ایران وایر - پیام یونسیپور
«علی دایی» روز چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۳۹۹ در صفحه اینستاگرام خود نسبت به ادعای «احمد سعادتمند»، مدیرعامل سابق «باشگاه استقلال» واکنش نشان داد.
سعادتمند ادعا کرده بود که ماه گذشته مدیران استقلال با علی دایی برای نشستن روی نیمکت سرمربیگری استقلال مذاکره کرده بودند و او نیز چراغ سبز نشان داده بود.
علی دایی در واکنش به این ادعا، در اینستاگرام خود نوشته است: «با احترام به هواداران محترم باشگاه استقلال، کسی با من برای سرمربیگری استقلال صحبت نکرده و بنده هم هرگز جواب مثبتی ندادهام. متاسفانه بعضی آقایان وقتی تاریخ مصرفشان تمام میشود، شروع به داستانسرایی میکنند.»
از اردیبهشت سال ۱۳۹۸ که علی دایی از سرمربیگری «سایپا» کنار گذاشته شد، او روی نیمکت هیچ تیمی ننشست. پیشنهادهایی داشته اما برخی را رد کرده است و برخی نیز در آستانه عقد قرارداد از سوی مدیران باشگاهی منتفی شدهاند.
علی دایی زمانی از سرمربیگری سایپا کنار گذاشته شد که طبق عادت مرسوم و همیشگی خود، علیه مدیریت باشگاهش موضعگیری کرد. این بار اما مرد مقابلش، نه سردار «محمد رویانیان» بود که از فشار هوادار بترسد و نه «حبیب کاشانی» که مقهور لیدرهای باشگاه باشد. روبهروی او یکی از عوامل ترور «عبدالرحمن قاسملو» در اتریش قرار داشت؛ «امیر منصور بزرگیان اصل»، ملقب به سردار «غفور درجزی».
👈مطالب بیشتر در سایت ایران وایر
همانی که روزی عبدالرحمن قاسملو را در وین ترور کرد، سال ۱۳۹۶ نسخه علی دایی را پیچید.
دایی در مورد مدیرعامل باشگاه با نام سردار غفور درجزی گفته بود: «آقای "مصطفی مدبر" برای من وجود خارجی ندارد و آدم حقیقی به این اسم نمیشناسم. تا جایی که ذهن ناقصم یاری میکند، او را از زمانی که ریاست حراست صداوسیما را داشت، به عنوان "سردار غفور" میشناسم. برای من جالب بود که در یک برنامه "۹۰"، خودش را مدبر معرفی کرد. بعد که صحبت کرد، تُن صدایش برای من آشنا بود و دیدم همین سردار غفور خودمان است و اردبیلی است. چه طور او مصطفی مدبر شده است؟ کاش یک نفر از ثبت احوال این جا بود تا سوال کنم که یک نفر میتواند کل اسم و فامیلش را عوض کند؟»
نه سردار غفور، نه سردار غفور درجزی، که علی دایی در مورد امیر منصور بزرگیان اصل حرف زده بود؛ یکی از عوامل «عبدالرحمن قاسملو» در اتریش.
علی دایی یک روز بعد از این سخنرانی، از باشگاه سایپا اخراج شد و تا امروز هیچ باشگاهی فرمان هدایت تیمش را به او نداده است. باید در مورد علی دایی همین یک نکته را دانست که از سال ۱۳۸۵ که به عنوان بازیکن و مربی سایپا وارد دنیای مربیگری شد تا همان روزی که علیه سردار غفور درجزی مصاحبه کرد، هیچ سالی دور از فوتبال نبوده است. سایپا، تیم ملی فوتبال ایران، «پرسپولیس»، «راهآهن»، مجددا پرسپولیس، «صبا»، «نفت» تهران و باز هم سایپا تیمهایی بودند که از حدفاصل سالهای ۱۳۸۵ تا اردیبهشت ۱۳۹۶ مربیگری آنها را در دست داشت.
