در چهلمین سالگرد جنگ ۸ ساله، جلسه استیضاح محسن رضائی، «فرمانده» سپاه بعد از کودتای خرداد ۶۰، توسط شماری از افراد سپاه، دل نگران از پیآمدهای فرماندهی دیمی قوا در میدانهای جنگ که گوشت دم توپ کردن افراد و شکست، در پیآمد از آنها بودند و واقع شدند، نخست توسط حسین باستانی، در بی بی سی، و سپس توسط سایت تسنیم متعلق به سپاه منتشر شد. استیضاح کنندگان از میان برداشته شدند. آن هم در پی آزمون شدت انحطاط اخلاقی خمینی و دستیار او، هاشمی رفسنجانی: اعتراض کنندگان، با اعتماد کامل به خمینی، مشروحهای در ۹۰ صفحه را تسلیم او میکنند. خمینی، بدون در نظرگرفتن این امر که امضاءکنندگان به او اعتماد کردهاند و نباید به اعتماد آنها خیانت کرد، آن را به هاشمی رفسنجانی میدهد و هاشمی رفسنجانی، بجای رسیدگی، مشروحه را به محسن رضائی میسپارد. مدعی است امضاءها را محفوظ داشته و به محسن رضائی نداده است!! بدینسان، کسی که از او شکایت شده است متن شکایت نامه را در اختیار میگیرد. برفرض که مشروحه بدون امضاء به او داده شده باشد، پی بردن به هویت امضاء کنندگان، کار مشکلی نبوده است. جلسه تشکیل میشود و در جلسه، همه آنها شناسایی میشوند. بجای رسیدگی به دادخواهی در باره آنان، خمینی به آنها اخطار میکند که هرگاه به تحرکات خود ادامه دهند، مورد غضب او قرار میگیرند. در نتیجه، یک چند از آنها به جبهه میروند و کشته میشوند و دیگران نیز هریک به ترتیبی از میان برداشته میشوند. بدینسان، شخصی که خود میگوید مقام او، محل نه اعتماد که بیاعتمادی کامل است، «رهبر» است. سیاست خارجی کشور را نیز این شخص تصدی میکند. یکی از دلایل ادامه هر بحران تا شکست نیز همین است. گروگانگیری و جنگ و اینک بحران اتمی، بعد از قرارداد وین و آنچه از زیان ببار آورد که در صورت تجدید انتخاب ترامپ و یا شکست او، باید جای به قرارداد خفت بارتری بدهد.
در ۲۵ سپتامبر ۲۰۲۰، برابر ۴ مهر ۱۳۹۹، روزنامه کویتی الجریده، گزارش کرد که هفته پیش از آن، گفتگوهای محرمانهای میان فرستاده ترامپ و یک مقام اصولگرا، بر سر مسئله اتمی ایران بطور خاص و عادی کردن روابط دو کشور بطور عام، انجام شده است. طرف امریکایی گفته است که اطلاعات امریکا میگویند که روحانی توانا به تحمیل توافق به اصولگراها نیست اما اصول گراها میتوانند توافقی را که امضاء میکنند به همه جناحهای رژیم بقبولانند. بنابراین اطلاعات، جانشین روحانی از آنها خواهد بود. از اینرو، ترجیح میدهد با آنها وارد گفتگو شود.
اما این بار، واکنشهای دو جناح نسبت به وقوع گفتگوها، بس گویا هستند:
● در آنحال که سخنگوی وزارت خارجه وقوع هرگونه گفتگویی میان ایران و امریکا را تکذیب میکند، عباس عبدی خطاب به روحانی مینویسد: حالا که تحت فشارها از شما کاری ساخته نیست (= نمیگذارند کار کنید) و وضعیت هم بدتر میشود، استعفاء کنید تا جانشین شما با امریکا وارد گفتگو شود؛
● اما اصول گرایان را این گزارش، بس خوش آمده است. آن را نه تکذیب و نه تأیید کردهاند.
● شماری از وسائل ارتباط جمعی رژیم در اعتبار روزنامه کویتی و شخص تهیه کننده گزارش، تردید میکنند. حال آنکه مطبوعات معتبر غرب (از جمله کوریه انترناسیونال ۲۸ سپتامبر) روزنامه را بسیار معتبر و گزارش را مستند ارزیابی میکنند:
❋ مستند گزارش الجریده و نکات اصلی این گزارش:
● مستند گزارش، قول ترامپ است. او بهنگام امضای توافق امارات و بحرین با اسرائیل، در کاخ سفید، گفتهاست: بعد ازانتخابات ریاست جمهوری امریکا، توافق بزرگ را با ایران امضاء خواهد کرد. کوریه انترناسیونال مینویسد، بدون وجود گفتگو با اصولگرایان که بر مجلس و ارتش مسلط هستند و نتایج بدست آمده از آن، ترامپ این سخن را بر زبان جاری نمیکرد.
● بنابر گزارش الجریده، ترامپ حاضر به امضای قرارداد همکاری میان دو کشور است و آماده است برای امضای قرارداد با شخص خامنهای به تهران برود.
● منبع گزارش الجریده، یک مقام اصولگرا است و گفتگوها هفته پیش از تاریخ انتشار گزارش، در عمان، انجام گرفتهاند. از سوی ایران، «یکی از بزرگان اصولگرا» طرف گفتگو بوده است.
● ترامپ گفته است خواهان برچیده شدن تأسیسات اتمی ایران نیست.
اما ترامپ سخنان دیگری نیز بر زیان آورده است: او خواسته است توافق پیش از انتخابات انجام بگیرد و تهدید کرده است که، اگر نه، بعد از انتخابات، شرائط را سختتر خواهد کرد. الا اینکه او، هم بلحاظ زورپرستی، همانند خامنهای، دو رو و دو زبان دارد و هم با آمیختن «توافق بزرگ» با تهدید، - من آنم که شدت فشار را بحدی رساندم که ایران را مجبور کردم به شرائط من تسلیم شود و تنها من این توانایی را دارم - اثر تبلیغاتی آن را در انتخابات ریاست جمهوری بیشتر میکند.
این که گفتگویی روی داده و یا نداده و خبر آن انتشار یافته است، گویای کدام واقعیت است؟:
❋ انتشار گزارش در باره گفتگوهای محرمانه چه میگوید؟:
● واقعیت اول و پایه اینست که هم ترامپ و دستیاران او و هم دستیاران خامنهای و مافیاهای نظامی - مالی که نان جنگها، از جمله تحریم اقتصادی، را میخورند، جانبداران یکدیگر هستند. ترامپ مایل است رژیم ایران در دست کسانی باشد که پایگاه اجتماعی ندارند و ناگزیرند در ساختار منطقهای مطلوب امریکا عمل کنند و اینان نیز مایلند ترامپ دوباره به ریاست جمهوری انتخاب شود. زیرا نگاه داشتن مردم میان دو سنگ آسیاب آسانتر میشود. گرچه وضعیت اقتصادی چنان است که مردم میتوانند از میان دو سنگ بدرآیند و از شر رژیم نیز بیاسایند، ولی «اصولگرایان» بر این باورند که کوید - ۱۹ و ترس از قحطی و ترس از اینکه مرگ خامنهای سر رسد و جناحهای رژیم به جان هم بیفتند و کشور گرفتار وضعیتی چون سوریه نیز بگردد، سبب میشوند مردم فعلپذیر بمانند.
● واقعیت دوم اینست که ترامپ در سیاست خارجی، جز بحران و شکست، در کارنامه خود ندارد. با چین «جنگ سرد» را به راه انداخته است. سیاستش در کره شمالی شکست خوردهاست. با اروپا در نزاع اقتصادی و نیز دیپلماتیک است. در سوریه و عراق و افغانستان، در موضع دفاعی است. در امریکای لاتین نیز، تنها با همتای برزیلی خود، رابطه خوش دارد. با مکزیک در کشماکش است و با کوبا رابطه را - که اوباما تا حدودی عادی کرده بود - غیر عادی کرده است. بدینخاطر است که در مورد عادیکردن رابطه اسرائیل با دو شیخ نشین، امارات و بحرین، اینهمه تبلیغ کرد و میکند. وعده میدهد که به زودی چند کشور دیگر عرب نیز رابطههای خود را با اسرائیل عادی خواهند کرد و مسئله خاورمیانه حل خواهد شد!
بدیهی است که انتشار خبر گفتگو با ایران و امضای «قرارداد بزرگ» با خامنهای، همراه با تهدیدهای غلاظ و شداد، بکار ترامپ در پوشاندن شکستهایش در سیاست خارجی، ولو با پارچه توری میآید.
● اما انتشار خبر گفتگوی محرمانه یک مقام اصولگرا با فرستاده ترامپ، بیشتر از همه، بکار حزب سیاسی مسلح میآید که در کار تصرف کامل سه قوه مجریه و مقننه و قضائیه است. چرا که
۱. تحریم انتخابات مجلس که سبب شد «۱۰ درصد» مردم بیشتر در آن شرکت نکنند و این واقعیت که در انتخابات میان دورهای مجلس، مشارکت حدود دو و سه درصد بوده است، یعنی این که اصول گرایان پایگاه اجتماعی ندارند. انتشار این گزارش، آنهم با متنی که دارد، القای این فکر در جامعه است که «تنها ما اصولگراها میتوانیم بحران با امریکا را حل کنیم». زیرا حتی امریکا نیز میداند توافقی که ما امضاء میکنیم، توانایی قبولاندن آن را به همه داریم. ایجاد این زمینه و «امید»، مردم در قید بدترین وضعیت اقتصادی را برآن میدارد به پای صندوقها بروند و به نامزد حزب سیاسی مسلح و مافیاهای نظامی - مالی رأی بدهند.
۲. غیر از «انتخابات» ریاست جمهوری - با تغییر قانون انتخابات، آلت فعلترینها میتوانند این «مقام» را بیابند - و مهمتر از آن، دو امر واقع است:
۲. ۱. بیماری خامنهای که، بنابر اطلاعی، بیماری قلبی نیز مزید شده است، ولو سبب مرگ او در آینده نزدیک نشود، سبب از کار افتادگی او شده است. در رژیم بر کسی پوشیده نیست که او کارآیی لازم برای تصدی «ولایت مطلقه» را ندارد. برابر اطلاعی، هم اکنون، عمده کارها را فرزندان او، خصوص مجتبی، اداره میکنند. از اینرو، در خود رژیم نیز این بحث جریان دارد که همانطور که خمینی پیش از مرگ کار جنگ را تمام کرد، خامنهای باید کار بحران اتمی را تمام کند و وضعیت غیر قابل مدیریتی را برای جانشین خود نگذارد. بدینسان، وضعیت جسمانی خامنهای و ضرورت خاتمه دادن به بحران اتمی، به این ادعا که «اگر یکی از سران سپاه به ریاست جمهوری برسد، میتواند کشور را از این وضعیت رها کند»، وزن میبخشد.
۲. ۲. مسئله تعیین جانشین خامنهای هم، مسئله روز است. تصرف سه قوه از سوی حزب سیاسی مسلح، نمیتواند بدون رابطه با این مسئله باشد.
از این منظر که بنگریم، گزارش منتشره در باره گفتگوهای محرمانه و اینکه ترامپ میگوید حاضر است به تهران برود و با شخص خامنهای توافق را امضاء کند، واجد بیشترین اهمیت است: نه تنها «نظام مقدس ولایت مطلقه فقیه» را به امریکا قبولاندهایم، نه تنها سرنگون کردن رژیم را از دستور کارش خارج کردهایم، بلکه
۳. غرب بمدت ۴۰ سال، امریکا و اروپا، سیاست خویش را در قبال ایران، بر محور حمایت از اصلاحطلبان و میانه روها، استوار کرده بودند. از این پس، اصولگرایان هستند که محور سیاست امریکا در قبال ایران میشوند. و این آن تغییر دیدگاهی است که ما به غرب تحمیل کردهایم.
بدینقرار، تهیه کننده مواد گزارش روزنامه الجریده، «اطاق فکر» اصول گرایان است و این گزارش همراه است با تبلیغ رئیس جمهوری پاسدار برای اینکه «نابسامانیهای روزافزون را به سامان آورد». اما تجربه دو استبداد پهلویها و ملاتاریا به مردم ایران نیاموخته است که نابسامانی و بینظمی و محورکردن قدرت خارجی در سیاست داخلی و خارجی کشور کار استبداد است و استبداد به ضرورت وابسته میشود؟ حتی این واقعیت را نیز نمیبینند که اصولگرایان برای تبلیغ خود، پای ترامپ را به میان میآورند؟