Thursday, Apr 30, 2020

صفحه نخست » کارگران جنسی، فراموش شدگان ابدی، مریم سلطانی

Maryam_Soltani.jpgبه مناسبت روز جهانی کارگر

کارگران جنسی فراموش شدگانی هستند که بسیاری از ما حتی برای صحبت در مورد آنان اکراه داشته و ترجیح میدهیم چشم خود را بر روی آنان بسته و یا روی خود را از آنان برگردانیم. اینکه آیا جامعه به کارگران جنسی احتیاج دارد یا نه و یا این بحث که کدام جوامع در این رابطه موفق تر بوده اند، آنهایی که این کار را ممنوع کرده یا آنهایی که ازاد و هدفمند کرده اند در این مقال مورد بحث نیست و سعی بر آن است که مشکلات و معضلات این گروه مورد تحلیل قرار گیرد.

طبقه کارگر به درازای تاریخ همواره مورد ظلم و ستم بوده و با آنکه این طبقه تولید کننده و برطرف کننده نیازمندی های دیگر اقشار جامعه است، خود همواره به حاشیه رانده شده و نیازمند است. در این طبقه به حاشیه رانده شده گروهی وجود دارد که حتی از حقوقی که به این قشر به حاشیه رانده شده در جهان امروز تعلق داده شده نیز بی بهره اند. کارگران جنسی فراموش شدگانی که حتی در بسیاری از کشورهای پیشرفته هم از اولین حقوق مانند بهره مندی از قانون کار نیز محرومند زیرا که آنان را کارگر نمیدانند. پس باید به این سوال پاسخ داد که آیا کارگران جنسی کارگر هستند و یا خیر؟ برای پاسخ بهتر است اول بدانیم که منظور و تعریف از کارگر چیست؟

کارگر، در لغت به معنای کارکننده و کسی که در کارخانه یا کارگاه کار می‌کند و مزد می‌گیرد است، که در مقابل کارفرما قرار دارد. از نظر حقوقی «کارگر کسی است که به هر عنوان در مقابل دریافت حق‌السعی اعم از مزد، حقوق، سهم سود و سایر مزایا به درخواست کارفرما کار می‌کند». بر پایهٔ تعریف حقوقی کارگر، معیارهای تشخیص کارگر از دیگر شاغلان بدین شرح است.

۱- داشتن شخصیت حقیقی: کارگر باید شخصیتی حقیقی باشد، و نه حقوقی.

۲- دریافت حق‌السعی از کارفرما: کارگر باید مابه‌ازای کاری که می‌کند حق‌السعی دریافت کند.

۳- تبعیت از کارفرما: کارگر باید از دیگری در انجام کار تبعیت کند، یعنی کسی که برای انجام کار از کسی دستور نمی‌گیرد و به صورت مستقل برای خود کار می‌کند کارگر به‌شمار نمی‌آید

جامعه‌شناسان مارکسیستی بر خلاف جامعه‌شناسان سرمایه‌داری (که جامعه را به طبقات چندگانه تقسیم می‌کنند)، جامعه را به دو طبقهٔ کارگر و سرمایه‌دار تقسیم می‌کنند. یعنی به جای تعریف کارگر در مقابل کارفرما، کارگر را این‌گونه تعریف می‌کنند که «هر کس که مجبور است برای امرار معاش کار کند و حقوق بگیرد، کارگر است». بدین ترتیب، چه فرد یک استاد دانشگاه باشد و چه یک رفته‌گر او یک کارگر به‌شمار می‌آید. کسانی که از این تعریف حمایت می‌کنند بر این باورند که هر کسی که برای درآمد «زحمت» می‌کشد کارگر است. شاید دقیق‌تر این باشد که به جای کارگر این افراد را «زحمت‌کش» بنامیم. چراکه یک کارمند، پزشک، یا یک مهندس هم، برای رسیدن به تخصص و یافتن شغل و انجام وظیفه زحمت بسیاری را متحمل می‌شود، چیزی که شاید کارگران دستی از آن آگاه نباشند. رایت میلز، جامعه‌شناس مارکسیست آمریکایی، در قالب چنین تعریفی کارگران را به دو دستهٔ «یقه‌سفیدها» و «یقه‌آبی‌ها» تقسیم می‌کند. در واقع می‌توان گفت که مقصود از یقه‌سفیدان و یقه‌آبی‌ها، کارگران فکری و کارگران دستی است. در زبان فارسی معمولاً واژهٔ کارمند در اشاره به کارگران یقه سفید و کارگر در اشاره به کارگران یقه آبی استفاده می‌شود. بعدها جامعه شناسان دسته ای دیگر بر این دو گروه افزودند که یقه صورتی ها نام گرفتند.

کارگر یقه‌سفید اصطلاحیست که در بعضی کشورها به کارکنان حقوق بگیری که کارهای حرفه‌ای یا نیمه حرفه‌ای دفتری مانند مدیریت، فروش و ... را انجام می‌دهند، گفته می‌شود. اصطلاح کارگران یقه سفید در واقع برای نشان دادن تفاوت این افراد با کارگران یقه آبی به وجود آمده که به کارگرانی که کارهای یدی را انجام می‌دهند، گفته می‌شود. کارگران یقه سفید معمولاً وظایف شغلی شان را در یک مجموعه اداری به انجام می‌رسانند. آن‌ها حرفه مندهای با مهارت بالا و به‌طور رسمی آموزش دیده می‌باشند. تعداد زیادی از کارگران یقه سفید، از قبیل حسابداران، بانکداران، وکلا و مشاورین املاک، خدماتی حرفه‌ای را برای مشتریان فراهم می‌کنند. دیگر کارگران یقه سفید، از قبیل مهندسان و معماران، خدماتی را برای بازرگانی‌ها، تعاونی‌ها و موسسات دولتی فراهم می‌کنند.

کارگر یقه‌آبی در بسیاری کشورها کارگری است که به انجام کارهای یدی مشغول است. کارهای مربوط به یقه‌آبی می‌توانند به ساخت و تولید، معدن‌کاری، کارگران بخش صنعت مانند نساجی یا فولاد و ...، ماهیگیری تجاری، فراوری مواد خوراکی، صنعت نفت، مدیریت پسماند و بازیافت، ساخت‌وساز، مکانیکی، انبارداری، آتش‌نشانی، نصب فنی و بسیاری انواع کارهای فیزیکی به صورت ماهرانه یا بدون مهارت باشد. کارهای کارگران یقه‌آبی، اغلب ساختن یا تعمیر چیزی به صورت فیزیکی است. در مقابل، کارگر یقه‌سفید معمولاً در محیط اداری مشغول به کار است و بیشتر پشت یک کامپیوتر یا میز نشسته است.

نوع سوم کار به کارگران خدماتی (یقهٔ صورتی) مربوط است که کارشان در ارتباط با مشتری، سرگرمی، فروشندگی و دیگر کارهای خدماتی است. بسیاری از شغل‌ها ترکیبی از سه گونهٔ آبی، سفید و صورتی است.

با توجه به تعاریف و تفاصیل بالا قطعا کسانی که در ازای پول خدمات ارائه میدهند، جزو کارگران به حساب می آیند. پس اشخاصی که در ازای دریافت پول خدمات جنسی به مشتریان ارائه میدهند نیز کارگرند.

