حالا دیگر معلوم شده که مرکز مونتاژ سانتریفیوژ ایران در نطنز مورد حمله و تخریب از طریق یک بمب قدرتمند قرار گرفته است.
اینکه این بمب از طریق موشک کروز به این تاسیسات اصابت کرده یا کسی این بمب را درون تاسیسات جاسازی کرده است، و اینکه آیا اسرائیل پشت این انفجار بوده یا کار مخالفان داخلی جمهوری اسلامی است، هنوز سوالهای بیجوابند.
دستهای پنهان و آشکار اسرائیل
پاسخ به هیچ یک از این سوالها روشن نیست زیرا اطلاعات مختلفی با منابع شناخته شده یا ناشناس در انتشار آنها نقش دارند. مثلا نیویورک تایمز به نقل از یک عضو سپاه نوشته که آنها (سپاه) احتمال میدهند که کسی یک بمب قدرتمند را به داخل تاسیسات این مرکز منتقل کرده است.
و یک تحلیلگر اسرائیلی با سابقه کار در دفتر نخست وزیری اسرائیل به نام ایدی کوهن هم در توئیتی نوشته: «اسرائیل بزرگترین کارخانه غنیسازی اورانیوم در ایران بمباران و تخریب کرده است.»
از طرفی وزیر خارجه اسرائیل با صراحت درباره این انفجار گفته است: «ما کارهایی میکنیم که بهتر است ناگفته بماند.» و در اثبات این ادعا همین امروز اسرائیل یک ماهواره جاسوسی جدید را
برای رصد فعالیتهای هستهای ایران در مدار قرار داده است. ماهوارهای که توانایی تهیه تصویر و اطلاعات از وضعیت نظامی ایران دارد.
با این حال چگونگی و میزان دخالت نقش اسرائیل در تخریب قدرت نظامی و هستهای ایران معلوم نیست.
خرابکاری در سیستم نظامی و هستهای به همین مورد محدود نمیشود. یک هفته قبل از انفجار نطنز، در پارک جنگلی خجیر که رسانهها به نقل از تحلیلگران نظامی غربی آنجا را از مراکز اصلی صنایع نظامی ایران میدانند که چند مرکز توسعه برنامه موشکی ایران در آن واقع شده، نیز با یک انفجار توجه همگان را به خود جلب کرد.
گرچه واکنش رسمی حکومت ایران به این موضوع اعلام خبر «حادثه» انفجار در یک مخزن گاز بود، اما برخی از رسانههای غربی از جمله نیویورک تایمز احتمال خرابکاری را هم در نظر گرفته است.
جنگ در بیرون از مرزها یا در قلب کشور؟
بد نیست گاهی تاریخ را به یاد بیاوریم و از آن درس بگیریم. در خاطرمان هست که وقتی حکومت ایران از دیکتاتور سوریه، بشار اسد در جنگ داخلی سوریه حمایت کرد و همینطور وقتی نیروهای نظامی سپاه از شبهنظامیان شیعی عراق یعنی حشدالشعبی حمایت کردند، یا از حزبالله لبنان و حوثیهای یمن، در توجیه آتشافروزی در خاورمیانه میگفتند که بهتر است با دشمنان ایران در سوریه و عراق بجنگیم تا در مرزهای ایران و متاسفانه بسیاری از وطندوستان! نیز به خیال اینکه جنگیدن در کشورهای دیگر، صلح و امنیت را در ایران ایجاد میکند، این دلیل نادرست را تکرار میکردند و حتی ایران را جزیره ثبات مینامیدند.
هرگاه دلسوزان کشور گفتند که دخالت در جنگ داخلی سوریه و لبنان یا عراق و سایر کشورها به نفع منافع ملی ایران نیست، به طرفداری از امریکا یا دستنشاندگی اسرائیل متهم شدند.
وقتی صدای «انرژی هسته ای حق مسلم ماست» گوش فلک را کر کرده بود، از برخی از کسانی که داشتن انرژی هستهای و حتی بمب هستهای را توان نظامی و دلیل قدرت و برتری ایران در منطقه مینامیدند پرسیدیم آیا متخصصان در ایران اجازه ورود به این بحث و دفاع یا نقد آن را دارند، همان مدافعان ظاهری منافع ملی پاسخ دادند که اگر پاکستان و هند انرژی هستهای دارد، پس ایران هم باید داشته باشد.
اما پاکستان و هند که دستشان را در لبنان و سوریه و عراق در لانه زنبور نکردهاند. وقتی شعار امریکاستیزی و محو کردن اسرائیل سر میدهید و این حماقت را نشانه شجاعت میدانید، و در کنار آن از غنیسازی اورانیوم دفاع میکنید، نمی توانید خودتان را با هند و پاکستان مقایسه کنید. زیرا در آن صورت فقط با کره شمالی قابل مقایسه خواهید بود. آیا چنین فرجامی میخواهید؟ اما همان وطندوستان! ما را متهم به خیانت به وطن کردند.
حالا ایدی کوهن همان تحلیلگر اسرائیلی روز ۴ جولای در مصاحبه با بیبیسی ادعا میکند که در دو سال اخیر جنگ از بیرون مرزهای ایران به داخل منتقل شده است. حتی تاکید میکند که در طول یک هفته چهار خرابکاری انفجاری و تخریبی در داخل کشور رخ داده. آیا او دروغ میگوید؟
آیا این بلوف سیاسی است یا واقعیت؟ آیا نکبتی که گریبانگیر ایران شده قابل انکار است؟
صنایع نظامی از آب و نان مردم مهمتر نیست. چرا ایران باید به جای رفاه مردمش با توسعه نظامیگری در خاورمیانه، کشور را در تهدید مدام قرار میداد؟ گفتیم به حکومت ایران نباید اجازه داد که بیشتر از این پیش برود. گفتیم مساله برجام، مساله دموکراسی و برابری و آزادی در داخل ایران نیست. وگرنه تبدیل به خط قرمز متخصصان و رسانهها نمیشد که حتی اجازه صحبت در مورد آثار زیست محیطی آن نداشته باشند.
از ایران دوستان! پرسیدیم که کدامیک از شما یک خط از این توافقنامه را خوانده است و چگونه از چیزی که نمیدانید دفاع میکنید؟
اما اتهام پشت اتهام و تخریب پشت تخریب بر سر ما میبارید!
گفتیم که رسانههای حکومتی در دنیا به ضرر منافع مردم ایران تلاش میکنند و این بلندگو را باید از دست ایران گرفت. اما محکوم شدیم به دفاع از تحریم!
امروز دامنه جنگ، بی سر و صدا به داخل کشور کشیده شده است. کسی به روی خودش نمیآورد که این جنگ است. به آن حادثه و خرابکاری میگویند. اما تعارف را کنار بگذاریم. ادعای ایدی کوهن بیدلیل نیست. بمبگذاری در مرکز مونتاژ سانتریفیوژ ایران یا انفجار در بزرگترین سایت تولیدکنندۀ مواد منفجرۀ نظامی را چه باید نامید؟ مدافعان دولت ایران که پشت شعار منافع ملی پنهان شدهاند، چگونه از مسیری که ایران را به این تنگنا انداخته است دفاع میکنند؟
حتی اگر یک دست خارجی در این تخریبها و انفجارها نقش داشته باشد، قبل از همه باید یقه جمهوری اسلامی را گرفت که دنیا را با ما دشمن کرده است! وگرنه خیلی از کشورهای دنیا رابطه خود را با اسرائیل محدود نگه میدارند. خیلی از جنبشهای اجتماعی دنیا از حقوق مردم فلسطین دفاع میکنند. اما کدام دولت و حکومت است که به اسم دفاع از فلسطین خودش را به ورطه نابودی بکشاند؟ این حماقت را نباید شجاعت نامید!
جنگ علیه ایران فقط نظامی نیست!
خرابکاریهای ملی فقط نظامی نیست! در همین چند ماه گذشته بارها درباره انفجارهایی که دلیل آن عدم ایمنی ساختمان بوده است شنیدهایم. چه کسی مسوول کنترل و مدیریت ایمنی ساختمانها و فضاهای عمومی است؟
به آتشسوزیهای جنگلی در مناطق کوهستانی و نابودی منابع طبیعی ایران نگاه کنیم!
طبق آمارهای رسمی ادارات حکومتی فقط در سال ۹۵،. ۷۵ آتشسوزی در جنگلهای استان کهگیلویه و بویراحمد رخ داده و باعث از بین رفتن ۹۵۰ هکتار از جنگلهای کهگیلویه وبویراحمد شده است. در سال ۹۶ نیز تا پایان آذرماه، ۱۱۰ آتشسوزی در جنگلها و مراتع استان رخ داد که در آنها، ۷۰۰ هکتار از جنگلهای استان در آتش سوخت.
در سال ۹۸ ، ۳۶۴ هکتار از جنگلها و مراتع استان دچار آتشسوزی شدهاست.
و ماه گذشته یعنی در ۱۲ خرداد ۱۳۹۹، بعد از نزدیک به یک هفته، آتشسوزی در استان کهگیلویه و بویراحمد، کنترل و خاموش شد.
گونههای نادر جانوری و گیاهی ایران در این آتش سوزیها نابود شدهاند. جوانهای دلاور ایرانی برای خاموش کردن آتش جانشان را در کف دست گرفته و به آتش زدهاند و چند نفر هم جان عزیزشان را از دست دادهاند.
دلیل این آتش سوزیها چیست؟
مدیرکل حفاظت محیط_زیست کهگیلویه و بویراحمد عامل اغلب آتشسوزیها را در سال گذشته «عامل_انسانی» بیان کردهاست.
اگر خوشبینانه نگاه کنیم بیتوجهی مردم و خشکسالی ممکن است از دلایل آن باشد. اما اگر عینک خوشبینی را برداریم، ردپای کسانی که کمر به نابودی ایران بستهاند در این آتشسوزیها هم دیده میشود. کسانی که دنبال تغییرکاربری منابع طبیعی هستند. کسانی که نه طبیعت ایران برایشان مهم است، نه مردم و نه آبادانی این سرزمین. رد پای کثیف آنها همه جا هست.
ایران دشمنی بالاتر از جمهوری اسلامی ندارد که هم در رقابتهای ایدئولوژیک، نظامی و هستهای کشور را در وضعیتی ناامن قرار داده و هم طبیعت و آبادانیاش را به ویرانی کشیده است.
در چنین جنگی به چه کسی باید اطمینان داشت؟ به چه گروهی باید تکیه کرد؟
نه گروههای سیاسی و نه نیروهای بینالمللی، نه اسرائیل و امریکا، نه چین و روسیه و نه حکومت جبار ایران هیچ کدام برای ایران دل نمیسوزانند.
تنها راه نجات ایران اتحاد مردم برای عبور از این دیکتاتوری و رسیدن به حکومتی است که امنیت و آزادی مردم ایران را با دوستی سایر ملتها پیوند بدهد. ای کاش گروههای سیاسی ایران توان درک این اتحاد را داشتند و برای رسیدن به آن ائتلاف میکردند. زیرا بسیاری از مردم تکلیفشان را از پیش روشن کردهاند وقتی در تجمعها فریاد میزنند «دشمن ما همینجاست، خیال نکن امریکاست!»