عصرایران؛ مصطفی داننده
یکی میگوید از برجام و NPT خارج شویم. آنیکی میگوید نه، باید در برجام بمانیم. میگویند، میشنوند و باز تکرار میکنند و دوباره حرف میزنند و در این میان دلار کار خود را انجام میدهد و پلههای ترقی را یکی یکی بالا میرود. خیلی زود، زودتر از تمام چاپلوسهایی که با مجیزگویی به جاه و جلال میرسند به جایگاهی دست نیافتنی، دست پیدا کرده است.
دلار به نزدیکی20 هزار تومان رسیده است و آنها همچنان در حال حرف زدن و شاخ و شانه کشیدن برای یکدیگر هستند. انگار نه انگار دلار 20 هزار تومانی مثل آوار بر سر مردم خراب شده است.
داشتم فکر میکردم بلایی بدتر از کرونا در وضعیت فعلی هست؟ به این نتیجه رسیدم که بله، دلار 20 هزار تومانی! دلار که با خودش دوباره گرانی و تورم میآورد و این ویروس با ماسک و فاصله گذاری اجتماعی هم درست نمیشود.
کاش مسؤولان مثل مردم زندگی میکردند و میفهمیدند کمری که زیر بار فشار اقتصادی این سالها خم شود، دیگر به این راحتی راست نمیشود، شاید بشکند اما راست نمیشود.
کاش مسؤولان جای تولید کنندگان بودند و میدیدند که دلار 20 هزار تومانی چه بلایی سر کسب و کار آنها میآورد و باعث میشود، کارخانهدارها یک قفل بزرگ بر در سولههای خود بزنند و رویش بنویسند علی برکت الله و تمام.
کاش بودند اما نیستند. دو دسته در این کشور خیلی شبیه مردم نیستند. یکی مسؤولان و دیگری آنهایی که تبلیغات تلویزیونی میسازند. گویا آنها در دنیای دیگری زندگی میکنند و از وضع معیشت و سبک زندگی آنها خبر ندارند.
با دیدن بحثهایی که این روزها در مجلس مطرح است، میشود پی برد که آنها دغدغه مردم نیستند و هدف بازیهای سیاسی است. الان وضعیت دلار مهم است یا اینستاگرام؟ البته شاید برای آنها اینستاگرام!
بدانید که وضع زندگی مردم خوب نیست. سفره آنها هر روز کوچکتر از قبل میشود. برخی حتی سفره ندارند چه برسد به اینکه کوچکتر شود یا بزرگتر.
بدانید که این روزها شرمندگی بخشی از زندگی سرپرستان خانوادههای ایرانی شده است. شرمنده از این که نمیتوانند برای عزیزانشان کاری کنند. شرمنده از اینکه دستشان خالی است و خرما بر نخیل.
بدانید که مردم این روزها هرچه میدوند به جایی نمیرسند. گویی اصلا این بازی خط پایانی ندارد. چگونه میشود به جوانانی که زندگی فعلی پدر و مادر خود را میبینند، گفت که به آینده امیدوار باش و به فردا فکر کن.
بدانید که برخی از جوانان این کشور، تحصیل کرده و تحصیل نکرده، با هنر و بی هنر به دنبال رفتن هستند. به دنبال جایی که هر روز زندگیشان کوچکتر نشود.
همه این غمنامهها برای آنهایی است که کاری دارند و حقوقی، و وای به حال آنهایی که شغلی ندارند یا در این ماههای دلاری و کرونایی، بیکار شدهاند.
وضعیت بد اقتصادی، حال عمومی جامعه را خراب میکند و امروز وضعیت روحی جامعه خوب نیست و خیلیها سردرگریبان دارند و کاسه چه کنم چه کنم دستشان گرفتهاند. ماسک نمیگذارد صورت مردم را ببینم اما از ابروهای درهمشان میشود فهمید که حالشان به سامان نیست و فکر رهایشان نمیکند.
در پایان بازهم باید تکرار کرد که دلار 20 هزار تومانی از هر ویروسی خطرناک تر است، لطفا فکری به حال آن کنید.