Friday, Apr 24, 2020

صفحه نخست » اندر ماجرای سحر قریشی و این که هر کدام از ما هم بودیم همین و بدترش را می گفتیم! ف. م. سخن

F658EE0C-5B25-4318-8CA5-35B4FBA8044E.jpeg"حالا اینم واسه ما ژست میگیره!"

خب نوبت به سحر قریشی رسید و دراز کردن او! اعصاب ها خراب و روان ها پُرِ خشم، آدم دنبال فرصتی می گردد که هر چه در درون ماده ی مذاب اندوخته بیرون بریزد و اندکی احساس سبکی کند.

پس چه کسی بهتر از سحر قریشی که هم سلبریتی ست و هم زیبا رو و هم دستکم ظاهرا، موفق تر از من و شمای نفرین کننده، پس «بتازید قزاق ها» که وقت تاختن است و قربانیْ هم شایسته ی کتک خوردن از ما مردم معصوم و پاک و پاکبان دوست!

حالا مگه چه شده؟! هیچ!

سحر خانم به اتفاق دوستان خندان خود، هنگام ورزش صبحگاهی، کمی سرِ حال بوده و خواسته به خاطر هماهنگی رنگ لباس ها، با جناب پاکبان پارک عکسی بگیرد، پاکبان دست رد به سینه ی او زده و سحر خانم که تعجب کرده برگشته گفته، که دیگه همین مونده بود که این به ما بگه نه!

خب حالا وجدانا، اگر من و شما چنین عکسی می خواستیم با پاکبان جانِ عزیزِ دل بیندازیم و پاکبان اینجوری حال مان را می گرفت و سنگ روی یخ مان می کرد، در علن یا در دل، به او چه می گفتیم؟

من اگر بودم دو تا فحش سنگین هم می دادم که یارو رو نیگا! اینم واسه ما ژست می گیره!

اگر جای پاکبان مربوطه، آنجلینا جولی هم بود و آنجور که آقای پاکبان حال سحر قریشی را گرفت حال مرا می گرفت، دو تا بد تر از این هم بارِ او می کردم که دختره یادش رفته خودش از کدوم گوری بیرون اومده و به شهرت و ثروت رسیده!

حالا به خیلی ها بر خورده که یک مقام سلبریتی به یک پاکبان زحمت کش چنین چیزی گفته، من در آن لحظه به تنها چیزی که فکر نمی کردم همین پاکبان بودن طرف بود. یارو اگر وزیر هم بود، به او می گفتم مرتیکه ی خر معلوم نیست تو کدوم بیغوله ای بزرگ شده که اینجوری تو ذوق من می زنه!

بعد از این حادثه ی مولمه، ناگهان جامعه به خروش آمد و موج عظیم اعتراض ها به سمت سحر روان شد.

مهاجمان همیشگی اینترنتی کم بودند، نیروی انتظامی جمهوری اسلامی هم بدون معطلی پستان پر از پشم اش را به تنور حمایت از پاکبان مربوطه چسباند که ما کسی را که در فضای مجازی توهین کند تحت تعقیب قرار می دهیم! زرشک! همین مانده بود که در یک چنین مسائلی، نیروی انتظامی که در حال استراحت میان دو سرکوب است، واسه ی ما از این ژست های آبدوغ خیاری بگیرد!

و بالاخره می رسیم به هنرپیشه دست و پا بوس مردم، جناب پرویز پرستویی! این هم که صداش در بیاد یعنی دیگه خیلللللللللی! برو عمو جون شما دست و پای تمام کارگران و زحمتکشان شهری و روستایی را ببوس و بلیس، که مثلا بگیم تو خیلللللللی مردمی هستی!

حالا این تخم لق دست و پا بوسی را یکی از هنرپیشه های قدیمی و کهنسال ما شکست در دهان این جوجه هنرپیشه ها که طریقی باشد برای تظاهر به مردمی بودن. ولی تا آنجا که من دیده ام، اگر یکی از همین شایستگانِ دست و پا بوسی، با لُنگ و شیشه شور بیاید سراغ اتومبیل چند صد میلیونی هنرپیشه ی مزبور، دست و پای شایسته ی بوسِش را که نمی بوسد هیچ، شده با چوب و چماق خدمت زحمتکش مربوطه برسد هم دریغ نمی کند!

آری. سخت است حقیقت را گفتن و نفر اول در بیان حقیقت شدن. سخت است خود را در جای دیگران چه مشهور و موفق چه گورخواب و فلک زده گذاشتن و رفتار خود را به جای آن ها سنجیدن و در مقابل اکثریت خشمگین، ایستادن و حق حقدار را از این اکثریت گرفتن.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy