حال و روز امروز جمهوری ارمنستان و نخست وزیر برگزیدهاش پاشینیان، شباهت زیادی با حال و روزگار ابوالفضل ایلچی بیگ و جمهوری آذربایجان دارد. درست ۲۸ سال پیش ابوالفضل ایلچی بیگ، اولین رئیس جمهور آذربایجان، ایاز مطلب اف را که بر جا مانده از نظام سابق شوروی بود زیر فشار جبهه خلق از کار برکنار کرد. جبهه خلق (خلق جبهه سی) خود را ملیت چی مینامیدند و با تفکر پان ترکی آشکارا خود را ضد روس و ضد ایرانی قلمداد میکردند. دوران فروپاشی شوروی بود. در سرتاسر شوروی هیچ سگی صاحب خود را نمیشناخت. شیرازه کشور از هم پاشیده شده بود در این اوضاع و احوال فکر ملیت چیها کسب قدرت سیاسی و بر زمین زدن ایاز مطلب اف بود.
باری، ابوالفضل ایلچی بیگ در چنین فضایی رئیس جمهور آذربایجان شد. شرح و حال آن روزگار فرو پاشی شوروی وصف نا کردنی ست. تنهابه این بسنده میکنم بگویم صد رحمت به حال و روزگار مردم ایران در شرایط فعلی. شوروی در حال پاشیدن بود تمام قفسهی مغازهها خالی بود. تامین نان مشکل شده بود. باندهای آدم کش و مسلح در سرتاسر جمهوریهای شوروی سابق همچون قارچ سر در آورده بودند. حتی کسانی که در دوره استالین در اردوگاهها بودند در آرزوی برگشت به دوران شوروی بودند. در یکی از نامهها شادروان دکتر صفوی از تاجیکستان به من نوشته بود آرزوی دوران برژنف را دارم در این زمانه بود که آمریکا و غرب دریافت که اگر شوروی با آن تسلیحات خطرناک و زرادخانه عظیماش از کنترل خارج شود دیگر خداوند هم قادر به جمع و جور کردنش نخواهد بود. آمریکا و غرب بر اساس مصلحت کمکهای اقتصادی به شوروی را آغاز کردند تا مترسک هایی همچون یلسین را سر پا نگه دارند.
ایلچی بیگ رئیس جمهور آذربایجان در حالی که کشورش آهی در بساط نداشت با ناسیونالیسم تو خالی و رادیکالیسم بی خاصیت در مقابل روسیه، ایران و ارمنستان رجزخوانی میکرد. او از یک طرف بر ضد مسکو موضع گیری میکرد و از طرف دیگر کشور ایران را دشمن ترک زبانهای این طرف و آن طرف رودخانه ارس معرفی میکرد. ارمنستان هم دیگر نگو. ایلچی بیگ که به گماناش ترکیه خانه پدری است با امید و آرزو برای رفع بحران اقتصادی دویست میلیون دلار از ترکیه وام خواست. او با ناباوری از ترکیه جواب منفی شنید. اما همین جمهوری اسلامی حاضر شد این وام را به جمهوری آذربایجان بدهد. به یاد دارم ایلچی بیگ این پول را نپذیرفت و گفت: وقتی سی میلیون آذری در ایران زیر ستم ملی هستند من چگونه این پول را قبول کنم. در این زمان کل جمعیت ایران ۵۰ میلیون نفر بود. درست است که یکی از اولویتهای سیاست خارجی چمهوری اسلامی صدور انقلاب بود اما اگر از روی انصاف حرف بزنیم تا زمان روی کار آمدن ایلچی بیگ رفتار جمهوری اسلامی با جمهوری آذربایجان در کل مثبت بود که میتوان در این مورد بیشتر شرح داد.
در این آشفته بازار موضعگیریهای غیر واقع بینانه ایلچی بیگ که با تحریک جدایی طلبان در ایران همراه بود به مذاق جمهوری اسلامی خوش نیامد. ارمنستان با هوشیاری سیاستهای جبهه خلق به رهبری ایلچی بیگ را رصد میکرد. در واقع ارمنستان فرصت خوبی به دست آورد و توانست از توان روسیه و ایران در مقابل آذربایجان به نفع خود بهره برداری بکند.
اگر پیشینهی سیاسی حیدر علی اف را کنار بگذاریم به هر حال او توانست با سیاست و تدبیر جمهوری آذربایجان را سر پا نگه دارد. علی اف سیاستمدار کار کشتهای بود. او پس از فروپاشی شوروی و استقلال آذربایجان به زادگاهش نخجوان بر گشت و اداره منطقه خود مختار نخجوان را بدست گرفت. او موقعیت شناس و سیاستمدار تازه به دوران رسیدهای نبود. حیدر علی اف در اوج درگیری ایلچی بیگ با جمهوری اسلامی، رابطه خوبی با جمهوری اسلامی داشت. درآن سالها جمهوری ارمنستان به راحتی میتوانست نخجوان را بگیرد. همین که نیروی نظامی ارمنستان در صدد حمله به نخجوان شد، سپاه پاسداران سریع وارد نخجوان شد و مانع پیشروی نیروی نظامی ارمنستان شد. طنز تاریخ را بنگر، حیدر علی اف که در دوران شوروی عضو اصلی هئیت سیاسی حزب کمونیست شوروی بود حالا از سر ناچاری دست کمک به سوی نظام ایدئولوژیک جمهوری اسلامی دراز کرده بود. علی اف که خود دست کمی از شیطان نداشت در همان زمان گفته بود: هیچ شیطانی نمیتواند روابط ما را با ایران به هم بزند. حیدر علی اف در مقابل جبهه خلق که دایم پیشنهی سیاسی او را به رخ میکشیدند به آنان جواب میداد: با این که ما در محاصره ارمنیها بودیم اما من با تدبیر و سیاست اجازه ندادم در نخجوان از دماغ یک نفر خون بریزد اما شما چکار کردید؟ رئیس جمهور وقت ایران آقای رفسنجانی علی اف را به تهران دعوت کرد او به هنگام تماشای مراسم عزاداری عاشورا و تاسوعا گفته بود که من از این عزاداری خوشم آمد این حرف علی اف در مطبوعات آن زمان منعکس شد.
باری، حیدر علی اف رییس جمهور آذربایجان شد. ایلچی بیگ به زادگاهش نخجوان تبعید شد. علی اف در رابطه با ایران و روسیه سیاست واقع بینانه برقرار کرد. او در این برهه زمانی که هیچ چیز سر جایش نبود توانست اندک اندک جمهوری آذربایجان را جمع و جور کند. پس از فوت حیدر علی اف، الهام علی اف هم کم و پیش همچون پدر توانست در روابطاش با روسیه، آمریکا، ایران، اسرائیل و ترکیه توازن برقرار بکند.
جمهوری ارمنستان و نیکول پاشینیان
در مقاله پیشین نوشته بودم، فروپاشی شوروی و پیدایش جمهوریهای تازه بنیاد در آسیای میانه و قفقاز جنوبی ریشه در سرنگونی امپراتوری روسیه و انقلاب اکتبر دارد. این جمهوریها در یک پروسه طبیعی و تاریخی شکل و فرم نگرفتند. انقلاب اکتبر و بلشویکها به طور ناخواسته در یک بزنگاه تاریخی، بستری برای تولد این جمهوریهای نو بنیاد فراهم کردند. یکی از این جمهوریها ارمنستان بود که طی قرنها در محاصره امپراتوری عثمانی و کشور ایران بود. گرچه ارامنه از طرف ارتدوکسهای روسیه در مقطع زمانی کوتاه تحت فشار بودند اما ارامنه به لحاظ تاریخی خود را وام دار روسیه و بلشویکها میدانند. اگر پای روسیه به این منطقه کشیده نشده بود بسیار بعید بود ارامنه بتوانند در میانه این دو کشور مسلمان به یک کشور تبدیل شود. ارامنه به دو دلیل تاریخی از اقوام ترک متنفر هستند اولین دلیل این است که ترکها بیزانس را شکست دادند و دین رسمی روم شرقی از مسیحیت به اسلام تبدیل شد. دومین دلیل تنفرشان قتل و عام ارامنه توسط دولت عثمانی میباشد. درست است که نسل کشی ارامنه لکهی ننگی بر دامن دولت عثمانی میباشد اما این را هم باید گفت که ارامنه در جنگ جهانی اول با پول و اسلحه روسیه نقش ستون پنجم را در سرزمین امپراتوری عثمانی بازی میکردند. روسیه به روش همیشگی و شناخته شده به ارامنه وعده کشور مستقل را داده بود. در واقع خود ارامنه نیز در وقوع جنایت و نسل کشی بی تقصیر نبودند.
تا زمان بدست گرفتن پست نخست وزیری پاشنیان، رابطه روسیه و جمهوری ارمنستان یک رابطه استراتژیک بود. ارمنستان همواره تمامی تخم مرغهای خود را در سبد روسیه میگذاشت. اما همین که پاشینیان در یک انقلاب رنگی با حمایت وسیع ارامنه به قدرت رسید بارها از انزوای ارمنستان و وابستگی شدیدش به روسیه سخن گفت و گرایش خود به غرب را نشان داد. البته حق با پاشنیان بود ارمنستان سی سال پس از فروپاشی شوروی همچنان یک کشور فقیر مانده است. دو میلیون ارمنی در روسیه و جمهوریهای سابق شوروی زندگی میکنند. پاشینیان که نتوانسته بود با جیبهای خالی به وعدههای انتخاباتی خود عمل کند به ناسیونالیسم غیر عقلانی و به شعارهای بدون پشتوانه رو آورد و به روسیه کم محلی کرد. او آشکارا ادعای مالکیت سرزمینهای جد و آبادی ارامنه در ترکیه فعلی کرد. اما این سرزمینها از صد سال پیش بخشی از ترکیه هستند. افزون بر این جنگ ارمنستان و آذربایجان را جنگ میان مسلمانان و مسیحیان و جنگ تمدنها خواند. وزیر دفاع ارمنستان در مقابل لابی قدرتمند ارامنه در نیویورک از الحاق بیشتر خاک آذربایجان از جمله منطقه خود مختار نخجوان سخن گفت. رقبا پاشنییان را متهم میکردند که وی از نقش تاریخی روسیه و ارمنستان عبور کرده است. جنگ که شروع شد روسیه این بار بدون دخالت مستقیم نظاره گر جنگ شد.
آیا توافق صلح میتواند پایدار بماند؟
حال که توافق صلح میان باکو و ایروان با وساطت روسیه به امضا رسیده است این سوال مطرح میشود که تا چه حد میتوان به پایداری این توافق صلح خوش بین و امیدوار بود. این صلح چه موانعی در پیش رو دارد. نیکول پاشنیان در قبال معترضین خشمگین گفت: این توافق راه حل نهایی مناقشه قره باغ نیست بلکه صرفا راهی برای متوقف کردن جنگ است.
به نظر میرسد دولت ارمنستان از سر ناچاری توافق صلح را پذیرفته است و بیشتر در فکر خرید زمان است. اما از همین دو کلمه نیکول پاشینیان میتوان فهمید او آتش بس را قبول کرده است نه صلح پایدار را. از طرفی به نظر نمیرسد که ارمنستان بتواند آب رفته را دوباره به جوی باز گرداند.
به باور من دید و نگاه ملت و دولتها در هر دو جمهوری هنوز هم بر محور جنگ و نفرت میچرخد. این طور به نظر میرسد که متن قرار داد بیشتر بر پایه آتش بسی برای صلح میباشد. در حالی که این توافق نه آتش بس است و نه صلح پایدار. مشکل دیگر در این توافق حضور صلح بانهای روسیه و ترکیه در منطقه قره باغ میباشد. نگرانی در این است که نقش روسیه و ترکیه فراتر از صلح بانی شود. آنچه به قامت روسیه جور در نمیآید همان صلح بانی است. روسیه و ترکیه با حضور نظامی میخ خود را در منطقه به زمین خواهند کوبید. بنظر میرسد آرایش جغرافیای سیاسی منطقه قفقاز در حال دگر گونی است. جمهوری آذربایجان و ارمنستان پای دو کشور نامطلوب را به منطقه کشیدند که در آینده برای خودشان موجب درد سر خواهد شد. البته لجاجت و ناسیونالیسم غیر عقلانی ارمنستان در آفرینش این بحران نقش مهمی داشت. برای هر دو جمهوری توافق مطلوب و صلح پایدار در این بود که نه تنها روسیه و ترکیه بلکه پای کشورهای غربی هم در میان باشد. نمیتوان حضور موقت صلح بانی کشورهای غربی را با روسیه و ترکیه که خودشان آتش بیار معرکه هستند برابر دانست. در حال حاضر جمهوری آذربایجان راضی است که پای ترکیه را به نفع خود به قفقاز جنوبی کشیده است و ارمنستان هم با تمام دل شکستگی از پوتین هنوز ترجیح میدهد که طرف حسابش با روسیه باشد.
به باور من مشکل اصلی در نوع نگاه و راه و روش و چگونگی رفع تشنج میباشد. صد در صد از شهروندان هر دو جمهوری آذربایجان و ارمنستان بر این باورند که قره باغ از آن آنان میباشد، باید جنگید و مرد. متاسفانه ارمنستان در این ۲۸ سال به راه حلهای مسالمت آمیز گروه مینسک و کنفرانس مادرید تن نداد. طی سی سال گفتمان حاکم در هر دو جمهوری همواره بر محور جنگ و کینه کور و تنفر چرخید. در جنگ اخیر یک مادر از جمهوری آذربایجان که پسرش را از دست داده بود چنین میگوید: اگر آب را با خاک مخلوط کنید «گل» درست میشود ولی اگر خاک را با خون مخلوط کنید، سرزمین مادری را بدست میآورید. گرچه برای باز پس گرفتن مناطق اشغالی و آواره شدن بیش از یک میلیون نفر از خانه و کاشانه، حق با این مادر داغدیده میباشد اما انسانها راه حلهای دیگری جز جنگ و خون ریزی هم دارند. تنها راه حال بحران، راه حل نظامی نبود و نیست. پس از سی سال جنگ و تنفر هر دو جمهوری دوباره به جای اول برگشتند و افزون بر این پای روسیه و ترکیه نیز به منطقه باز کردند.
نقش ایران، روسیه و ترکیه
اکنون که صدای جنگ در قره باغ خاموش شده است. بنظر میرسد که مواضع و رفتار جمهوری اسلامی در کل درست بوده است. تجربه نشان میدهد آن وقت که انگشتان جمهوری اسلامی در سیاست خارجی زیر سنگ گیر میکند این نظام از سر ناچاری (البته نه همیشه) به مواضع پراگماتیستی روی میآورد. گرچه جمهوری اسلامی در کمیسیون صلح حضور ندارد و همانند روسیه و ترکیه نیروی صلح بان در قارا باغ نخواهد داشت اما با این همه حال جمهوری اسلامی از این توافق نامه راضی بنظر میرسد و نمیخواهد پای اسرائیل و ترکیه بیشتر از این به منطقه کشیده شود. در حال حاضر جمهوری اسلامی غرق در مشکلات خودش میباشد دیگر تاب و توانی ندارد یک جبهه جدیدی در مرزهای شمالی باز کند. ترس و نگرانی جمهوری اسلامی در این بود که دامنه جنگ گسترش پیدا کند و پای اسرائیل و ترکیه به طور گسترده به این منطقه گشوده شود.
چشم انداز تغییرات ژئوپولیتیک در قفقاز جنوبی در حال دگرگونی است. بنظر میرسد روسیه با واقع بینی به این نتیجه رسیده است که باید سهمی در قفقاز جنوبی به ترکیه بدهد. روسیه به این درک رسیده است که همکاری با ترکیه بهتر و مفیدتر از تقابل خواهد بود. از طرف دیگر روسیه و ترکیه از گرفتاریهای جمهوری اسلامی با خبر هستند. روسیه که میدان دار اصلی است در حال حاضر دلیلی نمیبیند جمهوری اسلامی را هم طراز با ترکیه وارد بازی بکند. در واقع حریف اصلی روسیه در قفقاز جنوبی ترکیه میباشد. آنچه باید عنایت کرد مرکز ثقل اهرمهای فشار روسیه در سه کشور قفقاز جنوبی به روال سابق بیشتر سیاسی و نظامی است اما مرکز ثقل اهرم فشار ترکیه اقتصاد میباشد. اقتصادی که راه خود را گام به گام باز میکند.
اساس و شالوده سیاست خارجی جمهوری اسلامی بر پایه بنیاد گرایی اسلامی، آمریکا ستیزی و دشمنی با فرهنگ غرب پایه ریزی شده است. به باور طرفداران ولایت مطلقه فقیه، همه چیز و از جمله منافع ملی ایران، اول از همه باید از قیف و صافی دستگاه فکری آنان عبور کند. طی چهل سال جمهوری اسلامی در حوزه سیاست خارجی در مجموع منافع ملی ایران را در عمل یا به سمت ویرانی و تشنج هدایت کرده و یا امکانات موجود و فرصتها را دو دستی تقدیم این و یا آن کشور کرده است. پس از فروپاشی شوروی هیچ کشوری مانند ایران موقعیت ممتاز در جمهوریهای آسیای میانه و در قفقاز جنوبی را نداشت. اگر جمهوری اسلامی براساس احترام متقابل به حق حاکمیتها حرکت میکرد هیچ کشوری نمیتوانست رقیب جمهوری اسلامی باشد. رفتارها و سیاستهای اسلام گرایانه جمهوری اسلامی باعث شد که ترکیه بتواند با اقتصاد خود بستر مناسبی در کشورهای آسیای میانه و قفقاز جنوبی هموار کند. اما جمهوری اسلامی با تبلیغات مذهبی نا قابل و با به راه انداختن حسینیه و پخش قیمه پلو بهانه بدست ایلچی بیگ و جبهه خلق داد. ما میشنیدیم که در باکو میگفتند: قیمه پلوی حسینیههای امام حسین با عرق ودکا واقعا حال میدهد. این روشهای احمقانه زمانی اتخاذ میشد که مردم آذربایجان تازه از سیطره مسکو در آمده بودند و آنان در حال چشیدن استقلال خود بودند و با کنجکاوی نظاره گر اعمال همسایگان بودند. تکیه جمهوری اسلامی بر ساکنان روستاها و اقشار مذهبی بود. آنان توجه به این نداشتند که حاکمان این جمهوریها و اکثریت گرداند گان دستگاه دولتی و همچنان تکنوکراتها و روشنفکران این جمهوریها انسانهای سکولار و مستبد هستند و به سبک و فرم خود در جامعه شوروی تربیت یافتند. به یاد دارم اولین مقامات جمهوری اسلامی که به تاجیکستان آمده بودند مقامات تاجیکستان جویای حال و احوال گوگوش شده بودند و از همتایان ایرانی خود خواسته بودند که سلام آنان را به خانم گوگوش برسانند. طبیعی است که جمهوری اسلامی نمیتوانست تنها با روضه خوانی و حجاب و با ژستهای شیعه گری و تبلیغات مذهبی، الگویی برای این کشورها باشد.
باری، اگر جمهوری اسلامی سیاست ضد آمریکایی نداشت با توجه به مشترکات و علایق فرهنگی و تاریخی و با احترام متقابل به حق حاکمیت یکدیگر به این جمهوریها پا میگذاشت، ترکیه هرگز به گرد ایران هم نمیرسید. اگر حاکمان جمهوری اسلامی جایگاه و موقعیت ایران را درک میکردند نه ارمنستان میتوانست به راحتی در جمهوری آذربایجان در منطقه خوجالی دست به جنایت بزند و نه یک میلیون انسان آواره میشد، و نه این چنین شعارهای ضد ایرانی ایلچی بیک از جمله شعار آذربایجان واحد جذبه پیدا میکرد. حالا به برکت سیاستهای نا کار آمد جمهوری اسلامی کار به جایی رسیده است که در استادیوم تبریز با انگشتان دست، سمبل و ادای گرگهای خاکستری ترکهای افراطی ترکیه را در میآورند و یا به لج جمهوری اسلامی شعار خلیج عربی سر میدهند.
کجاست آن چشمان جمهوری اسلامی که ببیند پس از پیروزی جمهوری آذربایجان بر ارمنستان، مردم در شهر باکو در کنار پرچم جمهوری آذربایجان، پرچمهای ترکیه و اسرائیل نیز بدست گرفتند. آری درخت از درون خود شروع به پوسیدن میکند.
قدیمیها راست گفتند: که در طویله گاو ایستاده بر سر گاو خوابیده خرابکاری میکند.
اتابک فتحالهزاده
۱۷ نوامبر ۲۰۲۰
برجام؛ نسخهای که درمان همه دردها نیست، جمشید برزگر
اعتراضات آبانماه چرا سرکوب شد؟ علی کشتگر