مقاله قبلا منتشر شده جناب آقای دکتر جمشید اسدی اینک تحت عنوان نامه یا درخواست از بقیه اپوزیسیون تحت عنوان "ایران آزاد برای همه ایرانیها میخواهیم" با ٢٩ امضاء منتشر شد. در ابتدای کار نگارنده نیز امیدوار بود تا با حمایت صادقانه و سعه صدر و حوصله و تاکید بر حداقل مخرج مشترک ها بتوانیم بزرگان فرزانه و رایزنان اپوزیسیون را چون سپاهی گران در کاخ اتحاد در یک انجمن گرد هم آوریم تا به سان کوهی بلند همانند البرز، سیمرغ آزادی را از قله آن به پرواز در آورد.
لذا نگارنده نیز همانند تنی چند از دوستان به همراهی ایشان به رایزنی و مشورت پرداختیم. اما در نیمه راه متوجه شدیم که این سیمرغ موعود با ٢٩ امضاء یک پا کم دارد و نه ٣٠ مرغ است و نه حتی یک مرغ دوپا؛ بلکه بیشتر شبیه "مرغ یک پا" ء همسايه می ماند که غاز است و بجای کوه بلند قاف "ریزتپه ای" را برای آشیانه گزیده است. روز ما قبل آن نیز حدود ٥٠ تن از فعالان" جمهوری خواه سابق بیانیه مشابه ای در حمایت از "پیمان نو" منتشر کرده بودند, که خود حکایت از تشتت در مجمع الجزایر پراکنده اپوزیسیون دارد.
برای نگارنده مایه بسی شگفتی و حیرت بود که مُبلغ و پیشنهاد دهنده این اتحاد علیرغم ادعاهای انعطاف پذیری و گشاده رویی برای جذب دیگران, در نهایت حاضر نشد حتی یک قدم از مواضع خویش و یک کلمه از نوشتار خود عقب نشینی کرده و یا با دگرشپذیری نرمش نشان بدهد. بارها گفتم که مثلا تمرکززادیی یعنی دموکراسی. همه دیکتاتورها نسبت به واژه "تمرکززادیی" حساسیت دارند. در صورتی که قدرت سیاسی در همه کشورهای دمکراتیک غیر متمرکز و تقسیم شده است. اما در این بیانیه ٢٩ نفره که بسیاری از اعضای محترم حزب "پان ایرانیست" نیز آن را امضاء کرده اند نه تنها تمرکززدایی به سخره گرفته شده است بلکه با استفاده از واژه های نظیر "خودگردانی قومی" و نفی کامل آن اساسا بخش وسیعی از مردمان ایران (از جمله بلوچ, ترک, کرد, عرب, ترکمن, بختیاری و غیره) را از معادله حذف کرده اند. چون بسیاری از آنها از جمله نگارنده این نوع نفی و انکار ء عدم تمرکز قدرت سیاسی را نه تنها توهین و "قوم ستیزی" قلمداد کرده, بلکه آن را مغایر با "دموکراسی" می دانند. آقای دکتر اسدی در مصاحبه با جناب آقای حسن اعتمادی با نفی ستم مضاعف اتنیکی در ایران آن را "بحث مسموم اتنیکی" می خواند (دقیقه ٤٩) . بنده در شگفتم چطور شخصیتی که جزو هئیت مدیران "شورای مدیریت گذار" است و آموزش به زبان مادری و حداکثر خودگردانی به مناطق اتنیکی و حداکثر ممکن عدم تمرکز را امضاء کرده (بند ب سند شماره دو), اکنون در جمع دیگری ١٨٠ درجه خلاف آن موضع می گیرد. اما در عین حال از آن جمع دیگر استعفاء نمی دهد. این نوع دوگانگی رفتاری و تناقض ها قابل درک نیستند.
نکته بحث برانگیز و مورد مناقشه دیگر اصرار بر باورمندی و گنجانیدن مقوله "اقتصاد بازار بنیاد" بود که جناب دکتر اسدی اصرار داشتند که باید بعنوان اصل مشترک و بنیادین در بیانیه گنجانیده شود. واقعیت این است که اقتصاد چین و ایران نیز بازار بنیاد هستند. اما هردوی اینها اقتصاد آزاد یا "بازار آزاد" نیستند. بر هر انسان فرهیخته ای کاملا آشکار است که این موضوع می تواند زمینه جدل و اختلاف و واگرایی را فراهم کند که با روح ایجاد همگرایی بر اساس مخرج مشترک کاملا در تضاد است. اما نمی دانم چرا اصرار زیادی بر روی گنجاندن این نکته بحث برانگیز شد, که خود می تواند عامل دفع بخش وسیعی از فعالان سیاسی طیف های مختلف باشد.
و اما کلام آخر اینکه بن مایه انتقاد نگارنده به اینگونه "فرصت سوزی ها" و اصرار بر افزودن یک ناکامی دیگر بر کارنامه ناکام اپوزیسیون برونمرزی است که نه تنها حاصلی جز یاس و نومیدی در پی نخواهد داشت, بلکه تاریخ نیز ما را به دلیل خودپسندی ها و خودبزرگسازی های مضر نخواهد بخشید. حال بگذریم از اینکه بیانیه می گوید: "امضاکنندگان این نامه نه در پی چهره فروشیاند و نه برپایی سازمانی نو". اما معمار اصلی در همان مصاحبه با جناب حسن اعتمادی (دقیقه ٤٩) با صراحت می گوید این حرکت می تواند به "تشکیل" حزب یا سازمانی بیانجامد". این تناقض در گفتار و نوشتار قابل فهم نیست. در نتیجه در تار و پود املایی و انشائی این بیانیه کاملا مشهود است که ایران را برای همه ایرانیها نمی خواهد. و بدون ذره ای همدری و هم احساسی با دگراندیشان و بخش وسیعی از مردمان تحت ستم مضاعف ایران, همراه با نفی حقوق و هویت آنها؛ ایران را فقط در آیینه نگاه خود می بیند و بس! حقیقتا دل افسرده و مغموم شدم که شاهد یک "متوفی هنگام ورود" یا بعبارتی "مرده قبل از تولد" (dead on arrival) از رحم اپوزیسیون خودمحور و نابسامان شدم. بسی افسوس.
عبدالستار دوشوکی
مرکز مطالعات بلوچستان ـ لندن
شنبه ١٠ آبان ١٣٩٩
یادی از آبان خونین، شیرین عبادی
زیاد مطمئن نباش، ب. بینیاز (داریوش)