ویژه خبرنامه گویا
میخواهم در مورد هراس افکنی کاذب اکثر تحلیلگران بعد از حذف قاسم سلیمانی برای جنگ قریب الوقوع میان ایران و آمریکا بنویسم. تحلیل هایی که ناشی از شناخت غلط آنها از ماهیت رفتاری جمهوری اسلامی است.
صبح زود سوم ژانویه یک سال پیش، رئیس جمهور آمریکا تصویر پرچم کشورش را در توئیترش نشان داد. وی ساعاتی بعد در همان روز خبر کشتن قاسم سلیمانی توسط آمریکا را به اطلاع عموم رساند. داستان هراس افکنی از برخورد نظامی و واکنش سهمگینانهی حکومت اسلامی از همین جا شروع شد.
بعد از حذف فیزیکی سلیمانی به فرمان ترامپ، کمتر تحلیلگر سیاسی و کارشناسی بود که واکنشهای هیجان زده و آنی نسبت به این واقعه نشان ندهد. کلید واژه اکثر این تحلیلها هم این بود: ترس از شعله ور شدن آتش جنگ و بالارفتن حداکثری تنش میان آمریکا و ایران در منطقه.
از برنی_سندرز گرفته تا اکثر تحلیل گرهای روزمره رسانهای ازاحتمال برخورد جدی نظامی بین دو طرف خبر میدادند. بیمی که از پایه بر اساس دادههای غلط و برداشت علیل از ماهیت کنش تهاجمی و دفاعی جمهوری اسلامی ناشی میشد
آنها به مخیلهشان هم نمیرسید عملیات پدافندی ((Active Defense پس از سلیمانی، حملهی تروریستی و جنایتکارانه به یک پرواز غیر نظامی اکراینی باشد.
مشکل اساسی اکثر تحلیگران این است:
فرض میگیرند که جمهوری اسلامی یک دشمن متعارف، خطرناک و قدرتمند برای آمریکاست که با حذف سلیمانی مثل ببر زخمی شده بود که هر آن امکان دریدن حریف را دارد.
این یک فرض کاملا وارونه است نسبت به رژیمی که در بعد نرم افزاری دچار فروپاشی از درون شده (نه پشتوانه مردمی دارد و نه حداقل توان اقتصادی) و فقط به زور گلوله، باتوم و اعدام بر مردم خود حکومت میکند. این دادهها البته در اختیار همه بود و شاید بتوان گفت که بخش بزرگی از این تحلیلهای پر رنگ شده در رسانهها به ترس رقبای سیاسی داخلی و خارجی! آمریکا از برد تبلیغاتی این اقدام برای ترامپ بر میگشت.
به عنوان نمونه گاردین در یک گزارش مثلا تحلیلی در آن زمان نوشت که این اقدام باعث حضور بیشتر ایران در کشورهای همسایه خواهد شد.
در یک تحلیل تخیلی و بی پایهی دیگر بارابارا اسلاوین عضو اندیشکده شورای آتلانتیک نوشت:
ترامپ با ترور سلیمانی تنش با ایران را افزایش داد و هم اکنون با هشتاد میلیون ایرانی روبروست! این اقدام جان بی گناهان بسیاری را خواهد گرفت!
واقعیت اما سویهای کاملا متفاوت داشت و بر خلاف انتظارات نه تنها جنگی در نگرفت بلکه از همان روز تا همین حالا حتی یک سرباز آمریکایی در انتقام از کشته شدن مقام ارشد نظامی جمهوری اسلامی به انتقام سخت در خور! دچار نشد. بر خلاف تبلیغات حکومتی و پیش بینیهای تحلیل گران هیجان زده! هیچ نشانهای از نزدیکی مردم و حکومت بعد از این اتفاق دیده نمیشود.
حذف سلیمانی بر خلاف تصورات القا شده توسط این رسانهها، سطح خشونتها از سوی مزدوران سلیمانی را در عراق بر علیه معترضان، تا حد بسیار زیادی کاهش داد. چرا که دکترین خارق العاده قاسم سلیمانی با خودش به گور رفت. دکترین استفاده بی حد و حصر از خشونت علیه مردم بی سلاح در ایران (بنابر اعتراف حسین_همدانی و عزیز_جعفری)، سوریه (به شکل نسل کشی) وعراق.
درعراق و طی دو ماه باقی مانده از دولت عادل عبدالمهدی نزدیک به ۴۲۰ معترض اکثرا جوان عراقی با گلوله مزدوران
حشد الشعبی جان باختند. خواسته این جوانان عاصی از حکومت فرقهای، برکناری طبقه حاکم متهم به فساد و دست نشاندگی بود. سمت اصلی شعارهای معترضان هم علیه جمهوری اسلامی و قاسم سلیمانی بود.
خامنهای این اعتراضات را توطئه خارجی خواند در شرایطی که اکثر شهرهای به پا خواسته پایگاه شیعیان عراق بود. بعد از حذف سلیمانی نه تنها کشتار گسترده معترضان متوقف شد بلکه زمینه برای حضور یک نخست وزیر نسبتا مستقل از باندهای سیاسی و امنیتی فاسد در عراق فراهم شد.
تثبیت مصطفی الکاظمی به عنوان نخست وزیری که درس خوانده حقوق بود و پیشینه مطبوعاتی هم داشت یکی از پیامدهای حذف سلیمانی بود.
جدا کردن دستگاه اطلاعات عراق از سیاست و در پی آن برکناری فالح الفیاض (رییس حشد الشعبی) از ریاست دستگاه امنیتی و بازداشت گروهی از افراد وابسته به حزب الله عراق از اقدامات برجسته او بود.
حقیقت این است که وجود سلیمانی سد بزرگی برای تشکیل یک دولت با ثبات، مستقل وحافظ منافع مردم عراق بود. در آستانه یکسالگی نبود سلیمانی در صحنهی شطرنج خاورمیانه هیچ نشانهای از تلافی جویی بازوهای چمدانی مقاومت!! در منطقه دیده نمیشود. کسانی که شناخت درستی از رفتار شناسی حکومت فقها ندارند، میدانند که برای حفظ حکومت اسلامی صرف نظر کردن از مقاومت یا انتقام_سخت یک گزینه نیست. یک ناگزیر است.
جمله معروف "نه جنگ میکنیم نه مذاکره" خامنهای موید همین رویکرد است. بر اساس چنین نقطه ضعفی هم هست که همه دریافتهاند که تنها دیپلماسی کارساز در برابر این رژیم چیزی نیست جز النصر بالرعب. همانی که خودشان در قبال مخالفان ومردم عادی و بی دفاع، سخت به آن پایبندند. بنابراین آمریکا و متحدانش با علم به این نقطه ضعف، سلسله عملیات هایی از جمله در نطنز، آتش سوزیهای پیاپی و مشکوک در تاسیسات حساس، از میان برداشتن نفر دوم القاعده در تهران و حذف بی دردسر محسن _فخری زاده و... را تدارک دیدند که بر پایه برآورد واقعی از رفتار جمهوری اسلامی انجام شد. عملیاتی که چه بسا پس از ترامپ هم ادامه خواهد داشت.
سپیده پورآقایی