ایندیپندنت فارسی - مجید محمدی
کاری که روحانیت شیعه بعد از انقلاب ۵۷ با دولت- ملت در ایران کرد و پس از حذف خشونتآمیز گروههای رقیب، آن را عرض چهار سال (۱۳۵۷ تا ۱۳۶۱) به تصرف و تسخیر کامل خود در آورد (همانند یک لشکر اشغالگر)، سپاه پاسداران در طی چهل سال به تدریج در حال انجام بوده است. تاکنون بخش قابل توجهی از اقتصاد دولتی، قوای مجریه و مقننه و تمامیت دستگاههای امنیتی، دستگاههای تبلیغاتی، قوه قضاییه (بازجوهایی که به مقام قضاوت و دادستانی رسیدهاند) و نیروی انتظامی، به تصرف عوامل سابق و لاحق سپاه درآمده است. سپاهیان کرسیهای زیادی را در مجلس و کابینه و استانداریها تحت اختیار گرفتهاند و بقیه نیز مقهور آنها هستند. مدیران بالا و میانرتبه دولتی، عموما سوابق سپاهی دارند. در بیعت ۱۴۰۰، قوه مجریه هم میتواند به فهرست «کاملا تصرف شدهها» اضافه شود. آخرین ایستگاه پس از مرگ علی خامنهای، جایگاه «ولایت فقیه» است که سپاهیان یک روحانی جوان و مطیع خود را در کرسی فوق بنشانند، یا اصولا دیگر به روحانیون احساس نیاز نکنند و خود رهبری را به دست گیرند.
کودتا یا تصرف گام به گام؟
سالهاست که برخی از ناظران مسایل ایران از کودتای سپاه علیه روحانیت سخن گفتهاند. در همه کشورهای استبدادی و دیکتاتوری، نظامیان تا زمانی که امکان پیشروی و دسترسی به منابع کمیاب برایشان فراهم بوده است، دست به کودتا نمیزدهاند. سپاه در کشور در موقعیتی بوده است که میتوانسته به تدریج و یک به یک، همه مواضع اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و سیاسی را اشغال کند. زدن بر طبل دشمنی با ایالات متحده و اسرائیل، نیاز دایمی روحانیت به سرکوب، برنامه بسط نفوذ و مداخلات منطقهای، و پیشبرد برنامه اتمی و موشکی (همه تحت مدیریت پاسداران)، به ناچار سپاه را در موقعیت برتر در سیاست داخلی و خارجی قرار میداد و روحانیت مجبور بود دست سپاهیان را در تاراج قدرت و ثروت و منزلت باز بگذارد. سپاه پاسداران در ایران نیازی به کودتا ندارد.
تغییر و تحول نقشها
در دهه اول سیطره نظام جمهوری اسلامی بر ایران، سپاه پاسداران نقش «پاسدار» را برای روحانیون و حراست از نظام تازه شکل گرفته آنها، با سرکوب رقبا ایفا میکرد. در دهه دوم، روحانیون پاسداران را یک شبه و بدون گذراندن هیچ دوره یا نیاز به مقدماتی، به مقامهای سرتیپی و سرلشگری ارتقا دادند و آنها را در منافع اقتصادیشان شریک ساختند (برآوردن پایگاه منزلتی و ثروت پاسداران). در دهه سوم، پاسداران با بسط امپراتوری اقتصادی خود منافع اقتصادی خویش را نهادینه و ابدی ساختند و از لحاظ مالی تا حدی زیادی از بودجه رسمی دولتی مستقل شدند. همچنین، سپاه با اسکلههای پنهانی برای قاچاق و خرید بزرگترین شرکتهای دولتی از یک سو و با بر عهده گرفتن برنامههای موشکی و هستهای از سوی دیگر، شیشههای عمر نظام را در دست گرفت. در دهه چهارم، سپاه برنامه گسترشطلبی جمهوری اسلامی را به اجرا درآورد و خود را در تعیین سیاست خارجی کشور به نهاد اصلی تبدیل کرد؛ تا حدی که ظریف همه اقداماتش را (در دیدارهای هفتگی) نخست با قاسم سلیمانی هماهنگ میکرد و نه حسن روحانی. وقتی ماموریت یک نیروی نظامی نه دفاع از کشور، بلکه حراست از انقلاب (بخوانید نظام حاکم) تعریف شود، هر آنچه رخ دهد عادی تلقی میشود.
مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی
سیطره بلامنازع سپاه
در پایان جنگ هشت ساله، سپاه، بهرغم ادعای نجاتبخشی، هنوز مثل هزارپا به همه نهادهای کشور نفوذ نکرده بود. دولت رفسنجانی و سپس دولتهای خاتمی، احمدینژاد و روحانی، هیچ مانعی برای پیشروی سپاه در همه امور ایجاد نکردند و البته نمیتوانستند ایجاد کنند و در قدرت بمانند. خاتمی تنها در پروژه یک فرودگاه در مقابل سپاه ایستاد و نتیجهاش را دید. امروز سپاه حتی میتواند خواسته جمعی فرماندهانش را به مجلس خبرگان و مجمع تشخیص مصلحت و حتی به خود خامنهای، تحمیل کند. اعضای شورای نگهبان مثل موم در دست فرماندهان سپاه هستند. در بیعتهای مختلف، هیچ یک از اعضای سپاه، حتی با پروندههای فساد، توسط این شورا رد صلاحیت نشدهاند.
