دو روز پیش میلیونها نفر چه کسانی که با آمریکا دشمنی میکنند و چه کسانی که دوستی میورزند با دقت سخنرانی دقیق و تاریخی جو بایدن را دنبال میکردند تا پیام مشخص او را به ملت آمریکا و جهانیان بشنوند. سخنرانی کسی که قرار است بر نابسامانی آمریکای دوران ترامپ چه در سطح داخلی و چه در ارتباط با جهان خارج سر و سامان بخشد. من نه قصد تجزیه و تحلیل این سخنرانی را دارم و نه بضاعت فکری من چنین اجازهای را میدهد.
آن چه که برای من بهعنوان یک فعال سیاسی تشکیلاتی سابق و کوشنده اجتماعی امروز مهم بود. درک دقیق و مشخص بایدن از راهی بود که باید طی کند و میداند که طی چنین راه پرفراز و نشیبی در جامعه دو شقهشده آمریکا جز از طریق تلاش برای ایجاد یک فضای دوستی و همیاری جهت یک وفاق ملی امکانپذیر نیست.
او بر حساسترین بخشهای تاریخ آمریکا در سختترین روزها انگشت نهاد، بر بزرگی و قدرتمندی آن تاکید کرد و تنها راه پایان بخشیدن به چنین نابسامانی را بر یایه وحدت امکانپذیر دانست. بهدرستی گفت: "تنها گفتار کافی نیست این مستلزم نامحسوسترین ویژگی یک دمکراسی است: وحدت!"
"ایمان و خرد راه را به ما نشان خواهد داد. ما میتوانیم به یکدیگر نه به عنوان رقیب، بلکه به عنوان همسایه نگاه کنیم. میتوانیم با یکدیگر با احترام و کرامت رفتار کنیم... اختلاف نظر نباید منجر به نفاق و از هم گسیختگی گردد. باید سیاست را کنار بگذاریم و سرانجام به عنوان یک ملت، یک کشور با این همه گیری روبهرو شوم. " - بایدن
نقل قول طولانی از رئیس جمهور کشوری که آن را جهانخواره میدانیم یک توهین و عمل نادرست از طرف دوستانم تلقی خواهد شد. اما برای من مهم روح این گفته و سخنرانی است که شامل ما نیز میگردد. مائی که خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی و بر پائی کشوری دمکراتیک، سکولار بر اساس انتخابات کاملا آزاد و منطبق بر اعلامیه حقوق بشر هستیم. مائی که بعد چهل سال یدک کشیدن عنوان پر طمطراق اپوزیسیون هنوز قادر نگردیدهایم حتی سر یک میز با هم بنشینیم و بر سر اشتراکات مبارزه گفتگو کنیم. اگر نقدی به هم داریم در همان فضای خالی از حب و بغض و انباشته از عشق و منافع ملت سنگهای خود را واکنیم.
ما هرگز نیروهای جدی، خردمند، خالی از وابستگیهای گروهی و دگمهای فکری خود نبودیم. امری که شامل تمامی جریانهای اپوزیسیون میشود. ما مهاجرانی هستیم که موقع خروج قفسهای خود برداشته و از ایران خارج شدهایم با همان تشتتهای فکری، همان منیت، خودبزرگبینی که منافع گروهی خود را بر منافع عمومی ترجیح میدهیم. در شعار رگهای گردن را کلفت میکنیم اما در عمل مشخص برای رودرروئی با استبداد حاکم قادر به کوچکترین عمل مشترک نیستیم. امری که نشان میدهد بقای جمهوری را فرضا بر همکاری با مشروطهخواهان ترجیح میدهیم.
ادعا نیست حاصل چهل سال نقد، گفتگو و نتیجه عمل چیست؟ همان جائی ایستادیم که بودیم! تنها با یک تفاوت! چهل سال قبل جوان بودیم با ذهن و نیروی جوانی متاسفانه گرفتار در بند ایدئولوژی. امروز پا بر پیرانهسری نهاده با جسم و مغزی محافظهکار و هراسان از هر گونه تغییر و عادت کرده بر رسم مالوف چهل ساله! جلسه، گفتگو و باز جلسه و گفتگو که هرگز نتیجه عملی نداشته.
هرگز از خود نپرسیدیم "ماحصل این گفتگوها چیست؟ چه بهدست آوردیم؟ درخت تئوری خاکستری است و درخت زندگی شاداب. هرگز از پای درخت تئوری تکان نخوردیم و در ذهنیت خود تلاش کردیم تصویری از شادابی درخت زندگی ترسیم کنیم.
