"چند روزی است شیرازم سرزمین حافظ وسعدی. دیر گاهی است که هر دو درخوابند بی خبر ازحکومت خرقه پوشانی که درمیخانهها بسته ودر تزویر ریا گشودهاند. خرقه هائی آلوده فساد، گندیدگی، جهل وجنایت. خرقه هائی که مستوجب آتشند! و آتش بر خرمن هستی یک ملت زدهاند.
سرزمین زندان عادل آبادکه زیباترین فرزندان این آب خاک را بجرم آزادی در خود جای داده! هر از گاهی آزادهای جان برکف را قربانی نظامی میکند که چرخ آن جز با خون آزادگان ورنج وستم دادن بر مردم نمیچرخد.
ازمقابل زندان عبور میکنم جائی که در فاصلهای نه چندان دور گردن کشی سرفراز در میدان گاهی آن بر سر دار سرود آزادی خواندو تا آخرین بازدم خود پنجه در پنجه ناکسان تکیه داده بر قدرت افکند.
کسی که میگفت: " عدالتی در کار نیست! قاضیان حافظ رژیم با طنابی در دست بدنبال گردن آزادگان میگردند ". نامش نوید افکاری بود. حال در مزاری با سنگهای شکسته خوابیده است. مزاری که در آیندهای نه چندان دور "گردش گه رندان جهان خواهد شد"!
همراهم مرا همراه خود به دادگاه انقلاب شیراز میبرد. ساختمان سه طبقه فرو ریخته در نزدیکی دروازه قران. نمادی از خشونت! جائی که حاکمان شرع سخت در کار خرید وفروش عدالتاند! در کار تاخت زدن جان انسان با قدرت وپول، در کار نشاندن نا حق بر جای حق! در کارنسق کشی از مردمی که زبان به اعتراض بگشایند و حق طلب کنند. جائی که حکم نهائی میدهند ومهر بر پای پروندههای ساخته وپرداخته شده توسط شکنجه گران و آمران میگذارند. استقلال دستگاه قضا را در پای مستبدان حاکم بر جان ومال ملت قربانی میکنند.
دستگاه عدالتی غرق در فساد، غرق در رشوه خواری وفرمان بری! با قاضیانی شوم در ردای سیاه حافظ شریعت در "ام القرای اسلام"! فرقی نمیکند شیراز باشد یا چاه بهار. زندان اوین باشد یا زندان اورومیه! همه بیک سان ظلم میکنند و استخوان ملت میشکنند.
در همه محاکم رشوه ودستور از بالا بیک سان عمل میکند. قاضی عادلی نمیتوان یافت که به عدل تکیه بر مسند عدالت زند. وکیلی مستقلی که از حق موکل خود دفاع نماید! انگشت شمارند چنین قاضیان ووکیلانی که سر بر کنند و جزای بزرگی، دلاوری و عدالت خواهی خود را با داغ ودرفش دریافت نکنند!
دادگاههای بلخ پراکنده شده در سرتا سر این سرزمین نفرین شده ودر ماتم نشسته بنام ایران.
راهرو درازی است با اطاقهای ردیف شده درکنار هم باسربازی بر در. درون هراطاق قاضی و عمله قضاتی در هئیتی ترس بر انگیر با چهرههای درهم کشیده باریشی که نمایانگر تعلقش به حکومت است با لباس هائی که بر تنشان زار میزند سخت مشغولند.
جملگی مردند وزنی در کار نیست. مردانی که سر پائین انداخته وبندرت سر بالا میکند ودر سیمای متهمان مینگرند. نگاهی سرد وخالی از عطوفت چونان باز شدن در دوزخ.
بساط غریبی است. میز مقابل قاضیان کوهی از پروندههای تلنبار شده بر روی هم قرار دارند که خبر از ابعاد ومیزان شکایت، جرم وجنایت گسترده میدهد. نشان از در هم ریختگی اجتماعی!
داد خواهیهای خوابیده درون هر پرونده. نمادی از نابسامانی وعدم سازش، پرخاشگری اجتماعی، خشونت، کنار نیامدن مردم با هم، لاعلاجی، سردر گمی، فرو ریختن اعتماد عمومی، فقر وتنگدستی، اعتیاد وسیع این بزرگترین عوامل شکل دهنده به جرم!
نشانی ازفعال بودن ارگانهای سرکوب در پرونده سازی، کشاندن پای هر معترض ومخالف رژیم به این بیداد گاهها که یکی از عظیم ترین باجگیریها برای پر کردن صدها صندوق علنی و غیر علنی زیر عنوان جریمه، دیه، وثیقه و.. در آنها صورت میگیرد.
این جا در این ساختمان نیمه مخروبه همه چیز تقسیم شده وفرم گرفته است. از دسته بندی پروندهها تادسته بندی قاضیان، دسته بندی وکیلان وحتی نیروی انتظامی ایستاده بر در تا آبدارچیها و نهایت کار چاق کنها! که رکن اصلی ارتباط قاضی با متهمان پرونده هاست. همه بگونهای بخشی از این پازل فساد را تشکیل میدهند.
پروندههای بزرگ که در پشت آن پولهای کلان خوابیده مخصوص قاضیان قدرتمندی است که قادرند بی آن که پای متهم را به دادگاه بکشانند با گرفتن رشوههای کلان توسط کار چاق کنهای خاص و مورد اطمینان خود و وکلائی مورد اعتماد وسر سپرده حکم صادر کنند. طوری که آب از آب تکان نخورد. قاضیان و وکیلان مورد اعتماد و نور چشمی رژیم که خود بخشی از بدنه قدرت و حافظان آن هستند.
شما این وکیلان وقاضیان قدرتمند را نمیبینید و نمیتوانید جز از طریق پول و رابطی مطمئن باآنها تماس بگیرید. افرادی که موردرشگ قاضیان و وکیلان دست دومند و نهایت آرزوی آنها که روزی مانند آنها تکیه بر جایگاهی چنین رفیع و پر آب ونان بزنند.
در اطاق این دسته از قاضیان بسته و نگهبان در اطاقشان مورد اعتماد و آبدارچیهایشانشان خود یک سر و گردن بالا تر از دیگران هستند.
دسته دوم قاضیانی هستند با قدرت کمتر ودرهای اطاق نیمه باز که با نهادن پولی در کف محافظ جلوی در میتوان داخل اطاق شد سلامی به قاضی داد و اظهار ارادتی کرد ومنتظر شد. وکیلان ایندسته از قاضیان با شکل و شمایلی شبیه به هم با کیفهای چرمی زیر بغل زده و لباسهای عمدتا مشکی راه راه در طول کریدور حرکت میکنند. دنبال مشتریانی هستند که پرونده آنها در دست قاضیانی است با در اطاقهای نیم بازو آماده برای چانه زدن.
ادامه دارد
ابوالفضل محققی