هنرپیشه محترم، سرکار خانم آغداشلو
با سلام جریانات چند روز اخیر و آتشی که پیام ویدئویی شما شعله ور کرد را دنبال کردم و از دیدن واکنش ها، هم تعجب کردم هم تعجب نکردم! :)
چون چهل سالی ست در کار نوشتن مطالب سیاسی هستم، و بیست سال از این چهل سال در معرض واکنش مستقیم خوانندگان بوده ام، گفتم چند توصیه ی دوستانه به شما بکنم، تا اگر بعد از این جریانات، دوباره خواستید پیامی چیزی به مردم بدهید، برخی موارد را در نظر بگیرید.
خانم گرامی
شاید اطلاع داشته باشید که هنوز کتاب های زنده یاد ذبیح الله خان منصوری، جزو پر فروش ترین کتاب های ایران است.
خصلت عمده ی نوشته های ذبیح الله خان، این است که چیزی را که در ذهن خودش و در ذهن نویسنده ای که کتابی نوشته و آن مرحوم این کتاب را ترجمه کرده آن قدر شرح و بسط می دهد تا همه، و به راستی همه، در خصوص موضوع گفتار شیرفهم شوند.
شما امروز در هالیوود هستید و در هالیوود، این روزها فیلم هایی ساخته می شود که نصف اش را کارگردان فیلم می سازد، و نصف دیگر فیلم، در ذهن بیننده ساخته می شود. البته آن چه در ذهن بیننده ساخته می شود، ادامه ی صحیح آن چیزی ست که کارگردان در نظر دارد.
اما در ایران ما، ساختن چنین فیلم هایی به دو دلیل کار درستی نیست:
اول این که بیننده دوست دارد، لقمه به طور کامل توسط کارگردان و عوامل فیلم جویده شود و بعد در دهان او گذاشته شود. به همین خاطر در گذشته، کارگردانان فیلم های ایرانی، وقتی قاتل بر سینه ی مقتول نشسته بود، و کاردی خون آلود را بالای سرش برده بود، رو به تماشاگران فیلم که در حال تخمه شکستن و ساندویچ گاز زدن بودند می گفت، اکنون من بر سینه ی این فرد خبیث نشسته ام، و با این کارد، که شی تیزی ست، سینه ی او را دریده ام، و اکنون این فرد کشته شده و دیگر نفس نمی کشد و نمی تواند بر خیزد و به کارهای بد ش ادامه دهد!
به عبارتی، هنرپیشه، یک بار دیگر، برای شیر فهم کردن ماها، که در سینمای لاله زار، رفته بودیم دو فیلم با یک بلیت ببینیم، موضوع قتل را که داشتیم با چشم می دیدیم، یک بار قشنگ شرح می داد تا خدای نکرده، فکر نکنیم مقتول با هفت تیر به قتل رسیده، یا چه می دانم چاقو، شی تیزی نیست! :)
اما دلیل دوم این است که گیرم کارگردانی بیاید و فیلمی از نوع «بشین فکر کن و بقیه فیلم رو توو ذهن ات بساز» بسازد. اتفاقی که ممکن است بیفتد این است که مردم منظور کارگردان را درست متوجه نشوند، و چیزی در ذهن شان بسازند که اصلا مدّ نظر کارگردان نبوده است.
مثلا فیلمی در مایه های جنایی به نام «پارک وی» در ایران ساخته شد که من با یک پاکت چیپس (تخمه شکستن در سینما ممنوع شده و به جای چِرت چِرتِ شکستن تخمه، صدای خش خش گاز زدن چیپس امروز در سینماهای ایران به گوش می رسد) باری با یک پاکت چیپس رفتم به تماشای این فیلم.
کارگردان بیچاره سعی کرده بود، فیلمی ترسناک بسازد و با صحنه های ترسناک، مردم را بترساند. ولی اتفاقی که در سینما افتاد این بود که هر صحنه ی ترسناکی که پخش می شد، مردم به جای ترسیدن، قاه قاه می خندیدند!
نمی دانم شاید کارگردان کار ش را خوب انجام نداده بود، یا ما مردم یخرده طبقه بندی افکار و واکنش های مان جا به جا شده یا چه....
به هر حال می خواهم بگویم که ما کماکان به فیلم هایی از نوع قاتل بر روی سینه ی مقتول نیاز داریم.
اما برسیم به موضوع صحبت های جنجال آفرینِ شما.
شما آمدید پیامی مادرانه و انسانی به دختر بچه هایی مثل رومینا اشرفی بدهید که مواظب باشند، به خاطر یک عکس در اینستاگرام سر شان بر باد نرود.
این موضوع اصلی پیام شما بود.
اما متاسفانه شما دو سه اشتباه اساسی مرتکب شدید:
اول این که این پیام را به شکل هنرمندانه، به شکل مختصر، همراه با موسیقی متن، همراه با دکلمه، همراه با کلمات فشرده ی قابل تعبیر و تفسیر، و خلاصه به شکل «گلشیری وار» و نه «ذبیح الله منصوری وار»، به شکل «آنتونیونی وار» و نه «سیامک یاسمی» وار بیان کردید و راه را برای درک شنونده از پیام تان باز گذاشتید.
شنونده ای که گاهی فقط تیترِ همراه پیام را نگاه می کند. حالا این تیتر را کسی که پیام شما را تکه تکه کرده گذاشته و از روی خوشدلی یا بد دلی گذاشته ما نمی دانیم.
بعد، از موضوع وضعیت ما بدتر از دوران اسلام شده و به دوران قبل از اسلام برگشته صحبت می کنید که ذهن درب و داغان ماها این را تفسیر می کند به این که چون قبل از اسلام اوضاع زنان بد بوده، و اسلام آمده خوب اش کرده، لذا خانم آغداشلو خواسته بگه اسلام خوب است!
بعد مثل ذبیح الله منصوری قشنگ و درست حسابی توضیح نمی دهید که این پیام من به دخترهایی مثل رومینا در جامعه ی بسته است والّا باید برای دستیابی به آزادی مبارزه کرد منتها به شکل اصولی و موثر.
خلاصه خودتان را سیبل یک جامعه ی عصبانیِ تیتر خوان بی حوصله کردید که تازه فیلم تکه تکه شده ی شما را دیده و خلاصه هر چه دق دلی داشته بر سر شما خالی کرده است.
آری خانم آغداشلوی گرامی
این وضع و اوضاع ماست و از این به بعد اگر خواستید پیامی چیزی بدهید (که بعد از این اتفاقات فکر می کنم دیگر پشت دست تان را داغ کنید که بخواهید پیام بدهید) به توصیه های من توجه کنید که تازه بعد از توجه به این توصیه ها هم، گرفتار مصیبت خواهید بود فقط کمتر.
با آرزوی موفقیت برای شما