جالب آنکه در بسیاری از کشورهای جهان همچنان این گروه از هرگونه حقی محرومند. به طور مثال تا نزدیک به دو ماه قبل در بریتانیا رقصندگان برهنه از حقوق کارگری و قانون کار محروم بودند تا آنکه در یک پرونده تاریخ ساز مربوط به شکایت سونیا نوواک قاضی رای بر آن داد که سونیا میبایست از حقوق کارگری بهره‌مند گردد. این یک پیروزی تاریخی برای رقصندگان برهنه بود اما هنوز دیگر کارگران جنسی به طور مثال روسپی ها از این حقوق محرومند و حتی در مواردی با آنان جرم انگارانه و به عنوان مجرم برخورد میگردد. در مثالی دیگر به روسپی های خیابانی کانادا اشاره میکنم، کانادا یکی از کشورهایی است که در برخورد با بحران کرونا بیشترین حمایت ها را از کسانی که کار خود را از دست داده‌اند کرده است اما در این بین روسپی های خیابانی از دریافت هرگونه حمایتی باز مانده‌اند به طوری که عمده آنان در این شرایط بحرانی مجبور به بازگشت به خیابان ها شده اند تا کسب درآمد کنند.

سوال اینجاست با وجود آنکه دیگر بحثی در کارگر بودن کارگران جنسی نیست چرا ما آنها را انکار و یا بدتر فراموش میکنیم؟ آیا دیگر وقت آن نرسیده که حداقل در روز کارگر اتحادیه های کارگری به طور یکصدا از این گروه فراموش شده حمایت کنند و برای احراز حقوق آنان بجنگند؟ مطالب بیان شده مشکلات عمومی کارگران جنسی در سطح جهان است اما به طور کلی کارگران جنسی در هر منطقه و کشور به غیر از مشکلات عمومی ذکر شده مشکلات مختص به خود را نیز دارا هستند. در ایران کارگران جنسی علاوه بر مشکلات عمومی همانند تمامی همکاران خود در جهان مشکلات بسیار بزرگتری نیز دارند.

جمهوری اسلامی جزو حکومت هایی است که بجای حل مشکلات اجتماعی همواره ترجیح میدهد صورت مسئله را حذف کند و این همان رویه ای است که در برخورد با کارگران جنسی نیز از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی در پیش گرفت. ویران کردن محله قلعه شهر نو در ابتدای پیروزی انقلاب و ویران کردن محله خاک سفید در سالهای بعد در راستای همان سیاست بود. اما شاهد آن هستیم که نه تنها مسئله کارگران جنسی حل نشد بلکه این گروه برای کار و امرار معاش مجبور به ورود به خیابان های سطح شهر گشتند و این موضوع باعث ایجاد مشکلاتی دو چندان گشت. در تمامی تحقیقات میدانی صورت گرفته در ایران علی الخصوص در سطح شهر تهران شاهد نتایج مشابهی بوده ایم که بسیار نگران کننده است. پایین آمدن میانگین سنی ورود افراد به کارگری جنسی، ورود زنان متاهل با نسبت حدود پنجاه درصد و بالا بودن ضریب متوسط بیماری های جنسی در میان کارگران جنسی، بیشترین نگرانی را در میان مطلعین و کارشناسان ایجاد کرده. طبق گزارش های ارائه شده امروزه حتی شاهد آن هستیم که گروهی از کارگران جنسی به بازار این کار در ایران وارد شده اند که نه برای امرار معاش، بلکه با دارا بودن شغل به عنوان شغل دوم و برای از بین بردن نابرابری های اجتماعی خود با دیگر دختران هم سن و سالشان به این حیطه ورود کرده اند.

از آنجا که در ایران چه از دیدگاه قانونی و چه از منظر دینی و حتی فرهنگ عمومی، کارگری جنسی جرم و عملی ناشایست است و کارگران جنسی مجرم و مطرود هستند، این گروه در بدترین شرایط کاری به سر برده و این ممنوعیت و محدودیتها باعث معضلات فراوانی برای کارگران جنسی در ایران گشته از جمله:

  • کارگران جنسی به عنوان یک انسان از حداقل حقوق اجتماعی نیز برخوردار نیستند.
  • سن ورود به کارگری جنسی به شدت پایین آمده و کودکان را به راحتی وارد بازار جنسی کرده و مورد آزار و اذیت قرار میدهند.
  • کارگران جنسی بالاترین ریسک را در ابتلا و انتقال بیماری های مقاربتی دارا هستند.
  • با آنها برخورد جرم انگارانه میشود و به راحتی مورد تنبیه و توبیخ قرار میگیرند.
  • در بسیاری موارد به راحتی در حین کار به شدت مورد سوءاستفاده قرار گرفته و یا مورد ضرب و شتم قرار میگیرند بدون آنکه بتوانند پیگری قانونی داشته باشند.

با توجه به تمامی این نکات میتوان به راحتی بیان نمود که روسپیگری و کار به عنوان یک کارگر جنسی، خطرناکترین شغل حال حاضر در ایران است، اما همچنان افراد بسیاری به خصوص زنان به این شغل مشغول بوده و هستند. در ایران نوع دیگری از کارگران جنسی نیز وجود دارند که از راهی قانونی به این کار میپردازند. از آغاز انقلاب ۵۷ همواره بحث بر سر وجود روسپی خانه ها وجود داشت و بعضی فقها مانند آیت الله طالقانی فتوا بر لزوم آن دادند، اما آیت الله خمینی و همفکران او که به دنبال اسلام سیاسی بودند و قصد داشتند که دین را به تمام مسائل ورود دهند، صیغه را راهی اسلامی جایگزین روسپی خانه میدانستند. البته به ظاهر این موضوع بد نبود و به نوعی روابط را قانونمند میکرد اما در عمل چنین نبود. بعد از پیروزی انقلاب اولین خانه عفاف در دل بنیاد شهید پدیدار گشت و باعث به وجود آمدن حرف و حدیث های فراوان گشت. امروزه بیشتر دفاتر صیغه در شهرهای مذهبی مشغول بکارند و هر از چند گاهی اخبار گوناگونی از آنها به گوش میرسد. چون در این مبحث قصد بررسی مشکلات کاری و اجتماعی کارگران جنسی است به همان می پردازیم و از جوانب دیگر موضوع خانه عفاف و دفاتر صیغه می گذریم.

هرچند در ایران امر صیغه قانونی و دینی است اما همچنان افرادی که به این کار روی آورده اند به عنوان شاغل محسوب نمیشوند و مانند دیگر کارگران جنسی از حقوق کار محرومند.

این دسته از کارگران جنسی به علت ماهیت صیغه که ازدواجی موقت اما در چهارچوب دین اسلام است در بسیاری موارد بیشتر از دیگر کارگران جنسی در معرض خشونت و حتی انتقال بیماری های مقاربتی قرار دارند.

چون دوره صیغه میتواند طولانی باشد، احتمال بروز مشکلات عاطفی و در نتیجه لطمات روحی در این دسته بالاتر از دیگر کارگران جنسی است.

به علت شرایط شرعی صیغه و نداشتن درآمد کافی بسیاری از آنها برای کسب درآمد دارای روابط جنسی خارج از چهارچوب صیغه نیز هستند.

به طور کلی باید گفت که یک کارگر جنسی در هر نوع از رابطه، چه در چهارچوب قانون چه خارج از آن باشد، همواره در معرض خطر قرار دارد و با تمام مشکلات این حرفه از کمترین سطح تامین اجتماعی نیز بهره مند نیست. بر آن باشیم اکنون که در آستانه روز کارگر قرار گرفته ایم، اگر نمیتوانیم باری از دوش انان برداشته و یاری شان کنیم، حداقل آنها را نه به چشم شیاطین و طفیلی بلکه به چشم انسان و کارگرانی بنگریم که برای امرار معاش خود، مشغول ارائه خدمات هستند.

مریم سلطانی

کارشناس روانشناسی ، مددکار و مشاور اسبق امور بانوان شهرداری تهران



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy