عکس العمل تند ف. م. سخن بر علیه نوشته دکتر دوشوکی در مقالهای به نام "وقتی دکتر عبدالستار دوشوکی مطلبی را نخوانده نظر میدهد" نشان داد که روحیه نقدپذیری و درجه تحمل و رواداری سخن سنجان نقاد شناخته شده بسیار پائین است. و به عبارتی این "توبه فرمایان" خود به ندرت "توبه" میکنند. حقیقت این است که ف. م. سخن به طرز حیرت آوری نوشته مشخص و خوانا خودش را که با دست خط خودش نوشته انکار میکند و میگوید "در مطلب جناب دکتر دوشوکی، یک جمله، یک کلمه، یک عبارت پیدا نمیکنید که من آن را نوشته باشم یا در اعماق ذهنام به چنین چیزهایی فکر کرده باشم! به عبارتی ایشان بر اساس چیزی جوابیه نوشته که اصلا برای من وجود خارجی ندارد". این در حالی است که وی در مقاله خود بصراحت نوشته بود "بنابراین اگر کسی ایراد بر بالانس زدن شاهزاده بگیرد، انسانی ست ابله و کوته فکر که احتمالا در زندگی خصوصی خود با کت و شلوار به رخت خواب میرود". دکتر دوشوکی نیز به این عبارت توهین آمیز ایراد گرفته بود. ولی انکار ف. م. سخن باعث شگفتی و بهت زدگی است.
نکته دیگر اینکه وی در نکته شماره ۸ مقاله خودش مینویسد "من تقریبا هیچوقت به دفاع از معلومات خود بر نمیخیزم". اما در همان پاراگراف فروتنی را کنار گذاشته و میگوید "جناب دکتر دوشوکی! شما با وجود داشتن تیتر دکترا، از نظر معلومات علمی و غیر علمی، در حدی نیستید که بتوانید معلومات و تخصص مرا مورد سنجش قرار دهید". باید گفت ماشالله به این همه فروتنی و تواضع.
ف. م. سخن که تقریبا هر هفته در نوشتههای خویش چندین بار نسخه پند و اندرز و انتقاد برای دیگران میپیچد، از نصیحت دوستانه دکتر دوشوکی گویا عصبی شده و در جواب مینویسد: اول این که لطف کنید پند و اندرز را به دیگران بدهید و وقتتان را برای یک انسان شصت ساله تلف نکنید چون من کار خودم را بلدم و دقیقا میدانم که چه میکنم و چه مینویسم و عوض شدنی نیستم.
ف. م. سخن با اعتماد به نفس شگفت انگیزی میگوید در شصت سالگی به تکامل رسیده و دقیقا میداند چه میکند و چه مینویسد. و مهم تر از همه با صراحت میگوید عوض شدنی نیست. علم میگوید انسان از لحظه تولد تا مرگ در حال یادگیری و تکامل و در پروسه تغییر (عوض شدن) است. اما ف.م. سخن گویا مثل مراجع تقلید ما به بالاترین مرحله تکامل رسیده.
عصبیت ف. م. سخن به جایی میرسد که خطاب به دکتر دوشوکی میگوید "من پسر خالهی شما نیستم که شما با ضمیر دوم شخص مفرد با من صحبت میکنید". بنده مقاله دوشوکی را چند بار با دقت خواندم و در "مایکروسفت ورد" هم چک کردم. واقعیت این است که دکتر دوشوکی مؤدبانه آقای ف. م. سخن را حداقل چهار بار "جنابعالی" خطاب کرده و یکبار هم از واژه "شما" استفاده کرده. دکتر دوشوکی هرگز از ضمیر دوم شخص مفرد یعنی واژه "تو" استفاده نکرده. اینجاست که عصبیت به ف. م. سخن اجازه نداده تا قصیده معروف سعدی را با انشای نیک منش دکتر دوشوکی اشتباهی نگیرد. دکتر دوشوکی قصیده سعدی را بدون دخل و تفسیر و تغییر نقل کرده است که چنین است "من آنچه شرط بلاغست با تو میگویم. تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال". واژه "تو" از سعدی است و نه از دکتر دوشوکی. پس در این دعوای "پسر خاله ای" باید یقه سعدی را گرفت که ظاهرا او به ف. م. سخن عزیز ما توهین کرده.
به باور من ف. م. سخن بجای نقد پذیری و خضوع و خشوع، شکسته نفسی را به کنار گذاشته و در پایان مطلب خویش طلبکار از آب درآمده و خواهان عذرخواهی دکتر دوشوکی بخاطر آزرده خاطر کردن این منتقد به تکامل رسیده شده است. باید گفت " توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند". سوال بنیادین این است چطور کسی که کاملا نقدناپذیر است و با قاطعیت میگوید "من کار خودم را بلدم و دقیقا میدانم که چه میکنم و چه مینویسم و عوض شدنی نیستم"، این حق را به خود میدهد که همه را نقد کند. اما اگر کسی او را نقد کرد، مورد خشم و غضب قرار میگیرد؟ نکته مهم دیگر این است که خوانندگان سایت گویا نشان دادند که انسانهای با هوشی هستند و این ذکاوت و ادب از آرای مثبت و منفی به مقاله دکتر دوشوکی (حدود۱۵۰۰ رای مثبت با ۱۷۳ رای منفی) و مقاله ف. م. سخن (حدود ۳۳۰ رای مثبت و بیش از هزار رای منفی) کاملا مشهود و نمایان یا به عبارتی گویا است.