Sunday, Jun 14, 2020

صفحه نخست » دختر عزیز! معلول حکومت اسلامی ست که ایران را به تباهی کشیده نه تو که نقصی بر جسم داری!؛ ف. م. سخن

0E1C2904-5629-4E34-9DFA-30587698D25F.jpegدر نوشته قبلی گفتم که دوست عزیز م سعید که در اثر فلج اطفال پای اش لنگ شده بود، از من خواست تا او را موقع آموزش خلبانی با خود به قلعه مرغی ببرم...

باری، وارد محوطه ی قلعه مرغی شدیم و من سعید را نزد اساتید خلبان قلعه مرغی بردم. بسیار به ما محبت کردند، و در طول روز چند بار سعید را پرواز دادند و حتی سکان هواپیما را برای هدایت به دست او سپردند.

عصر که بر می گشتیم، سعید با شوق بسیار گفت که او خیلی از پرواز ها لذت برده و زمانی که به امریکا برگردد، حتما رشته ی خلبانی را در کنار رشته ی درسی اش ادامه خواهد داد.

من با وضع و اوضاعی که در ایران دیده بودم و برخوردهایی که آدم سالم را هم بیمار نشان می داد، به خود گفتم امیدوارم موفق باشی، ولی گمان نمی کنم با این پای ات بتوانی کاری از پیش ببری.

چند ماه بعد پاکت نامه ای از امریکا دریافت کردم. نام و نشان سعید بر روی آن بود. پاکت را که باز کردم نزدیک بود از تعجب شاخ در بیاورم! این نامه، همراه با عکس های سعید بود در کنار هواپیمایی که با دوستان اش دسته جمعی خریده بودند و با آن چند هزار مایل در امریکا پرواز کرده بودند. او از من به خاطر راهی که به او نشان داده بودم تشکر کرده بود و جای مرا هم در سفرهای خودشان خالی کرده بود!

سعید توانسته بود در زمانی کوتاه و چند ماهه، نه تنها گواهی نامه خلبانی شخصی اش را دریافت کند، بلکه دوره ی چتر بازی مقدماتی را هم گذرانده بود، و با داشتن مدرک خلبانی شخصی، با سه نفر از دوستان اش هواپیمای یک موتوره ای را شریکی خریداری کرده بودند و به سیر و سفر مشغول شده بودند!

او توانسته بود با پای لنگ اش به این مرحله برسد، و من با یک جفت پای مثلا سالم هنوز اندر خم خیابان های امامزاده معصوم و دروازه قزوین و قلعه مرغی بودم و برای ادامه ی دوره ها، هر روز در حراست مهرآباد به این در و آن در می زدم برای گرفتن یک جواب مثبت!

در عالم پرواز، در کشورهای درست حسابی، این که کسی مشکل جسمی داشته باشد، به این صورت نیست که به طور کامل از همه چیز محروم شود. در خارج از ایران، البته پیش از ۱۱ سپتامبر، به نقص شخص نگاه می کردند که آیا این نقص می تواند در پرواز او اثر منفی داشته باشد یا خیر؟

مثلا کسی کور رنگ بود. او با پزشک هوایی به محوطه ی پرواز اعزام می شد، و پزشک آزمایش می کرد که اگر از طرف برج، با «لایت گان» به طرف شخص دارای کور رنگی، نوری ارسال شود، و این مورد یک در ده هزار، زمانی که بی سیم هواپیما از کار می افتد مورد استفاده قرار می گیرد، آیا شخص، رنگ های سبز و قرمز و سفید را تشخیص می دهد یا خیر.

اگر تشخیص داد، طبیعتا مجاز است که پرواز کند.

اگر پای کسی ایراد دارد، نه این که بگویند چون تو لنگ می زنی، مطلقا اجازه ی پرواز نداری، بلکه نگاه می کنند که آیا شخص دارای لنگی پا، با پای اش می تواند پدال های «رادر» و ترمز هواپیما را فشار دهد یا نه. اگر توانست مجاز است که پرواز کند. به همین سادگی.

نه دختر عزیز.

عیب از تو نیست. عیب از حکومتی ست که مسوولان اش همه معلول ذهنی و جسمی و به قول خودشان شهید زنده و جانباز چندین درصدی هستند. بعضی ها شان «درصد جانبازی» را چنان بالا گرفته اند، که اصولا آدم نباید چیزی در مقابل خودش چون چند قطعه دست و پا ببیند! شما به شکم های عظیم مسوولان که نگاه کنی، معلولیت واقعی را در آن ها خواهی دید.

خلاصه این را بگویم:
مبادا بگذاری که نا امیدت کنند.
تو چیز زیادی نمی خواهی. فقط می خواهی کار کنی و با دسترنج خودت زندگی کنی. تو به شغل پاسخگویی تلفن راضی هستی. اگر این شغل حداقل را مسوولان برای تو نتوانند فراهم کنند باید آن ها را به زباله دان بی عرضگی و بی عملی ریخت.

فقط می خواستم این ها را به تو بگویم تا بدانی، تنها نیستی و ما برای این که کسانی مثل تو و مثل ما، بتوانند به آن جایی که شایستگی اش را دارند برسند، نهایت تلاش مان را می کنیم، و تا علت العلل بدبختی های مردم مان را - که همین حکومت نکبت است- از بین نبریم، از پا نمی نشینیم.

این کار اساسی، خیلی از ماها را نجات خواهد داد: چه جسم مان سالم باشد، چه نقص عضوی داشته باشیم.

برای ات آرزوی موفقیت می کنم و مطمئن هستم که در همین دوره هم موفق خواهی بود.





Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy