Friday, Dec 25, 2020

صفحه نخست » ۸۲ سالگی بهرام بیضایی؛ هنرمندی که مقابل نظامِ حذف و سانسور کرنش نکرد

wire25-1.jpgایران وایر - امیرحسین میراسماعیلی

بسیاری از دوست‌دارانش معتقدند در تاریخ هنر این مملکت مانند او دیگر تکرار نمی‌شود. دارای ابهتی مثال‌زدنی است و شخصیتی به شدت جذاب که همانندش طی دهه‌های اخیر در سینما و تئاتر ایران دیده نشده است. همین یگانگی و غرورش بود که باعث شد مقابل سانسور و دخالت‌ نهادهای حکومتی کرنش نکند و پس از چند دهه توقیف و سانسور آثارش، کوچ را به ماندن و همکاری با حکومت تمامیت‌خواه ترجیح دهد.

بسیاری از آثار «بهرام بیضایی» به زبان‌های مختلف، از جمله انگلیسی، عربی، فرانسوی، اسپانیایی، آلمانی و ترکی ترجمه شده و تعدادی از نمایش‌نامه‌های او در کشورهای مختلف دنیا به چاپ رسیده و روی صحنه رفته‌اند. ۱۰ فیلم بلند سینمایی، چهار فیلم کوتاه و حدود ۷۰ نمایش‌نامه و کتاب در ایران و خارج از آن از سال ۱۳۴۱ تا به امروز کارنامه هنری بهرام بیضایی را تشکیل داده‌اند.

👈مطالب بیشتر در سایت ایران وایر

بهرام بیضایی که متولد پنج دی ۱۳۱۷ در تهران است، خود را این‌گونه معرفی می‌کند: «پدرم دوست‌دار شعر فارسی بود، من به جست‌وجوی نثر فارسی رفتم. پدرم دوست‌دار زبان و فرهنگ عربی بود، من به جست‌وجوی اساطیر و فرهنگ و فرهنگ باستانی ایران رفتم. او شیفته شخصیت‌های نام‌آور تاریخی بود، و من در مقابل به مردم‌شناسی پرداختم. او بنابر سنت، پژوهش‌های مسایل عامینه را اهمیتی نمی‌داد و برای من اهمیت اساسیِ این‌ها در همین عامیانه بودن بود؛ این‌که دریچه روح مردم مطالعه نشده است و سرچشمه هر دانشی که بخواهد بر مردم دلالت کند، آن‌جا است. تمایل به تئاتر و سینما در من، در برابر مدرسه‌ای بودنِ خانه بود.»

از سال ۱۳۴۱ نمایش‌نامه‌نویسی را با نوشتن «عروسک‌ها» آغاز کرد و یک سال بعد در تابستان ۱۳۴۲ یکی از معروف‌ترین نمایش‌نامه‌هایش به نام «پهلوان اکبر نمی‌میرد» را نوشت و سپس در سال ۱۳۴۷یکی از بنیان‌گذاران «کانون نویسندگان ایران» شد.
سال ۱۳۵۲ استادیار تمام‌وقت نمایش در دانشکده هنرهای زیبا و مدیر رشته هنرهای نمایشی شد و هنرمندانی هم‌چون «هوشنگ گلشیری»، «داریوش آشوری»، «شمیم بهار»، «شاهرخ مسکوب»، «گلی ترقی» و «مهرداد بهار» را با خود به «دانشگاه تهران» آورد تا نسلی از هنرمندان ممتاز سال‌های آینده ایران را تربیت کنند؛ سینماگرانی از جمله «عزت‌الله انتظامی»، «سوسن تسلیمی»، «پرویز پورحسینی»، «امین تارخ»، «اصغر همت»، «رضا کیانیان»، «بهروز غریب‌پور» و... که همگی از شاگردان بهرام بیضایی بودند.

سیاست سانسورمحوری از همان ماه‌های آغازین انقلاب اسلامی روی کارهای بیضایی سایه انداخت. فیلم «چریکه تارا» که در سال ۱۳۵۷ توسط او ساخته شد، در ایران فرصت نمایش نیافت و بیضایی آن را در «جشنواره فیلم کن» ۱۹۸۰ به نمایش درآورد. سال ۱۳۵۸ بیضایی تئاتر «مرگ یزدگرد» را در تهران به روی صحنه برد اما وقتی در سال ۱۳۶۰ از این نمایش‌نامه فیلمی سینمایی ساخت، مانع اکرانش شدند. البته که در ادامه و همان سال ۱۳۶۰، بیضایی را پس از ۲۰ سال تدریس، از دانشگاه تهران هم اخراج کردند.

«حمید سمندریان»، از کارگردانان معروف تئاتر ایران گفته است: «دو ماه به بازنشستگی بهرام بیضایی مانده بود که حکم اخراجش آمد.»
بیضایی نیز خود گفته که در سال‌های پس از «انقلاب فرهنگی»، دیگر اجازه تدریس در دانشگاه‌های ایران را نداشته است.

سال ۱۳۶۴ «باشو غریبه کوچک» را ساخت اما تا سال ۱۳۶۹ فیلمش توقیف بود و بیضایی این فیلم را به «جشنواره فیلم و هنر» فرانسه فرستاد که جایزه اول جشنواره را هم برد. سال ۱۳۶۶«شاید وقتی دیگر» را ساخت که خود بیضایی در گفت‌وگویی هدف از ساختش را «کاهش فشارها» بیان کرده است. او پس از مهاجرتی کوتاه به کشور سوئد و بازگشت به ایران، توانست فیلم «مسافران» را در سال ۱۳۷۰ اکران کند تا مجددا امیدوار به فعالیت در داخل کشور شود.

انتخاب «محمد خاتمی» در سال ۱۳۷۶ به عنوان رییس‌جمهوری ایران و گشایش نسبی فضای فرهنگی در کشور نیز بیضایی را به آینده امیدوارتر کرد تا او پس از ۱۸ سال دوری از صحنه، تئاترهای «بانو آئویی» و «کارنامه بندار بیدخش» را هم‌زمان در سالن‌های «چهارسو» و «قشقایی» «تئاتر شهر» تهران به روی صحنه ببرد. اما باز در سال ۱۳۷۷ که نمایش‌نامه «مجلس قربانی سنمّار» را نوشت، نگذاشتند آن را به روی صحنه ببرد. در سال ۱۳۷۹ هم ماجرا باز تکرار شد تا نمایش‌نامه «مجلس ضربت‌زدن» که بیضایی آن را با نگاهی به شخصیت امام اول شیعیان نوشته بود، نتواند از سد سانسور عبور کند و به اجرا درآید.

بهرام بیضایی در این‌باره به کنایه گفته است: «هربار که خواستم فیلمی بسازم یا اجرایی از نوشته‌هایم داشته باشم، نامه‌ای تهدیدآمیز از گروه‌های ناشناس سیاسی می‌رسید که وجود ما را ضد شعائر می‌شمردند و می‌خواستند که زود تعطیل کنیم. خوب است در این مملکت دسته‌های سیاسی با همه رقابت، اقلا برای تعطیل کردن کار فرهنگی باهم یک‌صدا هستند! از راستِ چپ‌نما و چپِ راست‌نما و یا حتی بخش چپِ راست و بخش راستِ چپ و یا حتی راستِ راست و چپِ چپ که باهم فرقی ندارند.»

اما بیضایی ناامید نشد و عزمش را جزم کرد تا فیلمی جدید بسازد. پس سال ۱۳۷۸ موفق شد بعد از جلسات مختلف با مقامات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ساخت فیلم «سگ‌کشی» را آغاز کند. سال بعد فیلمش در نوزدهمین دوره «جشنواره فیلم فجر» اکران شد و علاوه بر انتخاب به عنوان «فیلم برگزیده تماشاگران»، جایزه‌های دیگری را برای فیلم‌نامه، بازیگری، فیلم‌برداری و طراحی صحنه و لباس کسب کرد. فیلم در گیشه نیز مورد استقبال فراوان مردم قرار گرفت و تبدیل به یکی از پرفروش‌ترین فیلم‌های تاریخ سینمای ایران شد.

او در سال ۱۳۸۲ «دیوان نمایش» که حاصل سال‌ها پژوهش و تحقیقش بود را در دو جلد منتشر کرد. سپس «شب هزارویکم» را در سال ۱۳۸۲ در سالن چهارسو به روی صحنه برد. در تابستان سال ۱۳۸۴ نیز تئاتر «مجلس شبیه در ذکر مصائب استاد نوید ماکان و همسرش مهندس رخشید فرزین» را با نیم‌نگاهی به «قتل‌های زنجیره‌ای» دهه ۱۳۷۰ ایران، در سالن اصلی تئاتر شهر تهران اجرا کرد. این نمایش البته پس از ۲۴ اجرا و علی‌رغم استقبال چشم‌گیر مردم، به علتی نامعلوم توقیف شد.

بهرام بیضایی هم‌چنان تلاش برای فعالیت در فضای هنری آن سال‌های ایران و جنگیدن با تیغ سانسور را ادامه داد. تئاتر بعدی او، «افرا یا روز می‌گذرد» در زمستان ۱۳۸۶ در «تالار وحدت» تهران روی صحنه رفت و با موفقیت و استقبال کم‌نظیر تماشاگران مواجه شد. سپس یک سال بعد فیلم «وقتی همه خوابیم» را ساخت که سال ۱۳۸۷ به روی پرده فرستاد.

پس از ساخت این فیلم، بیضایی سعی کرد دو تئاتر «تاراج‌نامه» و «سهراب‌کشی» را به روی صحنه ببرد اما دوباره مانعش شدند و به هیچ‌‌کدام مجوز ندادند. پس از این کوشش نافرجام، دیگر بیضایی به کلی از ادامه فعالیت در ایران ناامید شد و مهاجرت را برگزید. او گفت: «من فکر می‌کنم امیدِ دروغین بدتر از ناامیدی است. چون ناامیدی باعث می‌شود ما دست به عمل بزنیم. "آرش" نوشته‌ من، فرزند ناامیدی است و در ناامیدی کامل دست به کاری می‌زند. درحالی‌که تاکنون امیدهای دروغین و خودفریبی‌ها سال‌ها ما را عقب انداخته‌اند.»
پس دست به کاری زد و سال ۱۳۸۹ به دعوت «دانشگاه استنفورد»، همراه همسرش «مژده شمسایی» به امریکا رفت و در این دانشگاه مشغول تدریس و تحقیق شد که تاکنون نیز ادامه دارد.

بهرام بیضایی که امروز پنج دی ۱۳۹۹، ۸۲ ساله می‌شود، بیش از شش دهه خلق هنری تاثیرگذار و مداوم، حالا از مهم‌ترین مشاهیر فرهنگی معاصر ایران است. برای نظام جمهوری اسلامی ایران اما ظاهرا هرقدر که بزرگ‌تر باشی، بیشتر مزاحم و غریبه محسوب می‌شوی. احضار و بازجویی از او در زیرزمین اداره اماکن نیروی انتظامی در دهه ۷۰ و هم‌چنین جلسات اجباری «سعید امامی»، معاون وقت وزیر اطلاعات در دولت محمد خاتمی با او، گوشه‌ای از آزارهای امنیتی نظام ایران برای وی بوده است.

بیضایی برخلاف هنرمندان دیگر سکوت نکرد و ۳۰ بهمن ۱۳۸۰ گفت که درباره گذشته، آینده و اعتقاداتش بازجویی شده است. او گفت سال‌ها است در ایران بازجویی پس داده و هم‌چنان پس می‌دهد. بهرام بیضایی حالا و در تمام این سال‌هایی که در وطنش نیست و آن سر دنیا می‌تواند آزادانه سخن بگوید، گه‌گاهی در میان دانشجویان و دوست‌دارانش، از دغدغه‌هایش برای ایران و معضلات فرهنگی موجود در کشورش حرف می‌زند؛ مردی که می‌گوید از سیاست و سیاست‌مدارها متنفر است و معتقد است: «من بدبختی زنان و مردان‌مان را در فرهنگ غیرتی می‌بینم. در طول سده‌ها و هزاره‌ها، زنان ما از کوشش برای تغییر سرنوشت خودشان منع شده‌اند، هم‌چنان که مردان. و همه‌ی ما به این نتیجه رسیده‌ایم که باید کسی از گذشته دور و در قالب مقامی از بالا برای همه‌ ما تصمیم بگیرد. به ما گفته شده که لازم نیست بیاندیشیم و همه‌چیز از پیش برای ما فکر شده است.»

مخاطب آثار بهرام بیضایی، همه مردم بودند، نه عده‌ای اقلیت. این هنرمند می‌گوید «فرهنگ» مذهب او است: «مردمی مخاطب من هستند که بخواهند پیش‌تر بروند و آن‌ها که دانسته یا ندانسته در خدمت حفظ معادله‌های پیشین هستند، در روبه‌رو شدن با آثار من آشفته می‌شوند.»



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy