Friday, May 8, 2020

صفحه نخست » بازخوانی نرمش قهرمانانه‌ی آیت الله خامنه‌ای

narmesh_050720.jpg

زهرا منصوری، انصاف نیوز

محمد مهاجری می‌گوید در زمان امام حسن توافق صورت گرفت، هر زمان دیگری هم می‌تواند نرمش قهرمانانه صورت گیرد، جمهوری اسلامی نرمش قهرمانه‌ را هم در قطعنامه‌ی ۵۹۸ و هم در برجام به کار گرفت. در زمان برجام در واقع امتیاز گرفتن‌های طرف مقابل وقتی شروع شد که ما در داخل دعوا را آغاز کردیم و اختلاف جناحی پیش آمد.

هادی قابل نیز به مسئله‌ی صلح امام حسن (ع) و سیره‌ی دیگر امامان می‌پردازد و می‌گوید وقتی از صلح صحبت می‌شود مهم نیست طرف مقابل دیکتاتور یا از فلاح حزب و ضد اسلام است، باید با همه‌ی کشورها مسالمت‌جویانه برخورد کرد، این سیره‌ی امام حسن و اهل بیت هم بوده است‌. مثلا پیامبر در صلح حدیبیه بسیار کوتاه آمدند.

آیت الله خامنه‌ای در سال ۱۳۴۸ کتابی را تحت عنوان «صلح امام حسن(ع)» با زیرعنوان «پرشکوهترین نرمش قهرمانانه تاریخ» ترجمه کردند، آیت الله خامنه‌ای در سال ۱۳۹۲ و در پی توافق برجام از عبارت نرمش قهرمانه استفاده کرد و گفت به نرمش قهرمانانه در دیپلماسی معتقد هستم. آیا در شرایط وجود مسایل اقتصادی و اجتماعی و تحریم‌های خارجی باز هم می‌توان به استراتژی نرمش قهرمانه عمل کرد؟ پیش از این وقتی که نرمش قهرمانانه از جمله در برجام به کار رفت، آیا شکست خورد؟ آیا به درستی به آن عمل نشد؟ اینها از جمله پرسش‌هایی است که درباره‌ی این سیاست وجود دارد.

در سالروز تولد اما حسن، دومین امام شیعیان، با محمد مهاجری فعال سیاسی اصولگرا به بازخوانی استراتژی «نرمش قهرمانانه» پرداخته شده است که متن کامل آن در پی می‌آید.

مهاجری: باید این گره را که یک زمانی با دست باز می‌شد اکنون با دندان باز کنیم

انصاف نیوز: رهبری در سال ۱۳۴۸ کتابی را درباره‌ی صلح امام حسن تحت عنوان «پرشکوه‌ترین نرمش قهرمانانه تاریخ» ترجمه و منتشر کردند و در سال ۱۳۹۲ هم برای توافق برجام از همین کلید واژه استفاده کردند، اگر یک بازخوانی‌ای داشته باشیم باز هم می‌توان با آن استراتژی پیش رفت؟

مهاجری: در زمان امام حسن توافق صورت گرفت، هر زمان دیگری هم می‌تواند نرمش قهرمانانه صورت گیرد. چند روز پیش، از شهید مطهری متنی را می‌خواندم؛ ایشان می‌گویند در اسلام جنگ و صلح هیچکدام در واقع واژه‌های ارزشی‌ای نیستند. ایشان در پاسخ به این سوال که آیا مسلمانان همیشه باید بجنگند می گویند به اقتضای شرایط زمان و موقعیت‌هایی که پیش می‌آید، جامعه‌ی اسلامی می‌جنگد یا صلح می‌کند. بنابراین فکر می‌کنم موضوع صلح همیشه و در هر زمانی ممکن است بنابر اقتضائاتی که در جامعه رخ می‌دهد، قابل تکرار باشد. بنابراین هیچ دلیلی ندارد بگوییم در برابر چیزی دیگر -مشابه برجام- نرمش قهرمانانه نخواهیم کرد. هر اتفاقی شدنی است.

در سال ۹۲ و برجام چه اتفاقی افتاد که این نرمش قهرمانانه صورت گرفت؟

در سال ۹۲ یکسری تحریم‌های جهانی علیه ما اتفاق افتاد، این تحریم‌ها نظر مثبت همه‌ی اعضای شورای امنیت را در بر می‌گرفت. چین و روسیه هم جزو آنها بودند و به قطعنامه‌های شورای امنیت رای مثبت دادند. متاسفانه بعضی از دوستان سیاسی این قسمت را سانسور می‌کنند که در زمان توافق برجام با این پدیده روبرو بودیم که حتی چین و روسیه هم ما را تحت شدیدترین تحریم‌ها قرار داده بودند؛ بنابراین ما وارد مذاکراتی شدیم تا بتوانیم از زیر بار فشارهایی که وجود داشت، تا حدی خودمان را نجات دهیم، همین اتفاق هم رخ داد. برجام را امضا کردیم تا براساس زمانبندی تحریم‌ها برداشته شود. ما هم تعهداتی را در مقابل دادیم، مبنی بر اینکه برخی از آیتم‌های اصلی هسته‌ای را تولید نکنیم. درست ‌ترین و بهترین تصمیی بود که در آن مقطع می‌توانستیم بگیریم.

در مذاکرات -برخلاف آنچه گاهی گفته می شود- جمهوری اسلامی به هیچکدام از کشورهای غربی اعتماد نکرد. همینطور که به آمریکا در دیپلماسی بی‌اعتماد هستیم، به روسیه و چین هم بی‌اعتماد هستیم. در روابط بین الملل «اعتماد کامل» مسخره است. در یک قرارداد دو جانبه یک چیزی می‌گیرید و یک چیزی می‌دهید. به این ترتیب برجام در آن مقطع شکل گرفت و اسم آن را هوشمندانه نرمش قهرمانانه گذاشتند. به معنی این بود که در یک موضوعاتی کوتاه بیاییم. درجریان پذیرش قطعنامه‌ی ۵۹۸ جنگ تحمیلی نیز همین کار را کردیم و با پذیرش قطعنامه از ادامه‌ی جنگ جلوگیری کردیم، لزومی نداشت شهرها بمباران ‌شوند و تلفات اقتصادی و جانی متحمل شویم. بنابراین نرمش قهرمانه‌ ،هم در قطعنامه‌ی ۵۹۸ و هم در برجام اتفاق افتاد.

به نظر شما استراتژی نرمش قهرمانانه شکست خورد یا درست به آن عمل نشد؟

وقتی یک توافق بین‌المللی اتفاق می‌افتد همگی باید نسبت به انجام و اجرای آن متعهد شوند؛ وقتی برجام تصویب شد، تمام عناصر داخلی از فرمانده‌ی وقت سپاه و رئیس وقت مجمع تشخیص مصلحت نظام، رییس قوه قضاییه و حتی آقای قالیباف همگی از آن حمایت کردند. اما متاسفانه برخی کارشکنی‌های داخلی باعث شد اجرای آن کند شود و ترامپ روی کار بیاید. اگر در زمان اوباما برجام عملیاتی می‌شد، بسیاری از کارشکنی‌های ترامپ امکان اجرا نداشت یا امکانش ضعیف می‌شد. از سوی دیگر عهدشکنی‌هایی هم از طرق مقابل پیش آمد که باعث شد این تردید ایجاد شود که آیا به برجام پایبند باشیم یا خیر. دوم اینکه عده‌ای فکر کردند که برجام ممکن است باعث شود یک جناح سیاسی دست برتر را در کشور داشته باشد و این جناح سیاسی در آینده‌ی کشور حضور فعالش ادامه داشته باشد. بنابراین حسادت‌ها شروع شد؛ از نظر آنها اگر برجام عملیاتی می‌شد، ممکن بود دولت روحانی موفق نشان داده شود. طبیعی است که وقتی طرف خارجی ببیند شما در داخل دعوا و اختلاف دارید و انگیزه‌ی معاهده‌ی بین‌المللی را هم ندارید، آنها هم سعی می‌کنند در این فضا از ما امتیاز بگیرند. در واقع امتیاز گرفتن‌های طرف مقابل وقتی شروع شد که ما در داخل دعوا را آغاز کردیم.

در آن مقطع رهبری به بده و بستان با غرب اشاره کردند، آیا الان هم با همین استراتژی می‌توان پیش رفت؟

اصلا چه وقتی به یک عهدنامه‌ی بین المللی وارد می‌شویم یا مذاکره می‌کنیم؟ وقتی که ما یک نیازی داریم، یا وقتی طرف‌های مقابل یک نیازی دارند. وقتی که این نیاز ایجاد می‌شود، طرف مقابل به ما مراجعه می‌کند. در نهایت برای حل مشکلات گفت‌وگو می‌کنیم. طبیعتا ایران یک جزیره‌ی دور افتاده نیست. یک چهارراه بزرگ بین المللی است، توانمندی‌ها و نیازهایی دارد، برای ارائه‌ی توامندی‌ها و برای رفع نیارهای خود باید مذاکراتی را انجام دهد. در مذاکره هم بده و بستان وجود دارد.

باتوجه به موضع ترامپ و اختلافات موجود، باز هم می‌توان از استراتژی نرمش قهرمانانه در مقابل آمریکا استفاده کرد؟

حتی در اوج جنگ های بزرگ، بین طرفین مذاکراتی صورت می‌گیرد. ما در اوج جنگ با عراق با اینکه آمریکا متحد استراتژیک عراق حساب می‌شد، وارد مذاکراتی شدیم؛ حتی تا آنجا که بتوانیم از متحدهای آمریکا سلاح بخریم. بنابراین به نظرم مذاکره با دولت ترامپ در اصل غیرقابل انجام نیست، اما یک کشوری مذاکره می‌کند و می‎‌خواهد از همان ابتدا نتیجه را معلوم کند؛ اینجاست که کار مشکل می‌شود.

برخی معتقد هستند آمریکا به مذاکره با ایران نیازمند است و نه ایران. نظر شما در اینباره چیست؟

آمریکایی‌ها در یک جاهایی به ما نیازمند هستند، به هر حال ایران در منطقه دارای نفوذ استراتژیک و سیاسی است . آمریکا برای اینکه بتواند نیازهایش را رفع کند لازم می‌داند وارد مذاکره با جمهوری اسلامی شود و بده و بستان کند تا نفوذ ما را به قول خودش کم کند. از جمله در سوریه، یمن، لبنان و عراق. از طرف دیگر آمریکا به دنبال این است که تمام راه‌های تنفسی ما را از طریق تحریم‌های همه جانبه ببندد. در شرایط کرونایی هم حاضر به برداشتن تحریم‌های دارویی نیستند. این نشان می‌دهد آمریکایی‌ها به سیم آخر زده‌اند، نباید می‌گذاشتیم کار به اینجا بکشد، حالا که رسیده است باید این گره را که یک زمانی با دست باز می‌شد اکنون با دندان باز کنیم. نکته‌ی اساسی که در اینجا وجود دارد این است که برای اینکه بتوانیم هم به نهضت‌های آزادی بخش منطقه کمک کنیم و هم اینکه با کشورهای منطقه تعامل کنیم و رشد اقتصادی داشته باشیم، لازم است تنش‌های میان ایران و جهان را به حداقل برسانیم.

قابل: باید با همه‌ی کشورها مصالحه‌جویانه برخورد کرد

هادی قابل کارشناس دینی و سیاسی با بیان اینکه صلح امام حسن سیره‌ای از سیره‌ی اهل بیت است، به انصاف نیوز گفت: وقتی از صلح صحبت می‌شود، مهم نیست طرف مقابل کی و چه باشد. موضوع مدارا کردن با دیگران است. این در سیره‌ی اهل بیت هم بوده است. اما در قصه‌ی امام حسن مجتبی چون جنگی شروع شد و بعد در آن جنگ مصالحه‌ای صورت گرفت و سپس جنگ با یک قرارداد صلح پایان یافت، این صلح به عنوان نماد در زندگی امام حسن مجتبی مطرح است.

اما پس از امام حسن به غیر از حضرت امام حسین (ع)، بقیه‌ی ائمه همگی یک زندگی مسالمت‌آمیز و مصالحه‌جویانه‌ای با حاکمان وقت خود داشتند. روش حضرت علی ابن موسی الرضا نه نتها مسالمت‌آمیز و صلح‌جویانه است، بلکه یک گام فراتر می‌رود و آن حضرت به عنوان ولیعهد و جانشین خلیفه همکاری هم می‌کند. ائمه‌ی دیگر، گاه در حضور حاکمان برای موفقیت آنها دعا می‌کنند. بحث ستیز و جنگ نیست؛ بالاخره باید زندگی اجتماعی پیش برود، بلاخره جامعه نیازمند یک حکومت است، حالا آن‌ حکومت می‌تواند نیک یا فاجر باشد، اما بالاخره باید جامعه را اداره کند. اما باید بدانیم وقتی با چنین حاکمانی مواجه می‌شویم، چه سیاستی باید داشته باشیم؟

هادی قابل درباره‌ی اینکه باتوجه به سیره‌ی امام حسن در برابر غرب و آمریکا می‌توانیم با سیاست صلح‌جویانه پیش برویم، گفت: فرقی ندارد، این یک بحث فردی و جمعی است. برای مثال در جامعه‌ی ما من به عنوان یک انسان وقتی که یک مجموعه‌ای به درستی یا نادرستی بر سرکار می‌آید، مثلا آقای احمدی نژاد رئیس جمهور است، من باید طوری عمل کنم تا با او ستیز نداشته باشم و اجازه دهم کار خود را انجام دهد؛ چون کار جامعه است. اگر خللی در کار ایجاد شود، کار جامعه خراب می‌شود. نباید سنگ‌اندازی و مشکل‌تراشی کنم. این یک رفتار شخصی است. در جهان امروز جوامع با جوامع ارتباط دارند و مسئله‌ی روابط و حقوق بین الملل پیش می‌آید. در روابط بین الملل همین است. با کشورهای مجاور و جهان باید ارتباطاتی داشته باشیم، زیرا زندگی اجتماعی امروز این ارتباطات را اقتضا می‌کند. پس دیگر کاری نداریم که در راس آن حکومت الان یک دیکتاتور یا فلان حزب است و یا مثلا آنها ضداسلام هستند. بلکه ما می‌خواهیم با آن‌ کشورها براساس چارچوب تعیین شده توسط جامعه‌ی بشری، مراوداتی داشته باشیم که به حقوق بین الملل ربط دارد. باید با دیگر کشورها رابطه‌ی مسالمت‌آمیز داشته باشیم. با هیچ یک از کشورهای جهان نباید سر ستیز و جنگ و درگیری سیاسی و اعتقادی داشته باشیم.

او درباره‌ی لزوم بده‌ و بستان و توافق میان کشورها می‌گوید: بده و بستان طبیعی است، وقتی می‌خواهیم با یک کشور مراوده داشته باشیم، این مراوده بر سر منافع طرفین است. پس نمی‌توان گفت فقط من نفع ببرم و طرف مقابل نباید منفعتی داشته باشد. این یک نوع خودخواهی است. زیرا هر کشوری منافع ملت خود را در نظر می‌گیرد. اینجا بایستی هر دو طرف یک مقداری کوتاه بیایند تا بتوان کار را پیش ببریم. اگر همه در نقطه‌ی جوش باشیم، نمی‌توان به نتیجه رسید. هر دوطرف باید کوتاه بیایند. این اقتضای زندگی مسالمت‌آمیز است. تسالم یعنی تسلیم شدن، صلح به معنای سازش است. سازش یعنی یک مقداری از خواسته‌ها کوتاه بیایید. وقتی هر دو طرف کوتاه بیایند، آن وقت می‌توان به نتیجه رسید. در غیر این صورت به نتیجه‌ای نخواهیم رسید. این استراتژی صلح را با آمریکا، عربستان و هر کشوری که با آن مشکل داریم، می‌توانیم به کار ببریم. اما مثلا وقتی موجودیت یک حکومتی را مثل اسرائیل به رسمیت نشناخته‌ایم، این یک مسئله‌ی جدا است؛ با آنها نمی‌توانیم صحبت کنیم‌.

