Wednesday, Mar 25, 2020

صفحه نخست » تأملات بهنگام؛ آیا وقت «کودتا»ست؟!

corona.jpg کیهان لندن - یوسف مصدقی- سال تلخ، پر ماجرا و سراسر حادثه‌ی ۱۳۹۸ خورشیدی هم به تاریخ پیوست و ما ایرانیان، فرسوده‌تر از همیشه، قدم به سالی جدید گذاشتیم. اوراق دفتر ایام سال نو هم که چند روزی است گشوده شده، چنان نویدبخش نمی‌نمایند و بوی بهبودی از اوضاع جهان- دست‌کم در کوتاه‌مدت- به مشام نمی‌رسد. در این میان، نباید فراموش کرد که امید به آینده، هر چند کم‌رمق و نیمه‌جان، ضروری‌تر از هر توشه‌ای برای گذر از این کویر وحشت است و عاملی حیاتی در طی طریق برای بقاء انسان ایرانی.

صاحب این صفحه‌کلید، بنا به رسوم و آداب معمول، روزهای نخست سال جدید را به عرض تبریک نوروز و احوالپرسی از راه دور دوستان و بستگان گذراند و مقادیر معتنابهی تعارفات تکراری و کلمات امیدبخش را در گوش این عزیزان واگویه کرد. میان این تعارفات و تبریکات، چند گفتگوی طولانی و معنی‌دار هم با بعضی دوستان اندیشمند رخ داد که یکی از آنها بهانه‌ای شد برای نوشتن این چند سطر.

در گفتگوی نوروزی با دوست گرامی‌ام مجید محمدی، پس از رد و بدل کردن تبریک و مبادله اخبار محلی مناطق سکونت‌مان در آمریکای شمالی، طبق معمول سخن به اوضاع ایران کشید و سرعت وقوع تحولات در میهن. هر دو بر این نظر بودیم که هر بار مجال هم‌صحبتی دست می‌دهد آنقدر حوادث غالبا هولناک در ایران رخ داده که حتی اشاره به آنها از حوصله یک مجلس گفتگو، خارج است. همدل بودیم که شتاب تحولات و حوادث جاری، خود نشانه‌ای بر آمادگی دیگ جوشان جامعه برای سررفتن یا حتی انفجار است. معیارهای برآمده از مطالعه تاریخ معاصر ایران نیز مؤید این حکم است که جامعه ایران آماده پذیرش فروپاشی یا هر واقعه‌ای است که وضعیت هولناک کنونی را تمام کند. در نهایت اینکه، تاریخ ما در مواجهه با چنین شرایطی همواره یک گزینه را روی میز جامعه دیده است؛ به دست گرفتن سررشته امور مملکت از سوی یکی از اهل رزم یا بیان ساده: کودتا!

مطالب بیشتر در کیهان لندن

از آنجا که نگارنده و رفیق هم‌صحبت هیچکدام در کسب و کار «پیشگویی» نبوده و نیستیم و از هیچ مسئله پشت پرده‌ای هم خبر نداشته و نداریم، اگر در گفتگوی ما سخن از کودتا یا تحولی شبیه آن رفته، بیشتر ناظر به شباهت شرایط فعلی کشور با آنچه در تاریخ طولانی تحولات ایران بارها رخ داده بوده دارد و نه خیالبافی کور یا آنچه فرنگی‌جماعت به آن wishful thinking می‌گویند.

اوضاع کنونی کشور حکایت از تعطیلی و رکود همه فعالیت‌های حیاتی اجتماعی- اقتصادی دارد. برای جامعه افسرده وابسته به اقتصاد دولتی رو به فنای ایران، این شرایط فرساینده به نقطه غیرقابل بازگشت رسیده و از این روست که شورش‌ نابرخورداران جامعه با فواصل کوتاه، هر بار شدیدتر از نوبت قبل، در همه نقاط ایران رخ می‌دهد. همزمان، تحریم‌های کارآمد و خردکننده ایالات متحده، دست مافیای حاکم بر «شرکت سهامی جمهوری اسلامی» را از منابع مالی محدودش کاملا کوتاه کرده و دستگاه عریض و طویل سرکوب حکومتی از تأمین جیره و مواجب ابواب‌جمعی خودش هم ناتوان شده است. به نظر می‌رسد که ته‌مانده صندوق توسعه ملی (یا همان حساب ذخیره ارزی) هم تا چند هفته آینده روبیده خواهد شد و از پس آن، مرحله نهایی انهدام اقتصاد ایران آغاز خواهد شد و تورم اعشاری افسارگسیخته، آن را در هم خواهد نوردید.

ناکارآمدی شگفت‌آور دستگاه دولت در کنترل و جلوگیری از انتشار ویروس کُرونا هم عامل دیگری است که به فروپاشی اقتصاد نیمه‌جان ایران کمک خواهد کرد. از شواهد و قرائن پیداست که طی چند هفته آینده، موج دوم و سوم همه‌گیری این بیماری، نقاط مختلف کشور را درگیر خواهد کرد و از پی آن تمام بنگاه‌های اقتصادی کوچک و متوسط خصوصی و نیمه‌خصوصی کشور، کاملا از کار خواهد افتاد. معوقات عظیم بانکی ناشی از عدم پرداخت اقساط وام‌های بی‌پشتوانه این بنگاه‌ها، بانک‌های بحران‌زده ایران را ورشکسته خواهد کرد و هجوم مردم برای بیرون کشیدن اندک سرمایه‌های باقی‌مانده‌شان، دولت را به افلاس خواهد کشید.

ادامه وضع فعلی در عدم قرنطینه شهرهای بزرگ- تنها به خاطر ترس حکومت از مقاومت بخشی از مردم مستأصل و مُعسر- شرایطی را موجب خواهد شد که ابتلای بسیاری از باشندگان این شهرها را به بیماری کذایی در پی خواهد داشت. دیر یا زود، با شدت گرفتن همه‌گیری بیماری، به ناچار، نظامیان برای اجرای قرنطینه به خیابان‌ها اعزام خواهند شد و این خود تهدید دیگری برای مافیای حاکم بر کشور در پی خواهد آورد.

همچنین باید در نظر داشت که پراکندگی افراد کلیدی اداره‌کننده فرقه تبهکار حاکم که برای حفظ جان و دوری از بیماری از مراکز تصمیم‌گیری دور شده‌اند، خواه ناخواه ارتباط تصمیم‌سازان سازمان سرکوب را دچار ضعف کرده است. استمرار این فقدان ارتباط، زمینه را برای رفتار خودسرانه زیردستان آماده خواهد کرد و به مرور به بی‌نظمی‌ حاکم خواهد افزود.

حوادث و بلایای سال سیاه ۱۳۹۸، هر چه که نداشتند، لااقل موجب این خیر شدند که در اذهان بیشتر ایرانیان، بر افسانه «امنیت» در حکومت جمهوری اسلامی خط بطلان کشیده شود. از عدم مدیریت بلاهای طبیعی ماه‌های نخست سال ۹۸ تا افتضاحات پیاپی در ماجرای شیوع کُرونا در آخرین روزهای این سال نحس، از کشتار مردم معترض آبان‌ماه تا شلیک به هواپیمای مسافربری و قتل مسافران آن در ماه دی، از همسرکُشی وزیر اسبق اصلاح‌طلب در آخر فصل بهار تا جزغاله شدن سردار جنایتکار نورچشمی (نماد امنیت و قدرت جمهوری اسلامی) در آغاز زمستان، همگی نشان از این داشتند که امنیت پوشالی و مبتنی بر وحشیگری اصحاب جمهوری اسلامی، لرزان‌تر از لانه عنکبوت است. در چنین احوالی، طبیعی است که عموم جامعه احساس وحشت و بی‌پناهی کرده و آرزو کنند که شخصی به نجات‌شان برخیزد.

شباهت اوضاع کنونی ایران با ایام انتهای حکومت قاجار، مثال‌زدنی است. در آن دوران که مصادف با سال‌های وقوع جنگ جهانی اول بود، ممالک محروسه ایران پس از گذراندن سال قحطی، سال وبایی و سپس شیوع آنفلوآنزای اسپانیایی، دچار فلاکت و انحطاطی هولناک شده بود. چند کرور از باشندگان ایرانی به واسطه فجایع فوق از صفحه روزگار پاک شده بودند و آنها که باقی مانده بودند، غرق در فقر، گرفتار اعتیاد و شکسته از تحقیر خارجی بودند. هرج و مرج و فقدان امنیت همراه با فساد گسترده طبقه حاکم، مردم را چنان جان به لب کرده بود که دست به دعا برداشته و از خدای نادیده، طلب ظهور منجی موعود می‌کردند. کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ و ظهور رضاشاه، نتیجه قهری و فرخنده چنان اوضاع و احوال و آرزوهایی بود.

امروزِ روز، شرایط مشابهی بر وطن ما حکمفرماست اما شوربختانه، نه تنها از نظامی گردن‌فرازی در قواره رضاشاه خبری نیست بلکه حتی سربازی که لیاقت برق انداختن پوتین‌های رضاخان سردارسپه را داشته باشد - نه میان سرداران شکمباره و اخته سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نه میان امیران بی‌بته و شاخ‌شکسته ارتش فعلی- به چشم نمی‌خورَد.

اگر شرایط قرنطینه در تهران برقرار شود، اجرای یک کودتای موفق، چندان نامحتمل به نظر نمی‌رسد. تسخیر نقاط حساس شهر مرگ‌زده و خالی از عبور و مرور، با چند واحد نظامی ورزیده و گوش‌ به‌ فرمان، ممکن است و دستگیری اشخاص کلیدی حکومت که از ترس ابتلا به کُرونا در نقاط مشخصی خلوت گزیده‌اند، کاملا مقدور است. در چنین اوضاعی، بعید به نظر می‌رسد که مقاومت و اعتراضی از ناحیه مردم ناامید، به کودتاچیان فرضی اتفاق بیفتد. چنانکه مجید محمدی در انتهای گفتگوی طولانی‌ ما به نگارنده گفت: «ایران‌خانم بی‌پناه، آماده ازدواج است و به اولین خواستگار جسوری که پا پیش بگذارد، «بله» خواهد گفت».

به بیان اهل منطق، برای انجام کودتا، «مقتضی، موجود است» اما «مانع»، مفقود نیست. تنها مانعی که به چشم می‌خورَد، چاه وَیل فقدان یک یا چند ژنرال گردن‌فراز در مسیر انجام این مهم است. عوامانه این سخن، این می‌شود که: مشکل، نبود «خاویار» کافی میان توپچی‌جماعت است!

در آخر، بد نیست که این موضوع هم روشن شود که نه صاحب این صفحه‌کلید و نه دوست دانشمند او، هواخواه کودتا نیستند و آرزوی چنین اتفاقی را هم در سر نمی‌پرورند. غرض از یادآوری این همه، تنها اشاره به آمادگی جامعه بی‌پناه و بلازده ما برای پذیرش هر واقعه‌ای است که به وضع فعلی خاتمه دهد. حوادث هفته‌های آتی، میزان این آمادگی را روشن خواهد کرد.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy