درگذشت نابهنگام بابک داد در پاریس، نمونهای دیگر از سرنوشت غمانگیز جامعۀ مطبوعاتی کشور ماست. روزگاری بابک داد مانند بسیاری دیگر از روزنامهنگاران این سرزمین، در زادگاه خود با دلی سرشار از امید به آینده مینوشت و منتشر میکرد.
در ابتدای بهار 79 اما تند بادی سمّی وزید و جوانههای تازهرستۀ درخت مطبوعات ایران را خزانزده کرد. بعد از آن، روزنامهنگاران هر کدام به سویی متواری شدند. جمع بزرگی به تدریج جلای وطن کردند، جمعی دیگر از فعالیت مطبوعاتی دست کشیدند، برخی گرفتار زندان شدند و برخی افتان و خیزان در صدد گشودن روزنی تازه برآمدند، اما بهار دیگر تکرار نشد.
آن جمعهای پرشور و پرتلاش و امیدوار و صمیمی و گرم پراکنده شدند. هر یک از همکاران، سر از نقطهای از این جهان درآورد. پیوندها به آهستگی گسست و علایق از هم فاصله گرفت. دوستیها رنگ باخت و بعضاً به خشم و پرخاش بدل شد. این همه نتیجۀ شکست و نومیدی است!
اینک هر یک از ما در هر گوشه از جهان، به امید بازگشت و تکرار آن تجربههای شیرین سر به بالین میگذاریم و سر از بالین برمیداریم اما وقتی خبر فوت همکاری منتشر میشود، با خود میگوییم نکند...
حرمسرای تتلو تعطیل شد