Thursday, Nov 26, 2020

صفحه نخست » کتابی برای مرور هدف‌ها و دلایل ناکامی دکتر شاپور بختیار، جواد طالعی

TDB2.jpgتجربه دولت بختیار در انقلاب بهمن ۱۳۵۷

ویراستاران: حمید اکبری، آذر خونانی اکبری
ناشر: انتشارات فروع (کلن آلمان)
۴۳۰ صفحه، قطع وزیری، جلد گالینگور
آرایش صفحات: ماریا وارطانیان

نزدیک به یازده سال پس از برگزاری یک کنفرانس علمی در دانشگاه "نورث ایسترن ایلینوی" شیکاگو، اکنون برآیند ماندگار این کنفرانس در کتابی با عنوان "تجربه دولت بختیار در انقلاب بهمن ۱۳۵۷" به همت حمید اکبری و آذر خونانی اکبری از سوی انتشارات فروغ در کلن آلمان روانه بازار کتاب شده است.

کنفرانس دانشگاه شمال شرق ایلینوی شیکاگو که به مدت پنج روز به دو زبان فارسی و انگلیسی برگزار شد، سی سال پس از انتقال قدرت سیاسی در ایران از رژیم سلطنتی به رژیم اسلامی برگزار شد. صدها تن از استادان و دانشجویان ایرانی و آمریکائی مشغول به تحصیل و تدریس در دانشگاه‌های آمریکا در آنجا فرصت یافتند که با شنیدن سخنرانی‌های چند تن از نزدیکان دولت ۳۷ روزه بختیار، چهره‌های سیاسی و شاهدان آن دوران، تصویری از روند انتقال قدرت از آخرین پادشاه مشروطه به بنیادگذار جمهوری اسلامی ایران به دست آورند.
در این روند، آنچه دکتر شاپور بختیار عضو برجسته جبهه ملی و از پیروان مصمم دکتر محمد مصدق را واداشت تا به رغم شرایط پر آشوب آن دوران و شانس اندکی که برای کنترل اوضاع کشور داشت به عنوان آخرین نخست وزیر نظام مشروطه مسئولیتی سنگین را بپذیرد، بیش از هر نکته دیگری محور همه سخنرانی‌ها بود.

TDB.jpgبختیار در آن دوران در دیدارهای سیاسی خود تصریح کرده بود که بر خطر افتادن قدرت به دست روحانیون کاملا واقف است و اطمینان دارد که در این صورت آن‌ها ایران را به قهقرا خواهند برد و پیش از همه کسانی قربانی قدرت آن‌ها خواهند شد که با آرمان هائی آزادیخواهانه، عدالتخواهانه و انسانی زمینه ساز انقلاب بوده‌اند. پیش بینی هوشمندانه‌ای که در ۴۲ سال گذشته مو به مو تحقق یافت. آنطور که بختیار با پذیرش مسئولیت نخست وزیری آرزو می‌کرد، اگر نظام سلطنتی به موقع اصلاح می‌شد و قانون اساسی مشروطه به مرحله اجرا در می‌آمد، ایران می‌توانست در مسیر دموکراسی، قانونمندی و رعایت حقوق بشر پیش برود و به کام استبداد سیاه مذهبی فرو نمی‌رفت. بختیار، از جمله در دیدار با اعضای سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات کشور، که در آن زمان پرنفوذترین تشکیلات صنفی ایران بود گفته بود: "من در ایران و فرانسه برای آزادی و علیه فاشیسم و استبداد مبارزه کرده‌ام. بزرگترین آرزویم همواره این بوده که روزی در کشورم روزنامه‌ای با آزادی لوموند فرانسه داشته باشیم. علت این که به رغم شانس اندکم برای موفقیت، مسئولیت نخست وزیری را پذیرفته‌ام، فقط این است که می‌دانم صدای نعلین آخوندها از صدای چکمه نظامیان خطرناک تر است و می‌خواهم در حد توانم جلوی این اتفاق را بگیریم".
در سال‌های پس از سقوط دولت دکتر بختیار و به قدرت رسیدن روحانیت شیعه در ایران، نه تنها همه پیش بینی‌های او، از جمله سرکوب خونین کسانی که خود با هدف‌های انسانی در انقلاب نقش داشتند تحقق یافت، بلکه حکومت تروریستی پس از یک سوء قصد نافرجام در سال ۱۹۸۰ سرانجام در روز ۶ اوت سال ۱۹۹۱ میلادی وی را به وسیله جلادان اعزامی خود در خانه‌اش مثله کرد.
بختیار چرا نخست وزیری شاهی را پذیرفت که برای او راهی جز فرار از ایران باقی نمانده بود؟ چرا به جای برخورداری از پشتیبانی جبهه ملی، به عنوان تشکیلاتی که تمام عمر خود را صرف آرمان‌های آن کرده بود، از این تشکیلات اخراج شد؟ چرا در حالی که خمینی در آغاز قول پذیرش نخست وزیری او را در فردای پیروزی انقلاب داده بود، این قول را زیر پا گذاشت و نیروهای خود را علیه وی بسیج کرد؟ چرا بیشتر روشنفکران، نویسندگان، روزنامه نگاران و سایر نیروهای پرنفوذ به رغم آگاهی نسبت به خطر انفجار بزرگ از بختیار پشتیبانی نکردند؟
بختیار در ۳۷ روز نخست وزیری خود به مهم ترین خواست‌های مبارزان همنسل خود از جمله انحلال سازمان اطلاعات و امنیت کشور، آزادی همه زندانیان سیاسی، تضمین آزادی کامل مطبوعات و اجتماعات و تضمین برگزاری یک انتخابات کاملا آزاد تحقق بخشیده بود. پس دیگر کدام انگیزه باعث می‌شد که بخش عمده نیروهائی که خود را آزادی خواه معرفی می‌کردند دوشادوش توده‌های بی سواد و فریب خورده در خیابان‌ها به راه بیافتند و پشت سر ملاهای فرصت طلب شعار "بختیار، بختیار، نوکر بی اختیار" سر بدهند؟
آیا تجربه تلخ کودتای ۲۸ مرداد علیه دکتر محمد مصدق یکی از دلایل عمده ناباوری مخالفان شاه نبود و همین تجربه سبب نشد که مخالفت با شاه به مخالفت با شاپور بختیار تبدیل شود که در تمام عمر خود در مخالفت با شاه پایدار مانده بود؟ آیا تکروی بختیار و عدم تلاش او برای تشکیل یک نیروی اجتماعی قابل اتکا زمینه ساز ناکامی او نبود؟
کتاب "تجربه دولت بختیار در انقلاب بهمن ۱۳۵۷" اگر به همه این پرسش‌ها پاسخ ندهد، به بخش عمده آن‌ها پاسخ می‌دهد. علاوه بر این در این کتاب برپایه سخنرانی‌های انجام شده در کنفرانس دانشگاه نورداسترن ایلینوی شیکاگو در سی امین سالگرد دولت بختیار مقاله‌های متعددی هست که می‌تواند شرایط سیاسی و اجتماعی دوران کوتاه زمامداری بختیار را برای نسل هائی که آن دوران را تجربه نکرده‌اند به تصویر بکشد.
این کتاب با جلد گالینگور به قطع وزیری در ۴۳۰ صفحه با ویرایش حمید اکبری و آذر خونانی اکبری با آرایشی نیکو از سوی انتشارات فروغ آلمان به بازار آمده و دارای ۴ فصل با عناوین زیر است:
- رویکرد و عملکرد شاپور بختیار در مسند نخست وزیری، عوامل متنی و زمینه‌ای در شکست دولت بختیار، بازنگری دولت بختیار از منظری دیگر، گزارش ارزیابی دولت بختیار.
در بخش‌های چهارگانه کتاب به ترتیب مقالاتی را از لادن برومند، رضا دانشور، جواد طالعی، هادی خرسندی، کاظم ایزدی، سیروس بینا، میثاق پارسا، شهلا شفیق، مهرداد مشایخی، حمید اکبری، آذر خونانی اکبری، اردشیر لطفعلیان، خسرو سعیدی و عزت گوشه گیر می‌خوانیم که برخی از آن‌ها در برگیرنده دیدگاه‌های تحلیلی نویسندگان و برخی دیگر روایت تاریخی هستند.
کتاب به ایرج پزشکزاد و زنده یادان رضا دانشور، حمید ذوالنور، مهرداد مشایخی و محمد مشیری یزدی تقدیم شده و به تصاویری از بختیار، نشست‌های کنفرانس شیکاگو و پرتره‌های سخنرانان مزین است.
این کتاب می‌تواند یاری بخش پژوهشگرانی باشد که مایلند بخشی از روند سقوط رژیم پهلوی و قدرت یافتن روحانیت شیعه در ایران را از نگاه شاهدان آن دوران مورد بررسی قرار دهند.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy