رادیو فردا - درگذشت فرزانه تأییدی در لندن و بازنشر برخی گفتوگوهای قدیمیاش پیرامون آنچه پس از انقلاب ۵۷ بر او و گروهی از همکارانش رفت، بار دیگر موضوع محرومیت اجباری هنرمندان فعال قبل از انقلاب، بهویژه زنان بازیگر، را مطرح کرد.
خانم تأییدی یکی از مهمترین استعدادهای بازیگری زن سینما، تئاتر و تلویزیون ایران بود که باوجود حضورش در آثار جدی سینما و تئاتر پیش از انقلاب، از نظر مدیران انقلاب اسلامی اجازه فعالیت پیدا نکرد و با تشکیل پروندههای قضایی و امنیتی عملاً به خارج از کشور رانده شد.
او در برخی گفتوگوهایش شرح دردناکی را از آنچه بر او رفت، بیان کرده است. از جمله در یکی از آنها که در کتاب «گریز ناگزیر» و در گفتوگو با ناصر مهاجر انجام شده، چنین گفته است:
«بهمرور، از درون تحلیل میرفتم. درون و روحم خورده میشد. رفتهرفته همهچیز را از ما گرفته بودند و ما را به جایى رسانده بودند که بشکنیم و تسلیم شویم و یا همهچیز را رها کنیم و از زندگى در مملکتمان بگذریم. اول حقوق مرا، کارمند رسمی وزارت فرهنگ و هنر را، قطع کردند. بعد کوشیدند که مرا به همکاری بکشانند. موفق نشدند و اذیت و آزارها شدت گرفت. بعد ممنوعالچهره شدم. تحقیرها و اذیت و آزارهایی که روزمره اتفاق میافتاد.»
او در این گفتوگو همچنین شرحی از مصائب و مشکلات و محرومیتهایی میدهد که تا زمان خروج از ایران داشت، و از جمله میگوید که بدون دلیل خاصی ممنوعالخروج و بارها از سوی مأموران امنیتی و انتظامی به نهادهای قضایی احضار و در مواردی هم بازداشت شده بود.
👈مطالب بیشتر در سایت رادیو فردا
اتفاقاتی که برای فرزانه تأییدی افتاد، با نسبت و میزانی کموبیش یکسان برای اکثر بازیگران زن سینمای قبل از انقلاب افتاد. نهادهای انقلابی شکلگرفته پس از انقلاب ۵۷، از جمله دادگاههای انقلاب، با اختیاراتی نامحدود اقدام به تشکیل پروندههای قضایی برای تقریباً اکثر بازیگران و خوانندگان زن قبل از انقلاب کردند.
آنها متأثر از برخی دستورات دینی، صرف حضور بیحجاب زنان در آثار هنری را جرم تلقی کردند و حتی برای آن عده که در تعدادی از فیلمهای با صحنههای هماغوشی با برهنگی حاضر شده بودند، احکامی در حد اعدام قائل بودند.
حاکمان پس از انقلاب، بازیگران زن و حتی همکاران مردشان را نمادهایی از دوران گذشته میدانستند و بیمناک از محبوبیت آنها، حضورشان در فضای فرهنگی بعد از انقلاب را نشانهای از ناتوانی جمهوری اسلامی در شکلگیری معیارهای جدید و تداوم دوران گذشته ارزیابی میکردند.
پس از احضارها و تشکیل پروندههای قضایی، تقریباً به اکثر بازیگران زن گفته شد که اجازه کار در سینمای بعد از انقلاب را ندارند و اگر قصد ادامه زندگی در ایران دارند، نباید در محافل عمومی حاضر شوند. در مواردی حتی از تعدادی خواسته شد که اموالشان را ببخشند.
بابک امامیان، خواهرزاده فروزان، از ستارههای زن پیش از انقلاب، در گفتوگویی با رادیو فردا هنگام درگذشت خانم فروزان گفته بود: «فروزان و تعداد دیگری از هنرمندان را احضار کردند. گفتند حکمشان اگر هم اعدام نباشد، حبس است. ولی گفتند در عوض اینکه تمام اموالشان را ببخشند به حکومت و دیگر هیچ نوع فعالیت هنری یا اجتماعی نداشته باشند، بهشان عفو میخورد.»
اوایل دهه ۶۰، با حذف تمام گروههای رقیب و یکدست شدن حاکمیت بعد از انقلاب، گروهی که خواستار حفظ سینما و استفاده از آن در راستای اهداف و برنامههای حکومت اسلامی بودند، دستبهکار شکل دادن سینمای تازه شدند؛ سینمایی که در آن حتی ادامه فعالیت سینماگران مردِ دوران گذشته هم با تردید روبهرو بود.
محمد بهشتی، از معماران این سینمای تازه که مدیریت نهاد تازهتأسیسی به نام بنیاد سینمایی فارابی را در آن زمان برعهده داشت، در یکی از گفتوگوهای سالهای اخیرش پیرامون حذف بازیگران پیش از انقلاب چنین گفته بود: «این جماعت توبه کردند و ما هم پذیرفتیم که در ایران بمانند و کار کنند. اما بعد دیدیم مگر میشود مخاطب سینما تکتک فیلمهای قبلی را از یاد ببرد؟ به همین خاطر مجبور شدیم تمام مصادیق سینمای قبل از انقلاب را پاک کنیم و درنهایت تصمیم این شد که این افراد کار نکنند.»
حاصل این اتفاقات، حذف تقریباً تمام بازیگران زن مهم سینمای قبل از انقلاب، به جز چهرههایی چون پروانه معصومی، شهلا ریاحی، نادره (حمیده خیرآبادی)، مهین شهابی، فخری خوروش و جمیله شیخی بود.
ستارگانی که زمانی صرف حضور نامشان تماشاگران را به سینماها میکشاند، حالا نباید حتی حضورهای اجتماعی هم میداشتند. مروری بر آنچه بر تعدادی از این بازیگران در سالهای بعد گذشت، خود نشاندهنده تاثیر مخرب این حذف بر زندگی آنهاست:
فروزان
ستاره بیبدیل سینمای پیش از انقلاب که نامش تضمینگر فروش فیلمها بود، با حضور در تعدادی از شاخصترین آثار چون قلندر، باباشمل، دشنه و دایره مینا، به دادگاه انقلاب احضار و با شرط بخشش اموال و نداشتن هیچگونه فعالیت هنری و اجتماعی، اجازه زندگی گرفت. او سال ۱۳۹۴ در ۷۸ سالگی در انزوا درگذشت.
نوری کسرایی
بازیگر تعدادی از آثار موج نو سینمای ایران از جمله پنجره، تنگسیر، و شازدهاحتجاب، دی ماه سال ۱۳۹۸ در ۶۸ سالگی در انزوای کامل، به طوری که پیکرش دو روز بعد از مرگ در خانهاش یافت شد، درگذشت.
ایرن
بازیگر توانا و بیپروای سینمای قبل از انقلاب که در فیلمهایی چون بلوچ، موسرخه، برهنه تا ظهر با سرعت، و شام آخر بازی کرده بود، در چند سال ابتدایی انقلاب بازیگر چند نقش حاشیهای در خط قرمز، جایزه و هزاردستان شد، اما همه فصول بازیهایش در این آثار هنگام نمایش حذف شد. او سال ۱۳۹۱ در ۸۵ سالگی درگذشت.
فرشته جنابی
بازیگر کیفر، قیامت عشق، برهنه تا ظهر با سرعت، و طوطی، بعد از انقلاب با پرونده قضایی مواجه شد و حتی گفته شد در مرحلهای حکم اعدام هم گرفت. فرشته جنابی سال ۱۳۷۷ در ۵۰ سالگی درگذشت.
روشنک صدر
بازیگر فیلمهای قادر، بیدار در شهر، و بر فراز آسمانها، سال ۱۶۶ در حالی که تنها ۲۸ سال داشت، بر اثر سکته مغزی درگذشت.
طوطی سلیمی
در فیلمهای متعددی چون صمد آرتیست میشود، کینه، صمد خوشبخت میشود، و رابطه جوانی بازی کرده بود. بعد از انقلاب از جمله هنرمندانی بود که به دادگاه انقلاب احضار شد. او نیز سال ۱۳۹۱ در ۵۷ سالگی، در حالی که به اختلال حواس دچار شده بود و هویتش را به یاد نمیآورد، درگذشت. پیکر طوطی سلیمی ۱۵ روز بدون خاکسپاری بر زمین مانده بود.
پوری بنایی
از بازیگران مهم پیش از انقلاب و نقشآفرین آثاری چون قیصر، کوچه مردها، غزل، و میراث، بعد از انقلاب به دادگاه انقلاب احضار و از فعالیت هنری محروم شد. برخی زمزمهها مبنی بر احتمال دادن اجازه کار به او پس از دوم خرداد به واقعیت نپیوست. در روزهای اخیر خبر ابتلای پوری بنایی به ویروس کرونا و سپس بهبودی او منتشر شد.
آرام، سپیده و شورانگیز طباطبایی
از ستارگان زن دهه ۵۰ سینمای ایران که پس از انقلاب از فعالیت محروم شدند.
گوگوش، لیلا فروهر، فرزانه تأییدی
در مقاطع زمانی گوناگون در سالهای بعد از انقلاب، هریک از این سه نفر به شکلهای گوناگون (برخی قانونی و برخی غیرقانونی) ایران را ترک کردند و هرکدام فعالیتهای هنریشان را بهشکلی در کشورهای دیگر ادامه دادند.
حذف بازیگران سینمای قبل از انقلاب ایران، با همراهی نسبی (یا دستکم سکوت) جریان معترض و روشنفکری اوایل انقلاب انجام شد. بهویژه روزنامهنگاران ادبیات سینمایی بعد از انقلاب و نشریاتی چون ماهنامه سینمایی فیلم، در این حذفهای دردناک با مدیران فرهنگی همراه بودند. نوع نگاه تحقیرگرانه به آنچه فیلمفارسی خوانده میشد و همچنان نیز در میان گروهی از نویسندگان سینمای ایران جاری است، در همراهی با این حذف و محرومیت نقش داشت.
این موضوع بهویژه با مشاهده محصولات جریان اصلی سینمای ایران که بخش عمدهای از آنها تقلید و بازسازی فیلمهای قبلی و استفاده از تمهیدات سطحی چون تقلید خوانندگان قدیمی و رقص مردان و شوخیهای کلامی جنسی است، بیش از پیش پرسشهای جدی را درباره دلایل واقعی حذف بازیگران قدیمی و آنچه به نام سینمای سطحی پیش از انقلاب خوانده میشد، طرح میکند.