه قدرت را در دست بگیریم؟ و یا ۲-قدرت را در دست بگیریم تا دنیا را عوض کنیم؟» اولی روی به ملت دارد و حقوق، ولی دومی روی به قدرت دارد و زور. یک نکته بسار مهم دیگر اینکه روش اول، در زندگی روزمره هر فردی کاربرد دارد، و با رفع انواع تبعیض‌ها و خشونت‌ها، همراه است. روش اول روی به قدرت ندارد، ولی اگر فردی تلاش لازم را انجام دهد، می‌تواند خود را در زمانی مناسب و در مکانی مناسب قرار دهد که تاثیرات چشم‌گیری در کشور، و در منطقه، و بلکه در دنیا داشته باشد. آقای دکتر مصدق، مثالی در آن نسل، و دختر خانم پانزده ساله (اکنون ۱۷ساله)، خانم گرتا تونبرگ (Greta Thunberg) مثالی در این نسل است. در این صورت است که هر شهروند مسئول و وظیفه‌مندی، مسئولیت و وظیفهٌ خود می‌داند که، (به سهم خود...، به سلیقه خود...، به نوبه خود...) در ساختن سرنوشت خویش، مشارکت کند.
در اینجا این یادآوری لازم است که در تمام نوشته آقای کامران، تعریفی از آنارشیسم و تفسیری از جنبشهای جوانان دههٌ۱۹۶۰ آورده نشده است.
نظر آقای کامران گرامی، در این باره «کجتابی با قدرت که طی دهۀ ۱۹۶۰ رواج داشت و انواع موضعگیری‌های آنارشیستی را در جنبشهای جوانان آن دوره، تغذیه میکرد، جست» و ان را «یادگار سالها پیش» دانسته‌اند، و کجتابی آقای کامران با حقوق، برای من کنجکاوی‌افرین است. شاید تصور این دوست گرامی از حقوق، مقوله‌ایست که در اثر مرور زمان کهنه می‌شود. چرا که در سال ۱۷۷۶ اولین بیانیه حقوق بشر در ایالت ویرجینیا، و برای این ایالت منتشر شد. چند سال بعد، بیانیه حقوق بشر برای تمام امریکا منتشر شد. در سال ۱۷۸۹ بیانیه حقوق بشر در فرانسه، در زمان انقلاب فرانسه منتشر گردید. و بالاخره دردهم دسامبر۱۹۴۸، اعلامیه جهانی حقوق بشر، که تاییدیه نمایندگان سه دین بزرگ را داشت، توسط سازمان ملل، به جامعه جهانی پیشنهاد شد. بدین ترتیب، حقوق «یادگار سالها پیش» تر است تا آنارشیسم.
باز هم کجتابی آقای کامران با حقوق، و به تبع آن با حقوق‌مدارانی چون آقای بنی‌صدر و هم‌فکران ایشان، برای من کنجکاوی‌افرین است.
در صورتی که حقوق می‌توانند کانون مشترکی برای انواع انحادها و ائتلاف‌ها و هم‌کاری در انواع جبهه‌ها باشد.
اهمیت طرح حقوق، نیازی حیاتی برای سالاری مردم، برای مردم‌سالاری، است. قدمت مطرح بودن حقوق، و کهنه نشدن این طرح هم، از جلمه، حاکی از این اهمیت حیاتی حقوق بشر است، و اینکه حقوق ذاتی حیات، همه‌زمانی، و همه‌مکانی، و همچنین همه‌کسانی (بدون هیچ تبعیضی، بخصوص تبیعیض‌های عقیدتی و دینی) هستند. با این تاکید موکد که بدون هیچ تبعیضی، همه‌کسانی هستند.
دلیل سرکوب و جنایت و خفقان رژیم ولایت مطلقه، تبعیض‌های عقیدتی و دینی، برعلیه دگرکیشان و دگراندیشان است. برای مشارکت در ساختن سرنوشت‌های خوب و خوب‌تر برای خویش و دیگری و دیگران، در این نسل و در نسل‌های بعد، برای ابتکار و خلق در مقوله‌های فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، و اجتماعی، امنیت لازم است. از پیش‌نیازهای امنیت در هر کدام از این مقوله‌ها، لائیسیته، نه به معنی دین‌ستیزی و دین‌دارستیزی، بلکه به معنی نفی تبعیض‌های عقیدتی و دینی، برعلیه دگرکیشان و دگراندیشان است.
(ادامه دارد)

علی صدارت
https://alisedarat.com/



جنگ روانی، مهمترین و خطرناک‌ترین و موثرترین جنگ‌هایی است که سلطه‌گران و قدرت‌مندان، برعلیه مردم براه انداخته‌اند. موثرترین سلاح در این جنگ بسیار پرخطر، خودسانسوری است. بدین ترتیب است که سلطه‌گران و قدرت‌مندان، در قلب و مغز و فکر و روح افراد، یک مامور ممیزی امنیتی اطلاعاتی تعبیه می‌کنند! برای پیروزی در جنگ روانی به خوانندگان گرامی توصیه می‌کنم به مراجع این نوشته، رجوع بفرمایند.
در مورد:
۱-مراجعه قدرت‌ها به آقای بنی‌صدر،
و نیز
۲-مراجعهٌ آقای بنی‌صدر به قدرت‌ها،
به گفتگوهایی با ایشان که حدود دو سال پیش انجام شد با مراجعه به لینکهایی که در ذیل آمد توجه بفرمایید:
https://t.me/sedaratMD/607
-
https://t.me/sedaratMD/612
-
https://t.me/sedaratMD/615
-
https://t.me/sedaratMD/616
-
https://t.me/sedaratMD/617

❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊
بعضی از این مراجع که در این نوشته از آنها استفاده شدهو در ذیل آورده شده‌اند:
به گفتگوهایی با آقای بنی‌صدر که حدود دو سال پیش انجام شد با مراجعه به لینکهایی که در ذیل آمد توجه بفرمایید:
کودتای خرداد۱۳۶۰:
https://t.me/sedaratMD/824

کودتای خرداد ۱۳۶۰برعلیه اولین منتخب مردم ایران (۱) گفتگوی علی صدارت با ابوالحسن بنی صدر
https://soundcloud.com/a-banisadr/banisadr-96-03-22 فایل صوتی
-
کودتای خرداد ۱۳۶۰برعلیه اولین منتخب مردم ایران (۲) گفتگوی علی صدارت با ابوالحسن بنی صدر
https://soundcloud.com/a-banisadr/banisadr-96-03-23 فایل صوتی
-
کودتای خرداد ۱۳۶۰برعلیه اولین منتخب مردم ایران (۳) گفتگوی علی صدارت با ابوالحسن بنی صدر
https://soundcloud.com/a-banisadr/banisadr-96-03-25 فایل صوتی
-
کودتای خرداد ۱۳۶۰برعلیه اولین منتخب مردم ایران (۴) گفتگوی علی صدارت با ابوالحسن بنی صدر
https://soundcloud.com/a-banisadr/banisadr-96-03-29 فایل صوتی
-
کودتای خرداد ۱۳۶۰برعلیه اولین منتخب مردم ایران (۵) گفتگوی علی صدارت با ابوالحسن بنی صدر
https://soundcloud.com/a-banisadr/2uxqzxcgav7m فایل صوتی
-
کودتای خرداد ۱۳۶۰برعلیه اولین منتخب مردم ایران (۶) گفتگوی علی صدارت با ابوالحسن بنی صدر
https://soundcloud.com/a-banisadr/banisadr-96-03-30 فایل صوتی
-
کودتای خرداد ۱۳۶۰برعلیه اولین منتخب مردم ایران (۷) گفتگوی علی صدارت با ابوالحسن بنی صدر
https://soundcloud.com/a-banisadr/sedarat-96-4-01 فایل صوتی

کودتای خرداد ۶۰ وعلل سانسورها : مصاحبه مرتضی عبداللهی با ابوالحسن بنی صدر
https://soundcloud.com/a-banisadr/banisadr-95-03-27 فایل صوتی
https://youtu.be/pZDxlPkhz1s فایل تصویری
-
کودتای۳۰خرداد۶۰: مصاحبه رادیو عصر جدید با آقای بنی صدر
https://soundcloud.com/a-banisadr/banisadr-94-03-29
-
جواب آقای بنی صدر به سوالات در باره کودتای سی خرداد شصت
https://soundcloud.com/a-banisadr/banisadr-94-03-28
-
چگونگی کودتا علیه منتخب مردم و آزادیها : گفتگوی جهانگیر گلزار با ابوالحسن بنی صدر
https://soundcloud.com/a-banisadr/banisadr-93-03-29?in=a-banisadr/sets/banisadr-1393
https://youtu.be/--VMsc5MUqo فایل تصویری
-
بنی صدر: 9 دلیل کودتای خرداد 60 که هنوز مسئله روز ایران هستند
https://soundcloud.com/a-banisadr/93-03-30a?in=a-banisadr/sets/banisadr-1393
-


در مورد کودتای خرداد۱۳۶۰، خیانت‌ها و جنایت‌های آقایان خمینی و خامنه‌ای و شرکا، مصاحبه‌ها و سخنرانی‌ها و نوشتارهای فراوانی موجود است که به علت سانسور و خودسانسوری، از دید بسیاری از هموطنان مخفی مانده است. بسیاری مطالب را می‌توانید در آدرسهای ذیل بیابید:
https://soundcloud.com/a-banisadr
-
http://www.asrjadid.com
-
https://www.youtube.com/user/Mosahebe
-
https://www.youtube.com/user/AvalinMontakhab
-
https://www.instagram.com/estaghlal.azadi/
-
https://www.enghelabe-eslami.com
-
https://banisadr.org
-
https://alisedarat.com/
-
http://sepideh-ea.com/index.html



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy