خبرنگار- قربان ممکنه بفرمائید چرا نوید اعدام شد؟
رهبری - نوید کیه؟
خ- نوید افکاری.
ر- نمیشناسم.
خ- تمام دنیا دارند حرفش را میزنند.
ر- نوید افکاری سنگری را میگوئی؟
خ- بله قربان.
ر- آهان. اعدام نشده.
خ- چرا قربان، صبح شنبه اعدام شد.
ر- عجیب است. خانواده مقتول که داشتند رضایت میدادند.
خ- ولی در آخرین لحظه به آنها گفتهاند اگر رضایت بدهید، یک نفر از خودتان اعدام میکنیم!
ر- پس یک پدرسوختهای سوسه آمده.
خ- بَلانسبت قربان.
ر- نه، بِلانسبت. با کسره. من در نمایشگاه کتاب هم یک کتاب بود برداشتم نگاه کردم، تصادفاً دیدم نوشته بَلانسبت. البته آن کتاب را پیشتر دیده بودم. همانجا غلط گرفتم و توضیح دادم. شب هم فیلمش توی تلویزیون پخش شد. کلمه را باید درست گفت.
خ- بله قربان ولی چرا میفرمایید «تلویزیون». خودتان چند بار فرمودهاید بگویند «تلویزان».
ر- بعله بنده میگویم ولی مسئولان گوش نمیکنند. چارهای هم نیست، همهشان خودیاند نمیشود اعدامشان کرد!
خ- راجع به اعدام نوید افکاری نظرتان چیست؟
ر- بنده البته از حق خودم میگذرم. دخالتی هم در کار نیروهای امنیتی نمیکنم، ولی این بچهها از وقتی توی خیابان شعار دادند «ننگ ما، ننگ ما، رهبر الدنگ ما» به خیلیها برخورده.
خ- ولی این شعار مال تظاهرات آبان پارسال بود، مورد ایشون مربوط به مرداد ۹۷ است.
ر- چه فرقی میکند؟ آدم اگر در آبان یک سالی الدنگ باشد لابد در مرداد سال پیشش هم الدنگ بوده. یکهوئی که کسی الدنگ نمیشود. البته من خودم شکایتی ندارم، ولی یک قشری از جامعه به من امید بستهاند، برای بنده احترام قائلند. آنها ناراحت میشوند، والاّ بنده خودم که میدانم الدنگ نیستم.
خ- کاش به آنها بفرمائید که ناراحت نیستید.
ر- باور نمیکنند. خیال میکنند ناراحتم ولی تقیه میکنم. یکی دو تا هم که نیستند خبر بهشان بدهم. فرقی هم نمیکند چه پست و سمتی داشته باشند و کجا باشند. یکی در سپاه، یکی در اطلاعات، یکی در وزارتخانه، یکی در بیت، یکی در تأسیسات بمب اتم، خاوری در کانادا، اون وزیره و شریکهایش در لندن، حالا نمیخواهم اسم بیاورم، حتی بابک زنجانی در زندان. اینها بههرحال روی بنده تعصب دارند. برای بنده پستان توی مَکرُوفر میگذارند. همین خاتمی بعد از ۸۸ نگفت به رهبری جفا شده، بریم ازش معذرت بخوایم؟ اینها را من نمیتوانم ساکت کنم یا بگویم کسی را اعدام نکنید...
خ- بههرحال جرمی برای نوید افکاری ثابت نشده بود.
ر- حرف مرا قطع نکن. بالاخره بنده رهبر که هستم. یکوقتی بود زیاد در اخبار مینوشتند فلان کس زندان شد به جرم توهین به رهبری، شلاق خورد، به جرم توهین به رهبری. خیلی زیاد بود. گفتم این دادگاهها آبروی مرا بردند. یکجوری بود که انگار مردم از صبح بلند میشوند شروع میکنند توهین به رهبری، تا وقتیکه بیایند دستگیرشان کنند! این است که گفتم ننویسند. چیز دیگر بنویسند به جایش.
خ- چی بنویسند؟
ر- گفتم هرکس به بنده توهین کرده بنویسند «اقدام علیه تمامیت ارضی!». گفتم بابا ما آبرو داریم. این بود که یکهو یک بچه دوازده ساله را میگرفتند مینوشتند اقدام علیه تمامیت ارضی کرده! تازه این نوید که من الان خبر اعدامش را شنیدم، متلک هم به ما انداخته، سوژه دست مردم داده. گفته «اینها برای طنابشان گردن کم آوردند». به این سوی چراغ ما همیشه یک عده اعدامی زاپاس داریم. کم بیاریم؟ آخر این حرف است تو میزنی پسر؟ بهجای اینکه معقول بگوئی از محضر مقام معظم رهبری طلب بخشودگی میکنم، یکجوری حرف میزنی که انگار ما سادیسم داریم.
خ- بِلانسبت.
ر- تازه این شانس آورده اعدامش کردیم راحت شد، برادرش را ۴۵ سال زندان بریدیم. یعنی من از براندازها یا هرکس که -زبانم لال- بعد از ما به حکومت میآید خواهش دارم این را آزاد نکنند ۴۵ سالش را بکشد.
خ- فکر میکنید این حکومت تا کی دوام میآورد؟
ر- معلوم نیست. ملت اگر با ما کنار نیاید، دانهدانهشان را اعدام میکنیم. یا فلهای مثل هواپیمای اوکراین، پرواز پشت پرواز. یا مسموم کردن آب شهرها. یعنی میرویم توی کارزار ملّتزدایی. ما اگر قرار شود برویم، اول ملت را از بین میبریم.
خ- اول ملت را از بین میبرید، بعد خودتان میروید؟
ر- نخ-خیر. اول ملت را از بین میبریم بعد خودمان نمیرویم. ملت از چین وارد کنیم. یکی از مواد قراردادمان با چین همین است. چیزی که آنها زیاد دارند جمعیت.
خ- از مسلمان هاشان وارد میکنید؟
ر- درهم. توی قرارداد هست درهم. دو هفته هم ملت تازه، در قرنطینه خواهد بود.
خ- یعنی تا آن موقع کرونا تمام نمیشود؟
ر- قرنطینه ختنه. یعنی ما باید یک سپاه ختنه درست کنیم در خدمت ملت تازهوارد. در فرودگاه امام خمینی چادر میزنیم. ولی مسلمانها و خانمها از فرودگاه مهرآباد وارد میشوند.
خ- مسئله زبان را چه میکنید؟
ر- آنها که زبان همدیگر را میفهمند، فقط از حرفها و خطبههای من چیزی نمیفهمند که فرقی هم نمیکند. مثل امت خودمان مینشینند با تعجب مرا نگاه میکنند. من به اینجور مستمعین عادت دارم. صلوات یادشان میدهیم بفرستند. بعد هم به فارسی همهچیز برایشان میگویم و همیشه تکرار میکنم تا حفظ شوند. حرفهای گنده گنده: «دشمن اِل است، دشمن بِل است. ترامپ فلان است، پوتین مهربان است. شتر در خواب بیند پنبهدانه. به تلویزیون هم بگوئید تلویزان.» خیلی هم اگر عرصه را تنگ ببینم از جسم ناقص و عمل پروستاتم ذکر مصیبت میکنم.
خ- جالب است.
ر- البته باید خودشان راجع به پروستات بنده شنیده باشند. شما اینترنت و یوتیوب را سرچ کنید ببینید هیچ رهبر دیگری عمل پروستاتش اینقدر انعکاس داشته؟ نداشته. من یک آلبوم دارم عکس کسانی که به عیادت پروستات آمده بودند. از الهام چرخنده بگیر تا حداد عادل و همین خاتمی ورپریده. اسامی عیادت کنندگان سال آینده میآید توی سؤالات کنکور.
خ- پس با ملت چینی مشکلی نخواهد بود.
ر- ملت را بنده اصطلاحاً عرض کردم. بگوئید «اُمّت». ولی البته یک مشکل عمده پیش میآید. چونکه چینیها همه شبیه همدیگر هستند. بنابراین ممکن است دستگاه قضائی ما خدایناکرده قاطی کند، گاهی آدمها را عوضی جای یکدیگر اعدام کند.
خ- الآن هم که همینطور است.
ر- البته. ولی الآن داریم میدانیم چکار داریم میکنیم، آن موقع داریم نمیدانیم چکار داریم نمیکنیم!
***
رهبر طنابی
*
من طناب تازه دارم، مجتبا گردن بیار
گردن شایسته از بهر طناب من بیار
*
تا که ایران را به یک تاریکی مطلق بریم
هرچه گردن وصل باشد بر سری روشن بیار
*
اُمتی داریم اینجا، کشورش اُمّ القُرا
آنکه میگوید سخن از ملت و میهن بیار
*
فرّخی را در قلمزنهای کانون دیدهام
ضیغمالدوله خود بنده، نخ و سوزن بیار
*
من در این کانون ندیدم یک نفر زیباکلام
زشتگویان را همه کتبسته پیش من بیار
*
تا شکنجه باعث اقرار بیمورد شود
دستگاه زنشکن، ابزار مردافکن بیار
*
لشگر آدمخوری از پول این مردم بخر
بهر سرکوب جوان و پیر و مرد و زن بیار
*
هم ز اسرائیل باتوم روانگردان بگیر
هم ز مسکو خودروی مردم درو کردن بیار
*
تا ببینم گر کم و کسری ست در اعمال من
بهر من کاتالوگ شیطان و اهریمن بیار
*
مجتبا تو فرض کن یکخرده قاطی کردهام
بهر بابا ذوالفقار شمر ذیالجوشن بیار!
*
*
مطلب بعدی...
خط و نشان بایدن برای بریتانیا
خط و نشان بایدن برای بریتانیا