از بی مبالاتی و جانفرساییِ برخی مواضع و رفتارهای سیاسی در قبال حکومت دینی ایران و تافته جدا نابافتهاش، به وضوح میتوان جدی نگرفتن چنین ماهیتی از نظام را، از سوی برخی گروهای ایرانی پی بُرد. ماهیتی که، مدت هاست حداعلاء ظرفیتش سرریز شد و به نمایش در آمد و به موجب اینها، کشورداری هم ره به بیدادگری و هرزگی رفت. طنین دادگری در همه آحاد کشور، نتیجهء عملکرد همین نوع کشورداری، ماهیت و رهی ست، که از آن برخواست. در ایران حاکمیت خدای شّر اسلامی، کمترین حس امنیت از ایران و ایرانی ربوده شده و ناامنی موجود به منطقه ما و نیز اقصی نقاط جهان، تعمیم یافته. با این وصف و بر حسب زمان و مکان حاضر و نوع گرایشات و رفتارهای مردم نسبت به شیوه زندگی خود، این وضع شکننده، قابل دوام نیست. خودفریبان در ذلت خویش خودشکنند آنگاه که به شکنندگی این وضع موجود معترف نباشند و در آشکار کردن و چاره جستنش برنخیزند. شکنندگی و بی دوامی وضعیت عینی حاضر را نیروی سیاسیِ قدرتمندِ سکولارِ حاضر آماده، لازم است. آن ملاک و معیار که میتواند مخالفان نظام دینی حاکم را دور هم جمع کند منافع و مصالح ایران و ایرانی در انطباق با ارزشهای حقوق بشر و سکولاریسم، است. ارزشهایی که بیش از چهار دهه از سوی نظام دینی/اسلامی به سردمداری آخوند شیعی مذموم شده و هر کس چنین سخنی از پسِ کلهاش به زبان آید، زبانش را ببُرند.
قدرت را تنها با قدرت میشود کنار نهاد و قدرت سیاسی را نیز با قدرت سیاسی. تا وقتی قدرت سکولار دموکرات در صحنه سیاسی و آرایش نیروهای سیاسی در میدان نباشد چه انتظار بایسته در محو قدرتی که، بیش از چهل سال است از ایران ویرانهای ساخته!؟ اگر جای قدرت فرتوت شده اسلامی را قدرت تازه نفس و بالنده سکولار نگیرد در بهترین حالت همین وضع آچمز شدهء سیاسی به حال خود باقی خواهد ماند. بنظرم، برای آهنگ ساز کردن و برساختن چنین قدرتی در مصاف با قدرت کهنه، همزمان و بموازات هم سه گام بایست برداشته شوند.
گام اول، روند روشنگری ست در بیهودگی تمام عواملی که اساس حرکتشان من حیث المجموع از حیطه نظام دینی فراتر نمیرود. این روند آگاهانه صحنه را برای آغاز نضج قدرت سکولار دموکرات بعنوان یک آلترناتیو، میگشاید. و این یک امر نظری هویتی نیز هست. هویتی که بیش از چهل سال است همه جناحهای حکومت اسلامی بدان زهر مهلک تزریق کردهاند. گام دوم، از قدرتمندی این آلترناتیو، اپوزیسیونِ نظم اسلامی حاکم شکل میگیرد. در واقع از هویت چنان آلترناتیوی، اپوزیسیون جان میگیرد و در صحنه حاضر میشود. گام سوم، ضرورت نماد رهبریست. این هر سه گام در امتداد یکدیگرند و قادر میشوند جنبش یا انقلاب را به سمت تغییر هیئت حاکمه با مواضع جدایی دین از دولت و سپس سکولاریزه و دموکراتیزه کردن جامعه، تحول بخشند. گام اول، در حرکت توفنده دی ۹۶ و آبان ۹۸ با شعارهای تماماً سکولار، در عمل به ما نشان داده شده. گام دوم نیازمند شبکههای گوناگون سکولار جهت تشکیل دایره قدرت دموکرات است که بنظر میآید در آغاز آن هستیم. اگر این دو گام نخست اول و دوم نتوانند فاصلهشان را از هم بزدایند و در نقطهای بهم بتنند محال است گام نماد رهبری در میان اپوزیسیون سکولار دموکرات پا بگیرد که در اینصورت بایست منتظر شورشها یا قیامهای بدون هدف بود که خیرش را فقط نظام حاکم میبرد یا، نظامیان حکومت را غصب و قبضه میکنند. در این وضعیت اصلاح طلبی دینی نیز، در انتخاب میان حاکمیت آخوند و نظامیان جانب اولی را میگیرند.
نیکروز اعظمی