اما ما جامعه‌ی جهانی را پذیرفته‌ایم؛ وقتی در سازمان ملل بر کرسی خود می‌نشینیم، این یعنی قبول داریم آمریکا و عربستان و دیگران هم در آنجا کرسی‌ای دار‌ند، پس باید با آنها تعامل داشته باشیم. لازمه‌ی تعامل این است هر دو طرف تحقق خواسته‌های خود را صد درصدی نبینند تا بتوان به نتیجه رسید. در اینجا باید حقوق یکدیگر را رعایت کنیم و این در سیره‌ی اهل بیت محسوس و ملموس بود. مثلا به رفتار امام صادق با حاکمان زمان خود دقت کنید! این همان سیره‌ی امام حسن است. امام صادق هم از نسل امام حسن و امام حسین است، البته بحث حسنی و حسینی بودن نیست، مسئله یک سیره‌ی مستمر عملی است‌. این سیره را در زمان پیغمبر شاهد هستیم. پیامبر در صلح حدیبیه بسیار کوتاه آمد که برخی از اصحاب او عصبانی شدند. اما پیامبر برای منافع جامعه و اسلام کوتاه آمد و ایشان خطاب به یاران خود گفت، برای اولین بار است مشرکان مکه ما را به رسمیت شناختند و طرف مذاکره قبول کردند. باید اکنون کمی کوتاه بیایم زیرا مهم است ما طرف مذاکره‌ی آنها هستیم و قرار است قراردادی بنویسیم. تاکنون اصلا موجودیتی به نام اسلام و محمد پیامبر خدا را قائل نبودند.

وقتی پیامبر گفت اول قرارداد «بسم الله الرحمن الرحیم» بنویسیم، مشرکان گفتند ما خدای رحمان و رحیم را اصلا قبول نداریم اما می‌توانیم بسمک اللهم را بنویسیم، پیامبر هم قبول کردند. عملکرد پیامبر و اهل بیت برای ما گویای یک زندگی کاملا مسالمت‌آمیز با همه‌ی تفکرها و اندیشه‌ها در جامعه‌ی بشری است. دفاع از حق دین و فرهنگ جای خود را دارد اما زندگی مسالمت‌آمیز انسانی در کنار یکدیگر مسئله‌ی دیگری است. پیامبر زندگی مسالمت آمیزی در کنار مشرکان، مسیحیان و یهودیان داشت. با همه که نجنگید.

در مدینه پبامبر با وجود اینکه حکومت را در دست داشت و اکثریت مسلمان بودند، اما یهودی‌‌هایی بودند که با پیامبر دوست بودند و او آنها را اجبار نکرد تا اسلام را بپذیرند. مشرکان در همان مدینه زندگی می‌کردند، امنیت آنها را پیغمبر حفظ می‌کرد و با احترام با آنها برخورد می‌کرد.

«لا اکراه فی الدین لکم دینکم ولی الدین» همین‌جا معنا پیدا می‌کند، اینها مفهوم دارد. وقتی پیامبر به مکه آمد کسی را مجبور به پذیرش اسلام نکرد و گفت همه در همه جا امان هستند. شمشیر بر روی کسی نکشید تا مسلمان شود، او با کسی کاری نداشت و کسی را مجبور نکرد.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy