حاجی طبری چنین دوستای با حالی داره؛ شما چطور؟!
عجب لقمه ای گرفت این امام خمینی واسه مردم ایران! عجب چپوندنی کرد این امام خامنه ای این لقمه رو توو دهن مردم!
کجایید هزار فامیل تخیلی زمان شاه، که ببینید کسایی که می گفتن شما بُردید و خوردید و غارت کردید، خوداشون چه ها که نمی کنند! ای قربون غارت شما برم من، که اگر غارت بود، دستکم هزار چیز واسه مردم ایران به ارث گذاشتید که اون رو هم البته همین آقایون هپولی کردن!
آقا غارت داریم تا غارت! غارتی داریم که غارتگرش حد اقل صورت آدمیزاده داره، و بردن و خوردن اش در حد خالی کردن جیب و چمدون آدمه! دیگه نمیاد لباس آدم رو هم از تن اش در بیاره لخت و پتی وسط بیابون رهاش کنه!
اما گراز های جمهوری نکبت، گراز های عجیب غریبی هستن که تووی حوزه های علمیه سال ها پروار شدن، صورت و عضلات و دندوناشون عین گراز ه اما هیکلاشون هر کدوم اندازه ی یک بوفالو ست!
بعد اینا می زنن می بَرَنا! ما میگیم آش رو با جاش، اینا آش رو با جاش و با آشپزش و با تمام مخلفات اش نه تنها می برن، بلکه پشت سر شون یه آشپزخونه ی ویرون باقی می ذارن!
ای خدا بگم با اون روح پلید ت چکار کنه خمینی! ای خدا بگم با اون دست خشک شده ات چکار کنه خامنه ای!
حالا این ها رو پروردین و توو مزرعه ی پر از ثروت ایران رها کردین، کردین! دیگه این تربیت چیه که به اینا یاد دادین، که توو روو آدم نگاه می کنن و وقتی بهشون میگی چرا، با پر رویی می گن چی رو چرا! دوست ام بوده، خواسته تموم لواسون رو به اسم ام کنه، کرده! به شما چه؟! به من چه که چنین دوستایی ندارین!
حاجی طبری رو میگم! حاج اکبر! کسی که دست راست و چشم راست آیت الله العظمی صادق لاریجانی، رییس قوه ی قضاییه و قاضی القضات حکومت اسلامی بود که به اسم اون حق رو ناحق می کرد و خلافکارای بزرگ رو فراری می داد و اونام واسه اش جون می دادن! کل لواسون که چیزی نبود!
شما ای تاریخ شناسا! شما ای کند و کاو کننده های حکایت های تاریخی معاصر! شما ای آقای آجودانی! ای آقای میلانی! شما بما بی سوادا بگین که کسی بود توو دوره ی ۵۰ ساله ی پهلوی، چنین وقیح، چنین پاچه ورمالیده، چنین بی حیا، توو چشم ملت نگاه کنه، یه همچی حرفایی به زبون بیاره؟! والله ما که توو اون دوران زندگی می کردیم چنین کسایی ندیدیم و اصلا تصویر چنین کسایی رو توو کابوس های وحشتناک هم نمی دیدیم!
یه همچی کسی رو رضا شاه باهاش چه کار می کرد اگر به فرض توو حکومت اون جرات می کرد این طور مملکت رو غارت کنه! رضا شاه زمین های هپولی شده توو دوران قاجار رو از کفتارهای قاجاری گرفت و به اسم خودش و در اصل به اسم ایران کرد تا این غارتگرهای بی حیا جرات نکنن طلب زمین های از دست رفته شون رو بکنن، و ثروت خدادادی ملت رو کمپلت پس داد ملت.
محمد رضا شاه، با کلی جنگ و دعوا و چند تا تک دلاری قیمت نفت رو بالا بردن، تونست بر ثروت مردم اضافه کنه. ارتشی درست کنه که حتی توو حکومت بعد از خودش بتونه ایران رو از دست عراقیا نجات بده. شما فکر می کنین اگر کسی اینجوری مثل جاکشای شهر نو، با وقاحت میومد می گفت «من میلیاردها بردم و خوردم و کلی دزد بزرگ رو فراری دادم و کلی بی گناه رو گناهکار کردم، و همه ی این کارها رو که کردم، خیلی هم خوب کردم و شما نمی تونی، به من چه»، باهاش چیکار می کردن!
باش که روزی غارت شده ها، هست و نیست از دست داده ها، جوون از دست داده ها، بی گناه به زندان افتاده ها و شکنجه شده ها، اون روی دیگه شون بالا بیاد و برن سر وقت این حاج اکبر طبری و اربابای او. چه محشر کبرایی به پا بشه. اونوقت این بابا و ناز بشی بلاهای ضد خشونت رو که خواهش می کنن که اینا رو ببخشین و فقط فراموش شون نکنین، دسته جمعی...، دسته جمعی...، نه! این کار هم انسانی نیست! آره! فکر می کنم اینا رو همون یکی یه بیل بدیم دستشون تا با دوستای لواسانی شون برن کویر لوت رو تبدیل به بزرگ ترین پارک جنگلی خاورمیانه بکنن، مجازات بدی واسشون نباشه! البته اگه مردم، خودِ ما رو، به خاطر دادنِ چنین پیشنهادی از پا از درخت های جاده پهلوی آویزون نکنن!