تحمیل خواستههای سپاه به مجلس و دولت، بیش از دو دهه سابقه دارد. اصولا سپاه نیازی به تحمیل خواسته به مجلس و دولت ندارد، چون این نهادها هر آنچه سپاه میخواهد در اختیارش میگذارند و انتقاد یا پاسخگو کردن آن را بر خود حرام میدانند. مجلس در دو دهه اخیر همانند ماشین امضای سپاه عمل کرده و در هیچ موردی، برنامههای سپاه مورد چالش مجلس واقع نشده است. هیچ عضوی از مجلس در دو دهه اخیر، از جمله اصلاحطلبان، از سپاه انتقادی به عمل نیاورده است؛ چون اکثر آنها قبلا عضو سپاه بودهاند.
سپاه در چهار دهه اخیر آنقدر قدرت پیدا کرده است که خود راسا یکی از اعضایش را به عنوان رئیس جمهوری به خیابان پاستور بفرستد. بیت خامنهای عملا یکی از واحدهای اطلاعات سپاه است. تقریبا همه دستگاههای تبلیغاتی نظام در اختیار سپاهیان سابق و لاحق است. حتی برخی از اعضای لابی جمهوری اسلامی ایران در خارج کشور، در پشت سر یک سپاهی برای ریاست قوه مجریه قرار خواهند گرفت. سپاه به اندازه کافی پول کثیف نیز برای هزینه کردن در بیعت ۱۴۰۰ در اختیار دارد.
حملات بی وقفه به دولت روحانی
در ماههای اخیر حملات بوقهای تبلیغاتی تحت نظر دستگاه رهبری به دولت روحانی افزایش بی سابقهای یافته است. روایت غالب در همه این حملات، اثبات ناکارامدی دولت روحانی است. این نکته حقیقت دارد، اما آنچه گفته نمیشود، ناکارآمدی مجموعه دستگاههای حکومتی است. بوقهای تبلغیاتی نظام در پشت بیان ناکارامدی دولت سنگر گرفتهاند تا ناکارآمدی مجموعه نظام را پنهان سازند. حمله به دولت که ائتلافی از نیروهای اجرایی کارگزار، اصولگرایان سنتی و اصلاحطلب است، با این هدف انجام میشود که یکباره همه آنها از دولت بیرون ریخته شوند و مقامات میان «نیروهای انقلابی جهادی و جوان» توزیع شود. بدون قرار گرفتن یک سپاهی در مقام ریاست قوه مجریه، این پروژه ممکن نخواهد شد. آنها تصور میکردند که احمدینژاد این کار را برای آنها انجام دهد، اما او در نهایت به مشکلی برای بیت تبدیل شد.
بهتر از سپاهیان برای ریاست جمهوری نیست
در آخرین مرحله از تلاشهای سپاهیان برای فتح کامل قوه مجریه، بوقهای تبلیغاتی سپاه مشغول زمینهسازی برای حضور یک سپاهی در بیعت ۱۴۰۰ به عنوان نامزد اصلی گروههای اقتدارگرا هستند؛ با چهار ادعا:
۱. نظامی نیستند: «از جهت رفتار و منش کمتر کسی سپاهیان را نظامی، به معنی عرفی آن، میداند»،
۲. اهل توسعهاند: سپاهیان «در دوران تحریم عرصه عمرانی کشور را با سیلی به صورت خود سرخ نگه داشتند و سنگر تلاش را رها نکردند و از بنزین و گازوئیل و پالایشگاه خودکفایمان کردند»،
۳. مدیران برترند: «افرادی که در تراز انتخابات ریاست جمهوری شناخته میشوند، عمدتاً در دل سپاه رشد و نمو یافتهاند»، و
۴. نظامیگری با دمکراسی تناقضی ندارد: «مغرضان مبتنی بر کلیشههای کلاسیک غربی، دموکراسی و نظامیگری را متعارض میدانند.» (یادداشت مدیر مسئول روزنامه جوان، ۲۸ اذر ۱۳۹۹)
بوقهای تبلیغاتی سپاه وقتی از فعالیتهای عمرانی سپاه (از مجرای قرارگاهها یا شرکتهای تصرف شده) سخن میگویند تا مدیریت سپاهیان را تمجید کنند، دو نکته را از یاد میبرند: نخست، این که قراردادهای بالای یکصد میلیون دلاری به سپاهیان داده میشود و در واگذاری قراردادها مزایده و مناقصهای وجود ندارد، و دوم، این که سپاهیان با قدرت اسلحه (و نه شایستگی مدیریت یا ظرفیت فنآوری) پروژههای بزرگ را به دست آوردهاند. پرواز هواپیماهای جنگنده نظامی بر فراز فرودگاه تهران در دوره خاتمی، موضوعی نیست که فراموش شده باشد.
پس از پایان جنگ ایران و عراق، تنها حوزهای که سپاهیان در آن فعالیت نداشتهاند، دفاع از مرزها و امنیت ملی کشور بوده است؛ چون این موضوع رسما به ارتش واگذار شده است. نظامیگری آنها در تولید سلاحهای کشتار جمعی، تروریسم و گسترشطلبی منطقهای و ارسال سلاح به آفریقا و امریکای لاتین و خاورمیانه تبلور یافته است که در قاموس اسلامگرایان، برابر است با «قوی شدن» و «گسترش دامنه نفوذ». در حوزههای غیرنظامی نیز سپاه در فعالیتهای مختلف، از تهیه جهیزیه تا تولید فیلم، و از ترافیک مواد مخدر تا قاچاق لوازم الکترونیک درگیر بوده است. مدیرانی اینچنین که در گستره انواع فعالیتهای مافیایی پرورش یافتهاند، البته میتوانند ریاست جمهوری یک نظام مافیایی را بر عهده بگیرند.
انتقاد شدید صالحی از نمایندگان مجلس