زندگی آمیخته به غرور
در گرایشهای علی دایی به سوی مردم نمیتوان تردید کرد. گاهی آنچه به عنوان امور خیریه انجام میدهد، در نگاه مردم مینشیند و بسیاری از مواقع کمکهای انسان دوستانهاش را مخفی نگه میدارد.
علی دایی مهر سال ۱۳۹۷ به دلیل جمعآوری کمکهای مردمی برای مردم زلزلهزده کرمانشاه، به مرکز عملیات ویژه ناجا احضار شد.
او زمستان سال ۱۳۸۷ در گفتوگو با روزنامه «ایران ورزشی»، دلیل مخفی نگه داشتن برخی از فعالیتهای انساندوستانهاش را وصیت و توصیه پدرش عنوان کرد.
با این حال، مغرورانه و جاهطلبانه به زندگی نگاه میکند. بخش عمدهای از این غرور هم طبیعی است. افتخاراتی که علی دایی در فوتبال ایران به آنها دست یافته است را نه یک شخص که شاید سالها بعد کل فوتبال ایران هم نتواند تکرار کند. او بهترین گلزن تاریخ در فوتبال ملی جهان است با عناوینی مانند بهترین بازیکن سال آسیا، گلزنی در لیگ قهرمانان اروپا، نخستین ایرانی باشگاه بایرن مونیخ، بهترین گلزن تاریخ جام ملتهای آسیا، دومین گلزن تاریخ انتخابیهای جام جهانی، بهترین گلزن ایرانی جام ملتهای آسیا، سفیر دایمی «یونیسف» در ایران و دارنده «نشان شجاعت» از دولت «محمد خاتمی». اینها همه افتخارات کارنامهاش نیستند اما برای بالیدن کفایت میکنند.
دایی مجبور بود غرور و وجاهتش را حفظ کند چون در جغرافیایی زندگی میکرد که حتی برای بهترین بازیکن تاریخ خود حاضر به برگزاری بازی خداحافظی نشد. او بدون هیچ بازی خداحافظی از دنیای بازیگری کنار رفت.
آیا دایی قربانی همیشگی سیاست است؟
تصور کنید که دوشنبه یازدهم مهر سال ۱۳۸۴ است و «فرانتس بکن بائر»، اسطوره بیبدیل فوتبال آلمان و رییس كمیته برگزاری مسابقات جام جهانی ۲۰۰۶ به «هتل آزادی» تهران آمده است تا رسما از ایران برای حضور در مسابقات جام جهانی دعوت کند.
صحبتهای بکن بائر اینگونه آغاز میشود: «ضعف بزرگ هیات آلمانی در ایران این است كه به زبان فارسی صحبت نمیكند. ما باید یك دوره آموزش زبان فارسی را میگذراندیم تا در جمع امروز با شما راحتتر صحبت كنیم. متاسفانه وقت این امر وجود نداشت. ما به اندازه علی دایی باهوش نیستیم. وقتی علی دایی به آلمان آمد، در کمترین زمان ممکن آلمانی را آموخت. علی! چند سال است به آلمان نیامدهای پسر. ورزشگاههایمان را از نو ساختهایم با امکانات جدید و بهتر. شک ندارم ایران سفیری بهتر از تو در آلمان نخواهد داشت. تو قطعا یکی از ۱۰۰ بازیکن برتر ما در بایرن مونیخ بودی. تو حتی میتوانی سفیر آلمان در فوتبال ایران باشی.»
«اردشیر لارودی»، روزنامهنگار مولف ورزشینویسی در ایران، صحبتهای فرانتس بکنبائر در ایران را در یادداشتی در روزنامه «جهان فوتبال» اینگونه تشریح کرد: «بکنبائر زیرکانه و با آیندهنگری حرف زد. او تصور میکند که علی دایی به پشتوانه سابقه و سواد علمی و زبانهایی که آموخته، یکی از ارشدترین مدیران آینده فوتبال جهان است.»
اما علی دایی نخواست. نه اینکه نتوانست، فقط و فقط نخواست وارد بحث مدیریت فوتبال در جهان شود. حتی فرانتس بکنبائر هم این پتانسیل بالقوه را در او دید که وارد بخشهای مدیریتی فوتبال جهان شود اما او خودش را سال ۱۳۸۷ اینگونه تعریف کرده بود: «من آدم پشت میز نیستم. فوتبال برای من یا در زمین مسابقه بود یا کنار زمین به عنوان مربی. آنچیزی که یاد گرفتم و آموختم را نمیتوانم از پشت میز به کسی منتقل کنم.»
برای همین درفوتبالی که آمیخته به سیاست بود، زندگی به عنوان مربی را آغاز کرد.
علی دایی شهریور سال ۱۳۸۸، پس از شکست تیم ملی ایران مقابل عربستان، از سرمربیگری تیم ملی برکنار شد. خودش سال ۱۳۹۳ در برنامه تلویزیونی ورزشی «۹۰» ادعا کرد که «محمود احمدینژاد»، رییس جمهوری وقت ایران حکم به اخراج او داده بود. سال ۱۳۹۸ نیز «ابراهیم صادقی»، بازیکن وقت تیم ملی ایران گفت: «علی دایی اخراج شد چون آقای احمدینژاد را بین دو نیمه به رختکن تیم ملی راه نداد.»
اگر اخراج از سایپا و دور ماندن او از دو فصل مربیگری در فوتبال ایران را هم اضافه کنیم، علی دایی دو بار قربانی سیاست شده است.
اما آیا او همیشه در فوتبال سیاسی ایران، قربانی بوده است؟
خاکستریهای دایی
محمود احمدینژاد شیفته فوتبال بوده، هست و خواهد ماند. او حتی در بیوگرافی توییترش، خود را «بازیکن فوتبال» معرفی کرده است. از همبازی شدن با «اوو مورالس»، رییس جمهوری سابق بولیوی در تهران تا حضور دایمی در اردوهای تیم ملی، نشانههایی از علاقه دایمی او به فوتبال است.
احمدینژاد اولین و تا امروز، آخرین کسی بود که میخواست علی دایی را رییس سازمان وقت تربیت بدنی کند. علی دایی اما نپذیرفت. ولی دستور سرمربی شدن علی دایی در تیم ملی به صورت مستقیم از ساختمان «پاستور» آمد. همانجا هم او را عزل کرد.
علی دایی کنار همه سایه روشنهایش، مراوداتی هم با جامعه سیاسی ایران و به ویژه طیف اصلاحطلب دارد. هرچند در دنیای سیاست آهسته و آرام قدم برمیدارد اما خودش را در حمایت از اشخاصی مانند «محمد خاتمی» یا «سیدحسن خمینی» بیتفاوت نشان نداده است. شاید همین دلیلی باشد که یک عنصر نظریه پرداز نظام مانند «علیاکبر رائفیپور» هم به او بتازد.
گیرافتادن در دنیای سیاست و فوتبال ایران و اصرار به باقی ماندن به عنوان مربی فوتبال در باشگاههای تهرانی، علی دایی را حتی از آنچه روزی فرانتس بکنبائر تصور میکرد هم دور کرده است.
علی دایی به واسطه تجارتهای شخصی خود، حاضر به قبول مربیگری در باشگاههای شهرستانی نیست. سال گذشته مذاکرهاش با «ذوبآهن» را نیمه تمام گذاشت چون نمیتوانست بیزینس شخصی خود را برای مربیگری در اصفهان رها کند. از سویی دیگر، باشگاههای تحت امر دولت و سپاه در تهران، اجازه همکاری با او را «فعلا» ندارند.
لیگ برتر ایران از فردا (جمعه) آغاز خواهد شد و علی دایی برای دومین فصل پیاپی، از لیگ دور خواهد ماند.
تمام بانکهای لرستان تعطیل شدند