از همان دوران جنگ ایران و عراق، جمهوری اسلامی در سودای اسلامی کردن منطقه آنهم زیر چتر فرقه شیعی خود، سیاست پیشروی در عراق را دنبال کرد و ابتدا حتا قطعنامه صلح ۵۹۸ سازمان ملل را نپذیرفته بود تا اینکه بالاخره مؤسس آن مجبور شد «جام زهر» را سرکشد. صلح میان ایران و عراق مانع آن نشد تا جمهوری اسلامی دست از مداخلات خود در منطقه بردارد. ایران جمهوری اسلامی، امروز، یکی از کشورهای اصلی درگیریهای جنگی با هدف تقویت اسلامگرایی در این منطقه است. این سیاست جنگی باعث شده تا کشورهایی که در این منطقه منافع خود را در خطر میدیدند، به مقاومت و تقابل دست زنند. و این آغازی بوده در سیاست دشمن تراشی. جمهوری اسلامی به قیمت فقر و فلاکت مردم ایران و نابودی کامل اقتصاد، بر منابع و منافع مالی ایران در این جنگ، چوب حراج زده. بطورکلی همانطور که از زبان مؤسس آن گفته شده بود این جنگ (ایران و عراق) برای نظام اسلامی نعمت بوده در واقع، نعمت بوده برای سیاست «صدور انقلاب اسلامی» تا از مزیت آن، به قیمت آتش کشیده شدن منطقه، منطقه را تحت کنترل اسلامگرایی جمهوری اسلامی در آورده و هم اینکه به بهانه جنگ، جامعه ایرانی را به سکوت قبرستانی تبدیل کند و کرد.
اما اینچنین سیاستی دیر یا زود گریبانش را میگرفت و گرفت. باشکست جمهوری اسلامی در همه عرصههای جامعه خصوصا در عرصه سیاست، اقتصاد و اخلاق، بحران مزمن و همه جانبه جامعهء جمهوری اسلامی را فرا گرفته. برای تعدیل این بحران یا رفع و رجوع آن میبایست چاره جویی شده و به تناسب آن نیرویی به میدان میآمد. نیرویی از درون جمهوری اسلامی که بعدها به اصلاح طلبان-بخوان اصلاح طلبان دینی خواهان تداوم نظام اسلامی- معروف شدند پا به میدان گذاشتند.
آنها با ادعای حل و فصل این بحران مزمن وارد میدان شدند اما بیش از دو دهه نه تنها نتوانستند این بحران را تعدیل کنند بلکه با ناکارآمدیشان مزید بر علت شدند تا بحران به نقطهای برسد که اکنون ایستادهایم. در واقع، اصلاح طلبان دینی بنا به گفته برادر خاتمی، «سوپاپ اطمینان» این نظام بودند و نتیجتاً مانع در راه ایجاد نیروی بکر سکولار. محمد خاتمی نیز بارها در نفی سکولاریسم سخن گفت. وجدان اسلامی محمد خاتمی در تخالف با سکولاریسم است میگویید نه، پس به این سخنان وی ملاحظه فرمایید؛ «سکولاریسم تجربهی فرهنگ و تمدن غرب است و به آن اختصاص دارد. بنابراین تعمیم آن به حوزه هایی که فاقد تجربیات فرهنگی مشابه هستند، نادرست است. در جهان اسلام، به دلیل فقدان زمینههای اجتماعی لازم، نمیتوان از سکولاریسم صحبت کرد» خاتمی در ادامه میگوید «موضوع اصلی جهان امروز، سکولاریسم و نسبت آن با جهان اسلام نیست». سخنرانی خاتمی در برلین پیرامون سکولاریسم به دعوت کالج علمی برلین. این سخنان جای تردید باقی نمیگذارد که وی آن نوع جامعه مدنی، آزادی و دموکراسیای را برای جامعه ایرانی در نظر گرفته و ترسیم کرده که پیوند تنگاتنگ با جامعه اسلامی داشته باشند؛ یعنی جامعه مدنی، آزادی و دموکراسی اسلامی. در حالیکه اینها در امتزاج با مفهومی چون سکولاریسم و کنار نهاده شدن دین از دولت و سیاست، در غرب به بار نشست.
در هر صورت، بحرانِ جامعهء جمهوری اسلامی یک بحران ساختاری/دینی بوده که لازمه علاج آن، جایگزینی ست، جایگزینی ساختارهای سکولار. بر این اساس اگر ایرانیان به دنبال جامعهای سکولار، آزاد و آباد و رفع خطر فروپاشی ایران هستند چاره ندارند جز ایجاد یک نیروی بزرگ سکولار برای به زیر کشیدن این نظام که مسبب همهی فجایع در ایران، منطقه و جهان است. مضمون «پیمان نوین» آقای رضا پهلوی میتواند نماد سکولاریسم ایرانی باشد. چگونگی رفتار رضا پهلوی در راستای یک رهبر کارایزما یا نماد همبستگی سکولار، بسته به شخصیت خود وی و رفتار جمعی ما دارد. رضا پهلوی در این «پیمان نوین» و در عمل رفتاریاش، خویش را از اولی مبرا کرد. از محتوای پیمان مذکور به وضوع میتوان دریافت که وی در راستای نماد همبستگی سکولار ایرانی برای نجات ایران از شّر یک حکومت نابکار، گام نهاده است. یکی از وجوه مهم در «نوین» بودن «پیمان» در همین مسئله نهفته است.
نیکروز اعظمی