از این رو زندگی چه در داخل و چه خارج بدون حضور ما جریان یافت. با داخل با نسل جدید ارتباطی نیافتیم و تمام هم وغم ما آنالیز این یا آن جریان گردید. به هر میزان که در همین خارج در پیله خود رفته و صرفاً در حصار همان پیله با افراد هم فکر و عمدتاً تشکیلاتی خود ارتباط گرفتیم فرزندانمان جدا از ما در یک فضای باز و طبیعی دوستانی از همهقماش گرفتند و در جامعه حل گردیدند. ما هرگز درسی حتی از فرزندان خود نگرفتیم. فکر نکردیم که در همین چهار چوب سنی و تحصیلاتی و نقش اجتماعی خود تلاش کنیم راهی برای پیوند و باز کردن فضای گفتگو باز کنیم و قبول کنیم که نگاه ما به پیرامون، زیباشناسی ما، تلقی ما از اخلاق و فرهنگ مرکز ثقل نیست!
هر کدام از ما ایرانیها با هر تعلق خاطر با گوناگونی فرهنگهای قومی اما در نهایت بخشی از حقیقت و فرهنگ و نگاه به پیرامون آن سرزمین را نمایندگی میکنیم. ما این تنوع را از جنبه مثبت هرگز مورد توجه قرار ندادیم و پیوسته جنبههای منفی آن را دیدیم! متاسفانه دیدی بسیار بسته و سنتی از این رو حتی در این خارج نیز زبان همدیگر را نفهمیدیم.
از خود سوال میکنم ما در این فضای باز اروپا و آمریکا نتوانستیم حداقل تمرین دمکراسی را با دیگر جریانها و افراد به پیش ببریم "البته این برخورد دو طرفه هست". پسفردا اگر جمهوری اسلامی سقوط کرد ما شعاردهندگان دمکراسی چگونه خواهیم توانست با همین نیروها دست بهدست هم بدهیم و در جهت ساختن یک ایران دمکراتیک حرکت کنیم؟
آیا نیروی دیگری در اپوزیسیون خارج جز همینها که امروز هستند و در فردای ایران هم خواهند بود سراغ دارید؟ دل به اختلافات درونی حاکمیت با اصلاحطلبان میبندیم از نیروهای اپوزیسیون فاصله میگیریم. فاصله گرفتنی که ما را از توانائیهای بالقوهای که در خارج وجود دارد و تغییر افکار عمومی که در داخل صورت گرفته و هر روز بر سرعت آن افزوده میشود غافل میسازد.
وحدت عمل اپوزیسیون خارج از کشور مسلما در این شرایط خاص زمانی که حکومت اسلامی با رهبر خودشیفته مستبد که خود را مالک جانومال مردم میداند و هیچ گونه تعهدی در قبال این سرزمین احساس نمیکند و با دشمنتراشی بیمارگونه خود ایران را بر سر پرتگاهی عمیق قرار داده، میتواند امیدبخش، یاریرسان و قوت قلبی باشد، نشانهای از وحدت مردم در سیمای اپوزیسیون.
من این گفتههای بایدن را موبهمو در مورد اپوزیسیون نیز صادق میدانم. اصلیترین عنصر پیشبرد مبارزه برای سرنگونی و برقراری دموکراسی برای ما اپوزیسیون همانا وحدت است! دیدن یکدیگر نه بهعنوان رقیب بلکه دردکشیدگان و آرزومندان آزادی با خلقوخوی متفاوت با هم! هموطنانی که جزءجزءمان در پیوند با هم ایران را خواهیم ساخت. سرزمین زیبائی که از آنِ همه ماست! تنها در سایه خردمندی بدون پیشداوری و مبنی بر دورنگری و قبول کثرت و تنوع اما در وحدت برای امری مشترک امکان رسیدن به چنین جامعه دمکراتیک امکانپذیر است.
بدون چنین تلاشی برای یافتن راهی جهت وفاق عمومی سخنی از تعهد و آزادیخواهی تنها یک شعار است و بس!
"میتوانیم با یکدیگر با احترام و کرامت رفتار کنیم. میتوانیم به یکدیگر بپیوندیم، فریادها را متوقف کنیم، و تنشها را کاهش دهیم. زیرا بدون وحدت صلح وجود نخواهد داشت و فقط تلخی و خشم باقی میماند. پیشرفت وجود نخواهد داشت، و فقط خشم طاقتفرسا باقی میماند. ملتی وجود نخواهد داشت، فقط جامعهای دچار هرجومرج باقی میماند، دموکراسی همین است." بایدن
سخنانی که هم شامل اپوزیسیون است و هم پیروزمندان میدان بدون وحدت پیروزی وجود نخواهد داشت.
ابوالفضل محققی